درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

تحجر، تجدد و التقاط‌

اشاره‌: مدرنيسم‌ و تجدد از اساسي‌ترين‌ مسايل‌ در گفتمان‌ امروز جامعه‌ي‌ روشنفكري‌ ايران‌ است‌. در عين‌ حال‌، تحجر و التقاط‌ در بيان‌ حضرت‌ استاد آيت‌الله نكونام‌ از همسايگان‌ ناآرام‌ اين‌ پديده‌ هستند. از اين‌ رو شناخت‌ تجدد نمي‌تواند بدون‌ توجه‌ به‌ تحجر و التقاط‌ صورت‌ گيرد. براي‌ آشنايي‌ بيش‌تر با اين‌ مفاهيم‌ و نسبت‌ ميان‌ آن‌ها با استاد فرزانه‌ حضرت‌ آيت‌الله نكونام‌ مدرس‌ فلسفه‌ و عرفان‌ در حوزه‌ي‌ علميه‌ قم‌ مصاحبه‌اي‌ انجام‌ داده‌ايم‌ كه‌ توجه‌ شما را به‌ آن‌ جلب‌ مي‌كنيم‌.

س - تحجر به‌ چه‌ معنايي‌ است‌ و متحجر به‌ چه‌ كسي‌ مي‌گويند و آيا در اصل‌ ممكن‌ است‌ جامعه‌اي‌ به‌طور كلي‌ متحجر باشد؟

ج - تحجر از واژه‌ي‌ حجر است‌ و تحجر؛ يعني‌ سنگ‌ بودن‌ و در اصطلاح‌ به‌ معناي‌ دگم‌ و جمود است‌. به‌ اين‌ معنا كه‌ كسي‌ خود را در شياره‌ي‌ جهل‌ و ناداني‌ قرار بدهد و حاضر نباشد كم‌ترين‌ توجهي‌ به‌ ساير ايده‌ها و انديشه‌ها داشته‌ باشد. تحجر تعصب‌ غير عقلاني‌ است‌؛ از اين‌ رو بايد تعصب‌ متحجرانه‌ را از تعصب‌ غيرت‌مندانه‌ جدا كرد. گاهي‌ كسي‌ با سعي‌ و تلاش‌ فراوان‌ از يك‌ ايده‌ي‌ منطقي‌ دفاع‌ مي‌كند و حتي‌ ممكن‌ است‌ در اين‌ راه‌ جان‌ خود را نيز از دست‌ بدهد، اين‌ تحجر نيست‌. تحجر، تعصب‌ بدون‌ تعقل‌ و منطق‌ است‌. تحجر گاهي‌ فردي‌ است‌ و گاهي‌ نيز مي‌تواند جمعي‌ و يا اجتماعي‌ باشد كه‌ اين‌ سه‌ نوع‌ با يك‌ديگر متفاوت‌ است‌. تحجر فردي‌ آن‌ است‌ كه‌ فرد نظر شخصي‌ خود را دنبال‌ كند. تحجر جمعي‌ آن‌ است‌ كه‌ گروهي‌، منش‌ رياكارانه‌اي‌ را به‌ طور بسته‌ و در جوي‌ استبدادي‌ دنبال‌ كنند؛ اما در تحجر اجتماعي‌، سيستم‌ جامعه‌ و فرهنگ‌ حاكم‌ بر آن‌ بسته‌ و محدود است‌ و با ساير اجتماعات‌ و جوامع‌ مراوده‌ و داد و ستد فرهنگي‌ و فكري‌ ندارد. به‌ صورت‌ معمول‌، جامعه‌ي‌ متحجر، حكومت‌ استبدادي‌ را به‌وجود مي‌آورد و حكومت‌ استبدادي‌ به‌ تحجر موجود در جامعه‌ دامن‌ مي‌زند: يكي‌ توليد كننده‌ي‌ ديگري‌ است‌ و ديگري‌ مكمل‌ آن‌ است‌.

س - شايد بتوان‌ گفت‌ طرف‌ ديگر تحجر، التقاط‌ است‌ و افراط‌ و تفريط‌ در ميان‌ اين‌ دو جريان‌ به‌خوبي‌ ديده‌ مي‌شود. حال‌ پيش‌ از پرداختن‌ به‌ پرسش‌هاي‌ ديگر، لطفاً نظر خود را درباره‌ي‌ التقاط‌ بيان‌ فرماييد.

