قسمت چهارم
موسیقیدرمانی
اثبات هر یک از آثار درمانی موسیقی
که بسیاری از آن از امور مجرد است، بهراحتی امکانپذیر نیست
و بهآسانی نمیتوان ملاک مشخصی را برای آن به دست آورد؛
چرا که این آثار، حالت تجردی دارد و ثابت کردن هر کدام، زمان بسیار
و کتابی مستقل میطلبد؛ برخلاف امور مادی که چون با حواس قابل
تجربه است، اثباتپذیرتر میباشد. اثبات این که موسیقی
آرامشبخش است و یا سستی اراده و بیغیرتی میآورد،
مستلزم مطالعه و پژوهشهای بسیاری است و آزمایشگاه، تجربه
و عمل را لازم دارد تا اثبات و نفی هر یک، مستدل صورت پذیرد. چنین
اموری اثباتپذیر است و نباید آن را فرا دلیل دانست. بدیهی
است که میان امر اثباتناپذیر با ناتوانی ما از اثباتِ امری،
تفاوت است. ما در اینجا از آثار کلی درمانی موسیقی
و نیز مهمترین فرازهای تاریخ موسیقیدرمانی
سخن میگوییم.
صوت درمانی
صوت، صدا، غنا و موسیقی نیز غذاست و
افزوده بر این، جنبهی دارویی نیز دارد و میتواند
به عنوان داروی درمانی یا مُسکّن و آرامبخش و یا تقویتی
و خوراکی از آن استفاده نمود. بدیهی است غذا و خوراک امری
متمایز از داروست و دارو تنها برای انسانهای بیمار تجویز
میشود. غنا و موسیقی اگرچه امری برآمده از طبیعت
است و میتواند مناسب طبیعت
افراد باشد، ولی جامعهی مدرن و علمی با این امر طبیعی،
همانند دارو مواجه میشود و در استفاده از آن، رعایت تناسبها و
اندازهها را دارد و هم از جمود و بیصفایی و هم از افراط ـ که اراده
را لیز و ناپایدار میکند ـ خودداری میورزد. غنا و
موسیقی اگرچه در ابتدا توسط حکیمان، دانشی گردیده
است، متأسفانه، هیچ حکیم عارفی ید مبسوط نداشته است تا
موارد درمانی، مُعین و مُجاز موسیقی را مشخص نماید
و ـ برای نمونه ـ مجوز برای لحن در قرائت نماز بدهد.
اگر کسی بیش از اندازه از موسیقیهای
آرامبخش استفاده کند، گاه ممکن است سند قتل خود را امضا کرده باشد. همانگونه که
تریاک مُسکّن است و بسیاری از دردها را تسکین میدهد؛
اما اعتیاد به آن دردی است بیدرمان. پس استفاده از جنبهی
دارویی غنا و موسیقی باید تنها برای افراد بیمار
و با تجویز کارشناس مسائل روانی و فقهی صورت گیرد و مصرف
آن بدون نسخهی کارشناس ممنوع است و در این صورت است که میشود
از جهات بسیاری از آن، به تناسب بهرهبرداری نمود. البته، این
فن چندان متخصصی که دقت نظر کامل داشته و جامع باشد به خود ندیده است.
همین امر بازار استفاده از موسیقی را آشفته نموده و آشفتهتر از
آن مجوزهایی است که بدون نظر کارشناسی دقیق ارائه میشود.
کسانی هستند که بدون آگاهی و تجویز متخصص چنان با موسیقی
انس دارند که اعصاب و روان آنان اختلال مییابد، در برابر، برخی
نیز آن قدر از آن پرهیز میکنند که اعصاب و روان آنان منجمد و
خشک میگردد و از این سو، دچار اختلال روحیْ روانی میگردند.
تاریخ موسیقی درمانی
در دانش موسیقی کتابهای «فارابی»
و «ابن سینا» از مهمترین آنها به شمار میرود. فارابی و
ابنسینا از عالمان و فیلسوفان شیعی میباشند. آنان
در نوشتههای خود تأکید نمودند که دستگاههای موسیقی
ریشهای در درون آدمی دارد و برای درمان بیماریهای
روانی انسان مفید است؛ از این رو، آنان پایهی «موسیقی
درمانی» را بنا نهادند.
بهوسیلهی غنا و موسیقی میتوان
بسیاری از ضعفها، سستیها یا وسواسها را درمان نمود.
کسانی که به بیماری بیخوابی مبتلا هستند با گوش
دادن به صدا و آهنگی ملایم به خواب میروند؛ حتی صدای
تیک تاک ساعت نیز میتواند آرامش آنان را سبب شود. اگر کسی
با چنین اشخاصی صحبت کند یا خود با خود همکلام گردند به خواب میروند.
البته ما در جای خود گفتهایم کسانی که نفسی قوی
دارند، با ارادهی خود به خواب میروند و با ارادهی خویش
از خواب بر میخیزند و برای خوابیدن و بیدار شدن به
چیزی نیاز ندارند.
