درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی>پرسش و پاسخ



۱۱

پرسش: به نظر حضرتعالی آیا در رسیدن به بلوغ، سن خاصی ملاک است؟

پاسخ: بلوغ» انسان به معنای رسیدن به چیزی است که در ابتدا از آن بود که همان منی است. برای رسیدن به این ویژگی سن خاصی ملاک نیست و عمده همان طبیعت بلوغ است که بدن را فرا می‌گیرد و آثاری را نمایان می‌کند از جمله خارج شدن نطفه و منی از بدن یا رویش موی زبر بر روی زهار یا بیرون آمدن خون حیض از بدن که هر بدنی با توجه به شرایط مختلف و واکنش‌های گوناگون در سنی به آن دست می‌یابد؛ همان‌طور که گرما و خورشید سرزمینی را به بیابان تبدیل می‌کند و بارندگی‌های متوالی، منطقه‌ای را جنگلی و سرسبز می‌نماید، همین‌طور تابش نور آفتاب و گرما موجب کشیده شدن بدن و رشد بسیار آن، گشاد شدن چشم‌ها، رسا شدن صداها و بلوغی زودرس می‌شود و مناطق سردسیر بلوغ را به تأخیر می‌اندازد. بنابر این، سن نمی‌تواند ملاک بلوغ دختر یا پسر باشد و روایاتی که نه سال را سن بلوغ دختر و پانزده سال را سن بلوغ پسر می‌داند، به منطقهٔ جغرافیایی عربستان اشاره دارد و باید مناسبت حکم و موضوع را در آن لحاظ نمود. این مسأله همانند حکم مسابقات است که برای نمونه، در بسیاری از روایات، بر اسب‌سواری توصیه شده است؛ در حالی که اسب سواری در آن زمان‌ها به عنوان توان نظامی مطرح بوده است، اما این ورزش امروزه اسب‌سواری و کمان‌داری بیش‌تر مایهٔ سرگرمی سرمایه‌داران و افراد مرفه شده و به نوعی ورزش و مسابقهٔ استکباری تبدیل شده است، با این وصف است که دیگر نمی‌توان احادیث آن را برای امروز دارای مصداق دانست و به جای آن باید رانندگی یا تمرینات نظامی و دفاع شخصی را توصیه نمود. هم‌چنین احکام عقلایی دین را نباید با دقت فلسفی و عقلی بررسید. برای نمونه، افرادی که دچار مرگ مغزی شده‌اند، امکان عقلی بازگشت آنان به دنیا ـ هرچند در طی سالیان متمادی باشد ـ وجود دارد، اما امکان عقلایی آن منتفی است؛ چرا که کم‌تر شده است فردی مرگ مغزی شده باشد و به حیات اولی خود باز گردد و بر این اساس، لازم نیست اکسیژن به آنان رساند. فردی که مرگ مغزی شده است انسانی طبیعی دانسته نمی‌شود تا برداشتن اکسیژن از وی قتل نفس به حساب آید و او حیات ثانوی خود را شروع نموده است


۱۲

پرسش: اندام و هیکل هر فرد چه ارتباطی با روان وی دارد؟

پاسخ: چگونگی اندام از خصوصیات روانی حکایت دارد. برای نمونه، اگر اندام‌های فوقانی و بالاتنه بزرگ‌تر از اندام‌های پایینی و پایین‌تنه باشد بر سستی و گاه کم‌خردی دلالت دارد و به عکس فردی که پایین‌تنهٔ بزرگ‌تری دارد ضعیف است. باسن‌های درشت پایین بودن ضریب هوش را می‌رساند. کسی که سینه‌های بزرگی دارد فردی است که به انس و محبت گرایش بیش‌تری دارد. کسی که سطح میانی بدن وی گوشت فراوانی دارد شوخ طبعی او بیش‌تر است تا کسی که این ناحیهٔ بدن وی صاف است. کسی که فاصلهٔ میان دو سینهٔ وی اندک است شوخ‌طبعی بیش‌تری دارد تا کسی که فاصلهٔ میان آن دو بیش‌تر است.