ج - التقاطي‌ بودن‌ عنواني‌ است‌ در برابر تحجر و تحجر نوعي‌ تعصب‌ و عقب‌ماندگي‌ است‌. التقاط‌؛ يعني‌ برچيدن‌، برداشتن‌ چيزي‌ از زمين‌ و دانه‌چيني‌، پس‌ لقطه‌ يعني‌ برداشتن‌ آنچه‌ از كسي‌ در جايي‌ مانده‌ و در اصطلاح‌، التقاط‌؛ يعني‌ فرد يا افرادي‌ برداشت‌هاي‌ متفاوت‌ را از جايگاه‌هاي‌ متفاوت‌ به‌طور موزون‌ يا ناموزون‌ در هم‌ بياميزند. التقاط‌ ممكن‌ است‌ از دو يا چند مكتب‌ و روش‌ و منش‌ صورت‌ بگيرد و موضوع‌ جديدي‌ مطرح‌ شود. از اين‌ رو، التقاطي‌ بودن‌ نوعي‌ نفاق‌ اعتقادي‌ است‌. بنابراين‌، بايد گفت‌ التقاط‌ و تحجر هم‌مرز هم‌ نيست‌، بلكه‌ دو عنوان‌ بريده‌ و ارتجاعي‌ از مرز حقيقت‌ است‌.

حقيقتي‌ كه‌ مي‌تواند همسايگاني‌ داشته‌ باشد. التقاط‌ و تحجر همسايگان‌ ناآرام‌ و نامتناجس‌ حقيقت‌ هستند. از اين‌ رو ممكن‌ است‌ كسي‌ از حقيقت‌ به‌ تحجر يا التقاط‌ فرو غلتد. حال‌ بايد گفت‌ كه‌ التقاط‌ با تجدد نيز تفاوت‌ بسيار دارد؛ چون‌ تحجر و التقاط‌ دو عنوان‌ غير ارزشي‌ است‌؛ اما تجدد و نوآوري‌ در صورتي‌ كه‌ موقعيت‌ تازه‌اي‌ ايجاد كند و دستاوردهاي‌ معقولي‌ عرضه‌ كند، عنواني‌ ارزشي‌ مي‌باشد، مگر اين‌كه‌ منظور ما از تجدد پذيرش‌ بدون‌ چون‌ و چراي‌ نوآوري‌ها و تلبس‌ ظاهري‌ به‌ آن‌ باشد كه‌ اين‌ معنا بار ارزشي‌ ندارد.

 

س - به‌ عقيده‌ي‌ شما التقاط‌، بيش‌تر در چه‌ زمينه‌هايي‌ وجود دارد؟

ج - التقاط‌ در جوامع‌ مختلف‌ زمينه‌هاي‌ متفاوت‌ دارد. التقاط‌ علمي‌، سياسي‌، مذهبي‌ از جمله‌ي‌ اين‌ جهات‌ است‌. در كشور ما بيش‌تر دو التقاط‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌. ما مي‌دانيم‌ كه‌ مكتب‌ تشيع‌ و تسنن‌ در بسياري‌ از جهات‌ با هم‌ اختلافاتي‌ دارند. اگر مقداري‌ از اين‌ و مقداري‌ از آن‌ برگزينيم‌، به‌ التقاط‌ گرفتار آمده‌ايم‌ و التقاط‌ شيعه‌ و سني‌ به‌ وجود مي‌آيد. اين‌ دو مكتب‌ از هم‌ متمايزند و التقاطي‌ بودن‌ امر سومي‌ است‌.

اما وحدت‌ امر چهارمي‌ است‌؛ به‌ اين‌ معنا كه‌ ما گاه‌ در كمال‌ حريت‌ به‌ شيعه‌ بودن‌ خود اذعان‌ مي‌كنيم‌ و گروهي‌ نيز ممكن‌ است‌ با شهامت‌ به‌ سني‌ بودن‌ خود افتخار كنند، آنگاه‌ اگر بياييم‌ ميان‌ اين‌ دو، ضمن‌ وقوف‌ به‌ تفاوت‌هاي‌ آن‌ وحدت‌ ايجاد كنيم‌؛ يعني‌ بگوييم‌ ما داراي‌ مشتركاتي‌ هستيم‌، آنگاه‌ مشكلات‌ و ويژگي‌هاي‌ خود را نيز در جهت‌ هماهنگي‌ يا به‌سوي‌ مسكوت‌ گذاشتن‌ راهنمايي‌ كنيم‌؛ اما گاه‌ ميان‌ اين‌ دو خلط‌ ايجاد مي‌كنيم‌ كه‌ در اين‌ حال‌ نه‌ شيعه‌ خواهيم‌ بود و نه‌ سني‌. دسته‌اي‌ از التقاط‌هاي‌ تاريخي‌ در كشور ما در پيش‌ و بعد از انقلاب‌ از اين‌گونه‌ بوده‌ است‌. در اين‌ حال‌، عده‌اي‌ از شيعه‌ يا سني‌ بودن‌ گريخته‌اند و خواسته‌اند در دسته‌بندي‌ جديدي‌ جاي‌ بگيرند مي‌توان‌ گفت‌ عده‌اي‌ متأسفانه‌، هرچند با حسن‌ نيت‌ در جهت‌ وحدت‌ گام‌ بر مي‌دارند، دچار التقاط‌ شده‌اند و ممكن‌ است‌ اهل‌ علم‌ و روحانيت‌ نيز به‌ اين‌ دام‌ در افتند؛ در حالي‌ كه‌ هر گروه‌ و هر مسلك‌ بايد افكار خود را داشته‌ باشد، ولي‌ التقاط‌ گمراهي‌ و برش‌ و ريزش‌ و به‌ هم‌ريزي‌ اعتقادي‌ است‌ يا بگوييم‌ اهمال‌ در اعتقادات‌ است‌. يك‌ ملتقط‌ اشكال‌ عقيدتي‌ دارد كه‌ يا ناشي‌ از عدم‌ شناخت‌ است‌ و يا آگاهانه‌ اين‌ التقاط‌ را انجام‌ داده‌ است‌. اگر نمي‌شناسد، قصور دارد و اگر مي‌شناسد، به‌صورت‌ قهري‌ ممكن‌ است‌ به‌ دلايل‌ سياسي‌ دست‌ به‌ اين‌ كار زده‌ باشد. در اين‌جا اگر كسي‌ التقاطي‌ باشد، در هر لباسي‌ و هر مقامي‌ باز شامل‌ يكي‌ از اين‌ دو موضوع‌ خواهد شد. دسته‌ي‌ ديگر التقاط‌ها در كشور اين‌ است‌ كه‌ اسلام‌ را با غير اسلام‌ در آميخته‌اند.