کسی که در دستگاه زابل میخواند، میتواند
کسی را که در اندوه، یأس و حسرت و ناامیدی است، در کمترین
زمان، به نشاط و امید وا دارد و او را از قرصهای مرگ موشی برخی
از روانپزشکان بیتجربه برهاند؛ قرصهایی که هر یک از آن
میتواند فیلی را بخواباند؛ ولی متأسفانه چون موسیقی
در جامعهی ما به پیرایهها آلوده شده و پالایش نشده و
دستخوش حوادث گردیده است، از امور مفید و درمانی آن همچون
استفاده از خواص درمانی دعاها و اسمای حسنای الهی غفلت
شده و مورد استفادهی بهینه قرار نگرفته است. عروق و اعصاب آدمی
در دستگاه زابل تحریک میشود و با حرکت آن، نشاط ایجاد میشود
و شخص برای آغاز زندگی امیدوارانه و برای ادامهی
کار از جا برمیخیزد. گاه استفاده از این گونه نسخهها برای
برخی از افراد واجب میشود ولی درک و پذیرش این سخن
در جوامع بدوی آسان نیست. جوامعی که گاه برای شش میلیارد
آدم یک حکم یا دارو داده میشود. در حالی که در جامعهی
پیشرفته برای یکی گوش دادن به دستگاه زابل واجب و برای
دیگری مستحب است و گاه برای شخصی حرام است و موسیقی
نسبت به هر فردی میتواند حکمی ارائه دهد و نمیتوان برای
اجتماع و به تبع مردم همهی جهان یک حکم داد.
موسیقی، طربانگیز و هیجانآور است
و به آدمی نشاط و نشئگی میدهد؛ البته نه آن که انسان را به
حرام برانگیخته نماید. همانگونه که زعفران یا گلاب که در چای
ریخته میشود، چنین است.
جامعهی اسلامی باید برانگیزانندههای
نشاط را شناسایی نماید و آن را به مردم آموزش دهد و مردم را با
آن همچون استفاده از دعاها و اسمای حسنای الهی ویزیت
نماید. دانشمندانی همچون فارابی و ابنسینا موسیقی
را علمی نمودند و به ذهنها و اندیشهها یادآوری نمودند
که موسیقی میتواند استفادهی معقول داشته باشد. فارابی
و ابنسینا از معدود عالمان شیعی میباشند که در این
زمینه تحقیقات بلندی داشتهاند. متأسفانه، این علوم در
عصر انرژی هستهای و ارتباطات سیار جهانی برای بسیاری
ناشناخته است. وقتی موسیقی به دستان عالمان شیعی همچون
فارابی و ابنسینا افتاد، جایگاه شایستهی خود را
باز یافت و نقش دارویی برای آن در نظر گرفته شد. البته
تردیدی نیست دارو باید بهجا و به اندازه مصرف شود، وگرنه
مصرف نابهجا یا نامنظم یا زیادی دارو، موجب بیماری
است و این داروی درمانگر را به سمی اختلالزا تبدیل میکند.
موسیقی میتواند برای بهبود برخی از بیماریها
مفید باشد. اگر پزشکی که بیماریها را میشناسد با
دستگاههای موسیقی نیز آشنا باشد و آن را مورد مطالعه
قرار دهد، درمییابد که چه دستگاهی برای چه نوع بیماری
مناسب است. باید از نعمتهای خدادادی بهره برد و نباید آن
را بدون استفاده به خاک سپرد و دهان و صوت خوش نیز از برترین نعمتهای
الهی است. اگر قرار باشد دهان قفل گردد و سخن نیکویی گفته
نشود، افزوده بر آن که افسردگی میآورد، اسراف و کفران نعمت نیز
میباشد. صوت نیکو از داراییهای انبیا بوده
است، پس افسوس است که انسان در این عمر کوتاهِ ناسوتی، صدای خوش
را نشنود و از آن بهره نبرد. البته، استفاده از موسیقی، حتی در
جنبهی درمانی آن، نباید به گونهی اعتیادآور و
افراطی باشد.
محاق موسیقیدرمانی
چیرگی فقیهان اخباری در زمانی
دراز که بر حرمت مطلق موسیقی پای میفشردند و شعار احتیاط
را در پیش داشتند و نیز حاکمیت یافتن دراویش در
دورهی صفویان که راه افراط را در موسیقی پیش
گرفتند و در این وادی، حرامی را نمیشناختند، نزاع و
جنجالهای فراوانی را موجب گشت؛ بهگونهای که دیگر نه از
میردامادها کاری برمیآید و نه از شیخ بهاها و
ملاصدراها؛ چرا که به گاه دعوا و درگیری، از انسان عاقل، کاری
ساخته نیست. در این زمان، حتی شاه نیز مسأله را با احتیاط
دنبال مینمود. او گاهی این گروه و گاهی آن گروه را به
ملاحظه دعوت مینمود تا آن که عالمان قشریگرا با حمایت دربار
صفوی چیره گردیدند. غلبهی ظاهرگرایان، زیانهای
بسیاری را به فرهنگ شیعی وارد آورد و زمام امور را از دست
عالمانِ جامع معقول و منقول گرفت و آنان به قلت و غربت مبتلا گردیدند. مرحوم
ملاصدرا و مرحوم فیض کاشانی از دانشمندانی بودند که در این
دوره به غربت و تبعید محکوم گردیند.
قلت عالمان دینی که از جامعیت برخوردار
بودند، سبب شد که دانش موسیقی از دست آنان خارج شود. از آن زمان به
بعد، این اراذل و اوباش بودند که نمایندهی موسیقی
شناخته میشدند و دیگر از موسیقی، نام بزرگانی همچون
فارابی و ابن سینا به میان نمیآمد. حوزهها نیز با
چیرگی ظاهرگرایان، از علم موسیقی، هیأت و
نجوم خالی ماند، تا این که با ورود غربیان به ایران و تأسیس
دارالفنون، دانش موسیقی همانند بسیاری از علوم دیگر
تا به امروز از برنامهی آموزشی همان عالمان اندک و به غربت مبتلا نیز
حذف گردید و جز دانشجویانی بیخبر از فلسفه، حکمت و معنویت،
که زیر نظر مربیان خارجی تعلیم موسیقی میدیدند،
کسی به آموختن موسیقی روی نمیآورد.
در زمان ناصرالدین شاه، هیأت نوازندگان نظامی
یعنی دستههای موزیک جدید به سبک اروپایی
در ایران تشکیل شد و جای نقارهخانهها را گرفت. هدف اصلی
از تشکیل شعبهی موزیک در دارالفنون، تربیت نوازندگان و تربیت
مربی برای اداره کردن دستههای موسیقی بود. معلم
اروپایی موسیقی، آقای لومر بود. موسیقی
لومری به دست خانها و نیز زنان موسیقیدان و رامشگرِ
هرزه افتاد. در میان افرادی که از مدرسهی وی دانشآموخته
میشدند، حتی نام عالمی نیز دیده نمیشود.
موسیقی ایران که تنها کشور شیعی جهان بود «موسیو
لومری» گردید. در پیِ تعلیمات لومر، اشعار حافظ، سعدی
و مولانا از دست رفت و شعرهای بیهویت و زیر لحافی
جای آن را گرفت. چیرگی ظاهرگرایان خشک مزاج و متعصب و
گرفتن میدان از عالمان جامع و موسیقیشناس، موجب گشت تا اشعار و
موسیقی ناب از فرهنگ این ملت رخت بربندد و شعرها و موسیقیهای
شهوتانگیز بر روح و جان فضای شاهانهی آن زمانها حاکم گردد و
زحمات عالمان فرهیختهای همچون شیخ طوسی و فارابی،
از پیشینهی فرهنگِ این مردم، فراموش گردد. خشک مزاجی
و تعصب و تحجر ظاهرگرایان موجب گشت مسند قدرت از دست عالمان حقیقی
دین بیرون رود و فرهنگ شیعی و آموزههای آن، به
غربت مبتلا شود. مُوسیو لومر، که وابسته به جریان سیاسی و
یهودیِ ماسیونری بود، در تربیت شاگردان خویش،
سیاستِ «براندازی معرفتِ شیعی» را پیش کشید.
او ادب و عرفان ایران را با موسیقی غربی به تحلیل برد.
لومر به تبع فرهنگ حاکم بر غربیان، مسائل و اشعار آنسویی و
شهوانی را رواج داد. تعلیمات وی سبب شد شعرهای پر مغزِ
عالمان دینی و حکیمان، جای خود را به «این مهوش بیچاره،
آستین پاره داره» یا «در رهی دیدم دخترکی، .... با
دامن تنگش» دهد، و شد آنچه نباید میشد. دیگر غنا و آواز جز از
دهان مردان و زنان هرزه و الواط و مجالسی که جز گناه بر آن حاکم نبود، نمیشد
شنید، تا آن که حتی برخی متدینان جرأت شرکت در عروسی
فامیلهای خود را نیز از دست دادند و بر جامعهی شیعی
آن رفت که نباید میرفت.
عالمان دینی بهجای قرار، و بهرهگیری
از سفارش: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» خود را از این موضوع فرار میدادند
و مرام حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام
را که زره و لباس جنگی ایشان به گونهای بود که ذرهای از
آن بر پشت حضرت قرار نمیگرفت، در میدان جنگِ غنا و موسیقی،
بر زمین گذاردند. متأسفانه، مراکز اصیل علمی در موسیقی،
همچون بسیاری از زمینههای دیگر، عقب نشستند و
ابزار جنگ را به دست امثال «موسیو لومر ماسیونری» دادند و میدان
را برای آنها خالی گذاشتند و آنان نیز بر علیه فرهنگ ولایی
شیعه، کردند آنچه نباید میکردند. تربیت شدگان مکتب موسیو
لومرها دستگاههای موسیقی را که با زحمت عالمان دینی
کشف و ساخته شده بود، در اوباشیگریها به کار میبردند. آنان
دستگاههایی که همه فنی و فلسفی و فوق روانشناسی
امروز میباشد و پیچیدگی علمی خود را دارد، از حوزهها
گرفتند. در زمان قاجار و به ویژه طاغوتِ پهلوی، غنا و موسیقی
همواره سیری قهقرایی داشت و آنان نیز رویّهی
سلاطین اموی و عباسی را در موسیقی پیش
گرفتند. مؤمنان نیز برای پرهیز از هرگونه تشبّه به کفار، حتی
مجلس عروسی خود را مانند مجلس عزا و تنها با ذکر صلوات و با پرهیز از
کف زدن برگزار میکردند.
موسیقی ولایی
امروزه به برکت اسلام و انقلاب وضعیت آن گونه که شرح
آن رفت نیست و شاعران و موسیقیدانان با یافتن هویتِ
ولایی خویش، دست به خلق آثاری میزنند که آنان را
صدای رسای اهل ولایت قرار میدهد. بعد از سرنگونی
نظام طاغوتی، نظام اسلامی و اسلام بود که حاکمیت یافت، نه
عقیدههای شخصی و سلیقههای فردی، و رهبری
بزرگمردی چون امام خمینی
قدسسره شیعه را از غربت بیرون آورد. خداوند امام راحل را غریق
رحمت خویش گرداند که این ملت رنجدیده را برای همیشه
مدیون خویش ساخت. با آمدن امام
قدسسره، در حقیقت، این دین و نظام فقهی حضرت امام
خمینی رحمهالله حاکم گشت، نه
شخص و دیگر همانند صفویه یا مشروطه نبود که دولت، تنها با نامِ
دینداری، حاکم گردد یا دین از سیاست جدا شود. با
وجود این نظام است که اموری چون غنا
و موسیقی میتواند سالمسازی شود. اگر نظام اسلامی
بخواهد از این اهرم و ابزار بهره ببرد، باید با برنامهریزی
دقیق، از کاربردهای فاسد موسیقی بکاهد و با استانداردهایی
که قرار میدهد، از پدیدآورندگانِ آثار ولایی و شیعی
حمایت نماید.