براي‌ نمونه‌، برخي‌ اسلام‌ را با ماركسيسم‌ يا كاپيتاليسم‌ التقاط‌ كرده‌اند. اينان‌ نه‌ مي‌خواهند بگويند ما مسلمان‌ نيستيم‌ و نه‌ مي‌توانند از اسلام‌ دفاع‌ كنند. چون‌ آگاهي‌ آن‌ها از اسلام‌ محدود است‌. اين‌ نوع‌ التقاط‌ نيز فراوان‌ بوده‌ و بيش‌تر در قشر علمي‌ و فرهنگي‌ واقع‌ شده‌ است‌. متأسفانه‌، ما در كشور خود با موارد بسياري‌ از هر دو نوع‌ التقاطي‌ كه‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شد روبه‌رو هستيم‌. اين‌ نوع‌ التقاط‌ها، بي‌اعتقادي‌ و سست‌ اعتقادي‌ را در نظر و عمل‌ به‌ وجود مي‌آورد. اين‌ افراد حرف‌هاي‌ خود را مي‌زنند؛ اما تنها متخصص‌ در مي‌يابد كه‌ سخنان‌ آنان‌ موضوعيت‌ ندارد و به‌ اصطلاح‌، خارج‌ از دستگاه‌ است‌.

 

س - با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ تجدد امري‌ ضروري‌ به‌ نظر مي‌رسد، چگونه‌ مي‌توان‌ از تحجر مصون‌ ماند و در ضمن‌ التقاطي‌ نيز نگرديد؟

ج - بله‌، تجدد امري‌ ضروري‌ است‌؛ چون‌ جامعه‌، فرهنگ‌، عقيده‌ و اعتقاد نيز زنده‌ است‌ و اگر به‌ اين‌ اصل‌ معترف‌ هستيم‌، نمي‌توانيم‌ از تجدد فارغ‌ باشيم‌. نمي‌توانيم‌ ركود، سكون‌، خمودگي‌ و جمود را پيشه‌ كنيم‌، بنابراين‌، نوآوري‌ و تجدد و درك‌ معناي‌ نو به‌ نو شدن‌ در شأن‌ و مقام‌ انسان‌ است‌؛ اما درك‌ نو به‌ نو شدن‌ در قبال‌ حقيقت‌، منافاتي‌ با ثبات‌ حقيقت‌ ندارد. البته‌، در صورتي‌ كه‌ شناخت‌ فردي‌ يا جامعه‌اي‌ كامل‌ باشد، ما براي‌ پرهيز از دام‌ تحجر يا التقاط‌ نياز به‌ مطالعات‌ عميق‌ و گسترده‌ داريم‌. ما نمي‌توانيم‌ خود را مسلمان‌ بدانيم‌، اما همواره‌ در قالب‌ سنت‌ها عمل‌ كنيم‌ و از آبشخور گذشته‌ بهره‌ ببريم‌ و اين‌ گونه‌ هم‌ نيست‌ كه‌ نوآوري‌هاي‌ ما در برابر حقيقت‌ اسلام‌ قرار گيرد؛ يعني‌ پويايي‌ اسلام‌ با حقيقت‌ آن‌ در تضاد و تعارض‌ نيست‌. اسلام‌ «ناب‌» و پويا با تحجر و التقاط‌ ناسازگار است‌ و نسبتي‌ با اين‌ دو ندارد. اين‌ امر، مستلزم‌ اين‌ است‌ كه‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ به‌ تحقيق‌ و مطالعه‌ي‌ جدي‌ بر دين‌ بپردازند تا شناخت‌ ما از دين‌ جامعيت‌ پيدا كند.