جامعهی ایرانی در این زمان که پیآمدهای
هشت سال دفاع مقدس در برابر متجاوزان جهانی و تحریمهای سنگین
و سختی فقر بر تودهها را تجربه میکند، میطلبد که نظام، سیستم
مناسبی برای غمها و شادیها ترسیم نماید تا هم
موارد حلال و حرام آن از هم قابل تمییز باشد، و هم حق هر دو استیفا
شود. مجالس عروسی را نباید با امور حرام و معصیت و گناه گذراند،
بلکه میتوان از غنا و موسیقی و کف زدن استفاده نمود و از آن
بهترین بهرهبرداری را کرد. از خداوند خواهانیم توفیق دهد
تا جامعه بتواند از شادمانیهای خود با عفت، تقوا و طهارت استفاده کند
و دستخوش بی بند و باری و معصیت نشود. امروزه، دنیای
مدرن، ارتباطات جهانی را شکل داده و عرصههای مختلفی را برای
کنترل سیستماتیک این ارتباطات پیشبینی کرده
است. در این عصر، این موسیقی، غزل، شعر و ادبیات و
نیز فوتبال و ورزش است که اقتدار سیاسی میآورد، نه سلاحهای
گرم. هماکنون سیاهپوستان آمریکایی با موسیقی
به مبارزه با ابرقدرت جهانی رفتهاند. بررسی غنا و موسیقی
از این نظر نیز حائز اهمیت است؛ به ویژه آن که ما میخواهیم
صد سالهی آیندهی جهان را به نام ایران و فرهنگ شیعی
آن رقم بزنیم. باید در این راستا همهی اهرمهای
نهادینه نمودن فرهنگ را شناسایی نمود و بررسیهای
دقیق فقهی، حکم حرمت یا حلیت آن را به دست آورد و برای
هر مورد حرامی، نمونه بلکه نمونههای بسیاری از حلال آن
را طراحی و به جهانیان عرضه نمود؛ بهویژه آن که حرمت موسیقی
اقتضایی است، نه ذاتی. مهم در این مقصود آن است که نظرگاه
دین عرضه شود و همت بر آن رود که به هرچه دین آموزش میدهد، عمل
گردد، نه هر آنچه سلیقه و ذوق افراد خواهان آن است و بر آن تربیت و
وابستهی به آن شدهاند.
نیازمندی دین به نظریهپرداز
دین در هر دورهای به نظریهپرداز نیاز
دارد. نظریه پردازی که مذاق دین را به دست آورده باشد و بر آن
باشد تا در مبارزه با جهانخواران ـ که از اهرم لذایذ نفسانی برای
تسخیر ذهن و اندیشهی جوانان و مردم استفاده میبرند ـ
بهترین لذایذ حلال را شناسایی و در مدلهای متنوع
مُجاز، طراحی نماید و آن را در برابر دادههای دنیای
استکبار و کفر، به مردم بشناساند. دنیای کفر با تمام توان خود، حرامهای
دینی را گسترش میدهند و به هرچه دنیای معنوی
است، دهنکجی میکنند و آن را به چالش میکشانند. این نظریه
پرداز باید مهندسی فرهنگ دینی را ترسیم نماید
و روشهای توسعهی دین را شناسایی کند و از انواع
آن بهره ببرد و دنیای استکبار را ـ که اهرم لذایذ حرام در دست
دارد ـ با حظوظ نفسانی حلال، به چالش بکشاند. این امر، تنها با مدیریت
ایدئولوگ توانمند قابل پیگیری است.
باید در برابر تزها و ایدههای حقستیز
دنیا، آنتیتز و ایدهای جدید، اما دینپسند
و سازگار با فرهنگ شیعی، داشت و از این طریق، با مستکبران
معنویتستیز به رقابت برخاست تا بتوان ادارهی دنیایی
با چند میلیارد جمعیت را به دست گرفت. با توجه به مقتضای
آموزهی: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»، آمادگی
تنها به ادوات نظامی خلاصه نمیشود و همهی امور ـ از جمله
مسائل مربوط به کامیابی نفسانی ـ را شامل میشود. امروزه
جامعهی مسلمین بهویژه جوانان، از عدم کامیابی رنج
میبرند، بلکه نمیدانند کامیابی چگونه است. استعمار با
استفاده از همین امر، بر آن است تا جوانان مسلمان را به خود جذب کند و آنان
را به ذلت بکشاند. روشهای کامیابی باید هماهنگ با مذاق
دین که صفای نفسانی و سلامت جسمی را همراه دارد و نیز
شراب طهور که نه تنها خماری و بیماری نمیآورد، بلکه جسم
را جوانتر و روح را بانشاطتر میسازد و غنایی که روان را به
سوی معنویت و عالم ملکوت سوق میدهد، تعریف گردد. آن که
شراب خمور میخورد، هیچ گاه از نوشیدنی طهور رویگردان
نیست؛ نوشیدنیهای پاکی که او را بدون آن که خراب
کند، شاد سازد؛ زیرا او شراب میخورد تا شاداب شود. شیطان، ساخت
شراب خراب را آموزش داد تا بندگان را خراب و فاسد کند، وگرنه او میتوانست
نوشیدنی طهور نیز درست کند. قرآن کریم از «شراب طهور» سخن
گفته است: «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابا طَهُورا» و بندگان، آن را به بهشت حواله میدهند،
در حالی که ما میگوییم از نظر عقلی، آنچه امکان
خلق، ظهور و پدیداری دارد، در هر مقامی و در هر دنیایی
قابل دستیابی است و مراتب خلقت و پدیدهها، مانع از پدیداری
آن در مرتبهای دیگر نمیباشد. به عبارت دیگر، در هر
مرتبهای میتوان پدیدههای هر مرتبهی دیگر
را پدید آورد و آن مرتبه را تنزل بخشید یا آن را به مرتبهی
بالاتری ارتقا داد. در قرآن کریم، طرح «شراب طهور» آمده است.