همان‌طور كه‌ پيش‌ از اين‌ نيز يادآور شده‌ام‌، بايد در حوزه‌ و دانشگاه‌ رشته‌ي‌ «پيرايه‌شناسي‌» را به‌ قصد شناخت‌ پيرايه‌هاي‌ ديني‌، فرهنگي‌ و اجتماعي‌ تأسيس‌ نمود. لازم‌ است‌ احساس‌ كنيم‌ در اين‌ سرزمين‌ به‌ نوگرايي‌ و پويايي‌ بها مي‌دهند. در سراسر جهان‌، پس‌ از تحقيقات‌ بسيار، آموزه‌ها و يافته‌هاي‌ گذشته‌ را كه‌ كاربردي‌ ندارد كنار مي‌گذارند؛ در حالي‌ كه‌ در حوزه‌هاي‌ ما ممكن‌ است‌ بحث‌هايي‌ دنبال‌ شود كه‌ قدمت‌ آن‌ به‌ هفتصد يا هشتصد سال‌ پيش‌ مي‌رسد و مهم‌تر اين‌كه‌ اساس‌ درستي‌ نيز ندارد. اين‌ است‌ كه‌ وجود رشته‌اي‌ تحت‌ عنوان‌ «پيرايه‌شناسي‌» ضرورت‌ مي‌يابد. نبايد تمام‌ ايده‌ها و گفته‌هاي‌ گذشته‌ را مقدس‌ قلمداد كرد و آن‌ را به‌ بوته‌ي‌ نقد نكشيد.

وقتي‌ ما مي‌گوييم‌ ولايت‌ اصل‌ حكومت‌ است‌؛ يعني‌ تمام‌ كشور بايد بر اين‌ محور استوار شود، در نتيجه‌، ما همواره‌ با مسايل‌ جديد در حوزه‌ي‌ دين‌ روبه‌رو هستيم‌ و بدون‌ وقفه‌ از سوي‌ دنياي‌ جديد به‌ چالش‌ گرفته‌ مي‌شويم‌. متأسفانه‌، پس‌ از گذشت‌ بيست‌ سال‌ همچنان‌ در اين‌ زمينه‌ با مشكلات‌ بسياري‌ مواجه‌ هستيم‌.

در اين‌جا نمي‌خواهيم‌ دولت‌، مسؤولان‌ يا مردم‌ را متهم‌ كنيم‌؛ چون‌ اين‌ مشكلات‌ بيانگر اين‌ است‌ كه‌ هيچ‌ يك‌ از ما اسلام‌ را نشناخته‌ايم‌ و براي‌ نمونه‌، نمي‌دانيم‌ اقتصاد چيست‌؟ سيستم‌ بانكي‌ چگونه‌ است‌؟ روابط‌ اجتماعي‌ بايد چگونه‌ باشد؟ تبليغات‌ بايد به‌ چه‌ صورتي‌ انجام‌ گيرد؟ و صدها مسأله‌ي‌ ديگر كه‌ ما پاسخي‌ براي‌ آن‌ نيافته‌ايم‌. براي‌ مدتي‌، عده‌اي‌ حتي‌ به‌ جنگ‌ عيد نوروز مي‌رفتند و آن‌ را غير اسلامي‌ مي‌دانستند يا عده‌اي‌ ديگر چهارشنبه‌ سوري‌ را نفي‌ مي‌كردند و اشكال‌ ديني‌ بر آن‌ وارد مي‌آوردند و حال‌ همان‌ افراد مي‌گويند كه‌ چنين‌ مسايلي‌ ايراد و اشكالي‌ ندارد. تا ديروز، استفاده‌ از «بوق‌» در ورزشگاه‌، كاري‌ حرام‌ بود و امروز، تمام‌ سازها مجاز است‌. حقيقت‌ اين‌ است‌ كه‌ در هر دو مورد از روي‌ ميل‌ و بي‌اساس‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ و هيچ‌ يك‌ از اين‌ نظرات‌ مبنايي‌ ندارد. در چنين‌ شرايطي‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ افراد به‌ دامن‌ تحجر يا التقاط‌ فرو مي‌افتند؛ مگر اين‌كه‌ به‌طور جدي‌ در جهت‌ شناخت‌ واقعي‌ اسلام‌ اقدام‌ شود و در اين‌ راه‌ از خود همت‌ نشان‌ دهيم‌.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است