به هر روی، سخن ما این است که باید نغمهی
داود و جمال یوسف و شب شور و شعر الگودهی شود تا دین برای
جامعهی جوان و عموم مردم به عنوان عامل خمودی، سستی و تنگنظری
شناخته نشود. امروزه برخی خود را به آن سوی مرزها میرسانند تا
قدری خوش باشند و چون دین به دور از پیرایهها برای
آنان بیان نشده است، دین را در داخل کشور سبب ناخوشی خود میدانند،
در حالی که دینی که از پیرایه دور باشد، نشاط و
شادمانی را توصیه میکند.
دینداری در عصر حاضر اگر با چالش میداندار
نبودن نظریه پرداز حکیم و توانمند روبهرو گردد و به فقدان حکمت نظری
و ضعف اندیشاری مبتلا شود، افراد چیستی و چگونگی دین
را در نمییابند و دلزدگی و یأس از دین یا دینمداران
را احساس مینمایند. دین و ایمان در عصر حاضر نیازمند
عقلانیت است و عقلانیت دینی نیازمند شکوفایی
و بازپروری توسط لیدری ماهر و حکیمی توانمند و فقیهی
آگاه به مقتضیات زمان و مکان است.
فتوا و حکم فقهی نمیتواند برکنار از مقتضیات
زمان و مکان و شناخت موضوعات ـ بهویژه موضوعاتی که تحویل پذیرفته
است ـ باشد. مردم دیندار جامعهی ایران، هماکنون تشنهی
معرفت و عقلانیت در همهی زمینهها ـ بهویژه در زمینهی
کامیابی و لذایذ نفسانی ـ هستند و آنان که سیاست بیدینی
یا جدایی دین از سیاست را دنبال مینمایند،
در پی سرایت افکار خود در دل و جان مردم با استفاده از وسایل
طربآور و بهجتآفرین در همهی شکلهای گوناگونی که دارد
ـ از موسیقی غنایی گرفته تا تبلیغ جاذبههای
مجازی جنسی و قرصهای روان گردان و برپایی پارتیهای
سیستماتیک ـ هستند و خشکسالی اینجا زمینه را برای
جذب این آبهای گندیده فراهم آورده است. اگر متولیان دینی
هیچ چیزی برای عرضه در این رابطه نداشته باشند، این
زمین خشک، آن آب آلوده را با همهی ولع در خود فرو خواهد داد و مردم
را به فرهنگ خویش عادت میدهد. متولیان دینی باید
آیهی شریفه و آییننامهی «وَأَعِدُّوا
لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»
را که به توان جنگی محدود نیست، نصب عین خود قرار دهند و
با پرهیز از هر گونه التقاط و اختلاط حلال و حرام، مرزهای کامیابی
را در چارچوب شریعت و متناسب با عصر
حاضر، تنوع بخشند و به گفتهخوانان خویش بشناسانند و زمینههای
استفاده از آن را برای مردم فراهم آورند. متولیان امور دینی
باید به تبع شریعت قدسی اسلام که ادعای خاتمیت و
زندگی برتر و بهتر را دارد، بهترین نوع زندگی اجتماعی را
برای مردم ترسیم نمایند. آنان لازم است موسیقی را
تعریف نموده و اگر برای آن، نمونههای مجازی میشناسند،
آن را به جهانیان عرضه کنند.
امروزه، دنیای غرب بسیاری از گوشهها
و راستههای موسیقی را به نام خود به جوانان جامعه تحمیل
میکند؛ در حالی که از موجودی غنی ایرانیان
غفلت شده است. روزی برخی فقیهان، پوشیدن لباس سربازی
بر تن عالمان را مذموم میشمردند، ولی امروزه تقدس یافته است و
عالمان بسیاری با لباس سربازی به جبهههای دفاع مقدس
رفتند. کنسرتهای دینی نیز بر همین سلیقه
است. میشود کنسرتهای ولایی داشت و مردم بسیاری
را به سوی دین دعوت نمود. میشود شعر آیینی
را در یکی از دستگاههای موسیقی ارائه داد. میتوان
با نام موسیقی دینی و آهنگ ولایی، آیین
تشیع را بر تمام سیستمهای موسیقی موجود در جهان
غلبه داد، بدون آن که با مبانی و بررسیهای فقهی مخالفتی
داشته باشد.
حوزهها مسئولیتی بس عظیم دارند و حیطهی
کاری آنان نه تنها ایران، بلکه جهان میباشد. اگر ما نتوانیم
اهرمهای مثبت را رواج بدهیم، استکبار جهانی ملت ما را با همهی
فرهنگ پربار و سابقهداری که دارد به سوی خود میکشاند.
طرح شادمانی دینی
اسلام نه تنها با نشاط، کامجویی و شادمانی
مخالفتی ندارد، بلکه آن را امری طبیعی و نیازی
فطری میداند و در موارد فراوانی آن را تشویق کرده و برای
آن ثوابهای فراوانی قرار داده است، اما با دولت نداشتن اهل حق و
گرفتاری اولیای معصومین
علیهمالسلام در اوج غربت، تقیه، تنهایی و مظلومیت،
همین که آنان بقا، پایندگی و زنده بودن شیعه را ضمانت
نمودهاند و این نهضت پر دشمن و خونین، تاکنون برپا مانده است، خود
معجزهای است که مدیون درایت اولیای الهی علیهمالسلام میباشد. این
در حالی است که همهی زورمداران و زرخریدان، تنها این
مکتب فکری را مزاحم خودکامگیها و دنیاطلبیهای خویش
میدیدند و همهی آنان به مدد هم بر آن بودهاند تا ریشهی
این اندیشه را به خشکی گرایانند و مجال جولان برای
دولت باطل را فراهم آورند و اهل حق را به انزوا کشانند.
اهل باطل با میدانداری کامل به ترویج
مرام باطل خود میپرداختند و سعی میکردند آب زلال اندیشهی
دینی را به لجن کشانند. شیعه در آن زمانها دولت نداشته و به
غربت مبتلا بوده است و امور شادیآفرین و نشاطبخش با همهی
انواع و اقسامی که دارد، تنها در امور حرام استفاده میشده و جامعه کمتر
مورد حلالی برای آن سراغ داشته است. نداشتن دولت و پیشامد این
محدودیتهای مضاعف و سخت، سبب شده است طرح شادمانی دینی،
صورت عملیاتی به خود نگیرد.
اسلام هیچ گاه با انواع کامیابیها
مخالف نبوده و مرزهای آن را با دقت روشن نموده است. دین اسلام را باید
تنها دین کامیابی؛ اعم از کامیابی مادی و
مجرد دانست؛ چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
«از دنیای شما سه چیز برای من دوست داشتنی است:
زنان، بوی خوش و نور چشم من در نماز قرار داده شده است.»
زن، عطر و نماز، همه کامیابی است، که هم لذتبری
مادی را شامل میشود و هم استفاده از لذایذ معنوی و مجرد
را. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
نور چشم خود را در نماز و سجاده میداند و سجاده مانع از بهرهوری وی
از زن و عطر که قدرت جنسی را مضاعف میسازد نیست. اگر امروز
مسلمانان در امور جنسی از عقدههای روانی و حسرت رنج میبرند
و نوامیس آنان که در چند لایه لباس و چادر خود را پنهان نمودهاند،
امنیت ندارند، از این روست که از سیرهی پیامبر خویش
به دور افتادهاند و مشی عالمانه و مورد پسند شریعت در زندگی
خود ندارند و روشهای کامیابی را نمیدانند. کامیابی
است که سلامت اجتماعی و روحی و روانی را به مردم هدیه میدهد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
کنار محراب خود «نساء» و «طیب» را نیز داشت و از آنها بهره میبرد.
آن حضرت صلیاللهعلیهوآله
عطر را برای همسر استفاده میکند و همسر را برای این که
بر گزاردن نماز توانایی داشته باشد. نمازی که با دلی آرام
خوانده شود و نه با قلبی سرشار از عقده، کمبود و حسرت. کامیابیهاست
که انسان را به معنویات میرساند و انبیا و اولیا علیهمالسلام بهترین این
نعمت را داشتند. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام
بهترین زن عالم؛ حضرت زهرا علیهاالسلام را دارد که هیچ حوری
بهشتی همسان ایشان نمیگردد. در بُرد انسانهای عادی
و معمولی نیز قرآن کریم میفرماید: «مردم را دوستی
و میل شهوات نفسانی همچون تمایل به زنها و فرزندان و همیانهایی
از طلا و نقره و اسبهای نشاندار نیکو و چارپایان و مزارع، در
نظر زیبا و دلفریب است. آن متاع زندگانی (فانی) دنیاست
و نزد خداست بازگشتگاه نیکو.»
خداوند امور دنیوی را زینتی برای
مردم قرار داده و زینت بودن دنیا و لذت بردن از آن، امری است طبیعی
و فطری که در نهاد و روان بندگان نهاده شده است و شریعت تنها مردم را
از حرمان و عصیان باز میدارد، نه از کامیابی، شادمانی
و لذت طبیعی. حضرت خاتم المرسلین صلیاللهعلیهوآله
میفرماید من از دنیای شما سه چیز را اختیار
نمودم: زن، عطر و نور چشم من در نماز است. با این بیان، حضرت صلیاللهعلیهوآله
هم کامیابی مادی و هم کامیابی معنوی را تأیید
میکند و میفرماید وی که در مقام خاتمیت است، از
هر دو بهره میبرد و جالب این که بیان حضرت میرساند تنها
نباید در لذات مادی غرق بود و فقط «حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ
النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ» را دریافت، بلکه معراج معنوی را باید
در طول لذات مادی جستجو نمود و بر آن بود تا قلهی کمالت معنوی
و قرب ربوبی را فتح کرد. در کامیابی و استفاده از لذات نیز
باید از فساد و فسق و فجور در بهره بردن از هر لذتی دوری کرد و
لذات حلال را پیجو بود. این روایت نبوی که میگوید
من از دنیای شما زن و عطر و نماز را اختیار کردم، میرساند
اولیای الهی اگرچه زمینی هستند، آسمانی میباشند
و با آن که آسمانی میباشند، زمینی هستند. هنر در همین
است که آدمی بسان دیگران زندگی
معمولی دارند، و حال آن که عرش را نیز در زیر پای خود
آرند. در شناخت اولیای الهی باید همهی وجوه و
ابعاد شخصیتی آنان را در نظر داشت و توجه به بُعدی سبب غفلت از
بُعد دیگر نشود و آنان را مُثلهوار ندید.
به هر روی، سخن این است که مهندسی
«شادمانی دینی» یک ضرورت اجتماعی است. قرآن کریم
در یکی از آیات خود، چنین بیدارباش میدهد:
«بگو چه کسی زینت خداوند را که برای
بندگان خویش آن را بیرون آورده و نیز پاکیهای از
روزی را حرام ساخته است؟ بگو چنین زینتهایی برای
کسانی است که در زندگی دنیایی، ایمان آوردهاند
و در روز قیامت، خالص میباشند. ما آیات و نشانههای خود
را برای کسانی که خردورزی نمایند بدین گونه تفصیل
میدهیم.»
چه کسی طیبات را، آن هم برای مؤمنان و آن
هم در زندگی دنیوی حرام کرده است؟ چنین طیباتی
که در اینجاست و رزق خداست، در آخرت چه صفایی دارد و چقدر بیشتر
میشود و به گونهی «شرابا طهورا» جلوه میکند. ما این
مطالب را توضیح میدهیم برای آنان که از نیروی
عقل مدد میگیرند و میفهمند. باید توجه داشت که لسان این
آیه، هشدار و تهدید است. شادمانی و نشاط و استفاده از برانگیزندههایی
همچون غنا و رقص سالم، بهویژه برای همسران، در زندگی از رزقهای
طیب است که نباید خود را از آن محروم ساخت و خمودی و یأس
را که از خبایث است به جای آن، بر خود چیره ساخت؛ بهویژه
آنکه حاکمیت نظام ولایی، با دولت خود، بسیاری از
امور را طیب و طاهر میسازد.
توجه به چنین اموری است که پایانناپذیری
فقه و شناخت اولویتها در مباحث فقهی را مینمایاند. از
سادگی است که کسی بپندارد چند کتاب فقهی عالمان گذشته ـ البته با همهی عظمتی که دارد ـ برای
اجتماع امروز بسنده است؛ چرا که با بسیاری از سخنان گذشته، شاید
نتوان روستایی از روستاهای امروز را نیز اداره نمود؛ چرا
که نوع گزارههای فقهی پیشین، در زمانی گفته شده که
حکومت غیر دینی بر آن سایه افکنده بوده یا از
موضوعاتی سخن میگویند که به مرور زمان و با پیشرفت علم،
تغییر و تحول یافته است. البته، فرهنگ و سخن شیعه در هر
زمینهای کلام اول است؛ زیرا دویست و هفتاد سال پشتوانهی
عصمتی، آن هم عصمت فرازمانی را دارد؛ اگرچه فهمیدن و درایت
کلام معصوم آسان نیست و از سادگی است که کسی پندارد میتوان
کلام معصوم را بهراحتی دریافت. فقه از فهم حقوق مردم بر خدا و حقوق
خدا بر مردم و حقوق مردم بر مردم و جامعه سخن میگوید و فهم این
حقوق با همهی کثرتی که دارد، فکری تیز، دقتی ریز،
قلبی صاف و نهادی پاک و ملکهای قدسی میخواهد.
در گذشته، دولت و حاکمیت در دست مخالفان شیعه
بوده است و به تبع، سیاستهای حاکم بر غنا و آلات موسیقی
و دیگر ابزار شادمانی و نشاطبخشی را آنان مدیریت میکردند.
از سوی دیگر، فاجعهی کربلا داغی بر دلها گذاشت و شیعه
را برای همیشه داغدار نمود. این امر برای نمادهای
تقوا و ولایتپذیری که به حقیقت ولایت رسیده
بودند و میدانستند که بر صاحبان ولایت چه گذشته است، بسیار سخت
و سنگین بوده است. غم غربت و مظلومیت امام حسین علیهالسلام عالمان شیعه را از رمق
انداخت. نه تنها در گذشتهی دور، بلکه در زمان رضاخان ملعون، مردم به زیرزمینها
میرفتند، درها را میبستند، پردهها را میانداختند و سر بر
زانو میگذاشتند و در غم مولای خویش، حسین علیهالسلام
زار زار گریه میکردند و اشک غم میباریدند، اما امروزه
که نظام اسلامی و شیعی به رهبری حضرت امام خمینی
رحمهالله، حاکمیت یافته است، میتوان مهندسی طرح «شادمانی
دینی» را کلید زد. برنامهریزی برای جشنها و
ارایهی طرح شادمانی ضرورتی برای امروز است. هنوز
«شادمانی دینی» در جامعهی ما طرح ندارد و شناسهی
خود را نیافته است. مردم جامعهی ما از چشیدن «طعم شادی»
در پرتو «طرح شادمانی دینی» بیبهرهاند و به خود شادمانی
دینی نمیبینند. از این رو چه بسیار جوانانی
که به کوچکترین محرّکها و با ترفندهایی به انواع شادی و
امور نشاطآور کاذب، پاسخ مثبت میدهند.
از هماکنون باید در اندیشهی طراحی
کارکردهای بایستهی شادیآفرینی دینی
در انواع گوناگون آن، از جمله در غنا و موسیقی بود و چنان تنوع شادیآفرینی
مذهبی و نشاطآوری داشت که بتوان آن را به غیر مسلمانان نیز
ارائه داد و آنان را به سوی این کالای دینی و فرهنگی
مسلمانان فرا خواند.
هر یک از گریه و شادی، باید جایگاه
ویژهی خود را بیابد و در مورد این دو باید به
عدالت رفتار نمود و آن را قانونمند کرد و حزن و شادی را از معصیت و
گناه دور داشت.
برای نمونه، استفاده از غنا و موسیقیهای
مجاز در جشنها و اعیاد مذهبی و ملی و دیگر مجالس شادی
مانند جشنهای عروسی و تولد شادیآفرین این محافل
است. در مثل مجالس عروسی و اعیاد مذهبی امتنان بیشتری
بر مؤمنان شده است و دین اجازه میدهد سرور مؤمنان در شادیها و
عروسیها و پیوند قدسی ازدواج با غنا ـ که ذات آن حرام نیست
ـ حاصل گردد.
موسیقیهای مجاز
موسیقی به خودی خود مجاز است. اگر هیچ
کار باطل یا حرامی به همراه آواز غنایی و موسیقایی
نباشد، غنا و موسیقی مجاز است و چنانچه در کنار خوانندگی غنایی
و موسیقی، گناهی انجام شود و موسیقی در خدمت جبههی باطل و ظلم قرار گیرد، حرام میباشد.
گناهانی مانند شرابخواری، وارد شدن مردان نامحرم بر زنان و مفاسد دیگری
که ویژهی بیتالغناها و کابارهها، دانسینگها و تالارهای
موسیقی است از عوارضی است که حکم اقتضایی و جواز
اولی موسیقی را مورد تأثیر قرار میدهد و آن را
حرام میسازد.
صدای خوش، نیکویی و حسنی
خدادادی است که به زیبایی میماند و زیبایی
وصفی رحیمی است و هر کسی از آن بهرهمند نمیباشد و
همانطور که نمیشود با صورت زیبا مخالفت نمود و با تیغ در آن
خراش انداخت، نمیتوان صدای خوش را نیز خراب کرد و با آن مخالفت
نمود؛ گرچه هر دو را باید از آفت دور داشت و آفت هر دو، معصیت است.
آدمی این توان و نیرو را در خود نهفته
دارد که در دنیا نمونهها و مشابه لذتها و شادیهای حلال بهشتی
را به آفرینش رساند و آن را کشف یا اختراع نماید و آن را به
صورت شرعی به مردم دنیا ارائه دهد و با صوت و صدا و نغمهی داودی
دنیای کفر را ویران نماید؛ چرا که همه واله و حیران
صدای خوش هستند. این کار از عهدهی غیر معصوم نیز
بر میآید و چه بهتر که این افتخار نصیب مردم ولایتمدار
کشور ما باشد؛ همانگونه که ژاپن در زمینهی الکترونیک پیشتاز
است و کشور ما در حال ایجاد بسترهای رقابت با آنان در این زمینه
و زمینههای دیگر و به ویژه در صنایع دفاعی
است. ایرانیان همیشه میتوانند. امروزه قهرمان قهرمانان
که زیر سنگینترین وزنهها میرود، از کشور ما برخاسته
است. کشوری که در روزی بیشتر مردم آن در روخوانی قرآن
مشکل داشتند، امروزه هزاران مجلس قرائت قرآن کریم را درون خود دارد و اینها
همه تأییدی است بر این که ایرانی ولایتمدار
میتواند و باید با همت خویش فرهنگ برتر صد سالهی پس از
این را به نام فرهنگ برتر و مترقی شیعی و ولایت و
محبت حضرت امیرمؤمنان رقم زند. این امر نیاز به طراحی دقیق
و ایدئولوگ و نظریهپردازی توانا دارد که با چشمان نافذ خویش
چالشهای صد سال آیندهی دنیا را که در مسیر هدایت
دینی و گسترش بنیانهای اندیشار شیعی
وجود دارد ببیند و از امروز برای گذار از آنها بیندیشد.
او باید نخست پیرایهها را از دین
بزداید و با خرافههایی که دنیای علمی صد
سالهی آینده آن را بر ما خرده خواهد گرفت مبارزه کند و حلال و حرام دین
را به وضوح بیان دارد و سپس بر ترویج آن سرمایه گذاری نماید.
اگر ما بتوانیم موسیقی حلال را به جهان ارائه نماییم،
به جای آن که فرد ولایتمداری، با احساس نیاز، به مکان
خلوتی رود تا موسیقی حرام همسایه را بشنود، کافری
به خوانندهی شیعی مینگرد و از غنا و موسیقی
او چنان معنویت در او زنده میشود و به وجد میآید که بر
پیشوایان تربیت کنندهی چنین خوانندهای،
بارها و بارها درود میفرستد. همچنین موسیقاران ولایی
باید موسیقی درمانی را به جایگاه شایستهی
خود برسانند و آلات موسیقی و نیز غنا را در امور خیر و نیز
در درمان بیماریهای روانی به کار آورند و روح فرهنگ دینی
را در جان و دل جوانان این مرز و بوم، بلکه مردمان دیگر ملل و کشورها
زنده نمایند و طعم لذت محبت به خاندان اهل بیت علیهمالسلام را با موسیقی
ولایی خود به آنان بچشانند.