۱۳

پرسش: اهمیت و موقعیت ورزش در زندگی به چه میزان است؟

پاسخ: بدن اگر حرکت نداشته باشد مثل باتلاق می‌شود. برخی بدن‌های موزونی ندارند و یا شکم بزرگی دارند یا باسن بزرگی. ورزش برای همه امری ضروری و برای سلامتی بسیار لازم است. پیری‌های زودرس و زودمیری‌ها از نداشتن تحرک لازم و ورزش است. شما اگر نیم ساعت در روز ورزش نمایید، هر روز ساعتی به عمر شما بالانس می‌دهد. متأسفانه از ورزش حمایت نمی شود و مردم را بر آن تشویق نمی کنند. قیافه‌های مسلمانان نباید ناموزون باشد. اوره، چربی، قند خون از عوارض کم‌تحرکی است. بدنی که ورزش ندارد انرژی آن آزاد نمی‌شود و فسیل می‌گردد و در نتیجه به تراکم و در پی آن به ضعف، چاقی یا لاغری دچار می‌شود. بدن باید نرم باشد. مردم باید به ورزش همانند نماز اهمیت دهند. بدنی که ورزش ندارد نمی‌تواند هفده رکعت نماز واجب روزانه را نیز به‌خوبی و با روحیه انجام دهد. ورزش، بهداشت و دوری از خشونت و تندی باید سرلوحهٔ تبلیغ اهل دین باشد. دنیا هم‌اکنون به ورزش با دیدی سیاسی و اجتماعی می‌نگرد. وقتی پرچم کشوری در یکی از ورزش‌ها بالا می‌رود گویی آن کشور در جنگی جهانی موفق شده است. ما باید در زمینهٔ ورزش دوراندیشی و دقت داشته باشیم و برای مثال فوتبال را در حد یک توپ شطرنجی پایین نیاوریم و آن را تفریح و بازی نشماریم. متأسفانه چون سیاست‌گذاری درستی در فوتبال نیست بچه‌های پراستعداد ما کم‌تر می‌شود به فینال‌ها راه یابند و در میانهٔ راه باز می‌گردند. به‌ویژه که کمیته‌هایی نیز درست شده که آنان را توبیخ و تنبیه می‌کند و روحیهٔ آنان را تضعیف و سرد می‌کند و به جای آن که باد در آستین آنان کنند تا پرواز نمایند یک سنگ در پاچهٔ شلوار آنان می‌گذارند و دیگر نمی‌توانند بدوند.


۱۴

پرسش: ساختارهای مهم بدن انسان که در شناخت روان وی دخالت دارند چیست؟

پاسخ: آدمی به صورت نوعی دارای سه ساختار متفاوت است و روان‌شناس باید در تشخیص خود به این امر توجه داشته باشد و با برانداز جثه و اندام فرد به شناسایی ویژگی‌های روانی او مبادرت ورزد. این سه ساختار عبارت است از: بدن‌های لاغر که به چاقی نمی‌گراید؛ بدن‌های چاق که توان لاغر شدن را ندارد و اندام‌های متناسبی که به صورت معمولی چاق یا لاغر می‌گردد. دو گروه نخست سیستمی غیر طبیعی، ناسازگار و مشکل دارند و گروه پایانی دارای سیستمی طبیعی و بهترین بدن‌ها می‌باشند که بر اثر بیماری، گرفتاری، غم و غصه و مانند آن به لاغری می‌گرایند یا بر اثر عواملی چاق می‌شوند. این ساختار در صورتی مورد اعتبار است که لاغری یا چاقی فرد برآمده از نوع تغذیه یا محیط زیست افراد نباشد؛ چرا که برخی از غذاها سبب چاقی یا لاغری می‌شود. سه ساختار یاد شده دارای اقسام متفاوتی است که هر قسم آن از برخی روحیات و صفات باطنی حکایت دارد. باطنی که بسیار پیچیده‌تر از ظاهر است و عقل و نفس را با خود دارد. هرچه ناموزونی در بدن بیش‌تر باشد مشکلات روحی، روانی و نیز جسمی بیش‌تر می‌گردد و بهترین بدن، بدن‌های متناسب و موزون است که می‌تواند در تمامی زمینه‌ها رشد و حرکت طبیعی و نیز بیش‌ترین لذت و تحرک را داشته باشد.


۱۵

پرسش: دانش زبان بدن چه جایگاه و موقعیتی در شناخت باطن آدمی دارد؟

پاسخ: ظاهر عنوان باطن است و از بدن و اندام و ساختار متفاوت هر عضو می‌توان به امتیازات باطنی فرد آگاه شد و این مسأله در نزد اهل معرفت هیچ پوشیدگی و ابهامی ندارد؛ مگر به تفاوت مرتبه‌ای که آنان در معرفت دارند. برخی از گزاره‌های صوری دانش زبان بدن با پژوهش‌های روان‌شناسانه دست‌یافتنی است و پاره‌ای از آن در دست متوسطان است اما بسیاری از آن ویژهٔ اهل معرفت؛ به‌ویژه محبوبان است که این دانش را به عطای الهی دارند. «زبان بدن» یکی از مهم‌ترین مباحث روان‌شناسی و شعبه‌ای از آن در عصر حاضر است. این دانش به شکل پیچیده و به صورت تخصصی آن، از علوم موهوبی خداوند به اولیای خویش است و همانند دانش استخاره، تفأل و تعبیر خواب، تأویل و علوم غریبه از دانش‌های تمام دهشی است که البته می‌توان آن را به صورت روشمند و منطقی ارایه نمود و به کشف قواعد و اصول آن پرداخت. ما کتابی با عنوان «زبان بدن» نوشته ایم که از گستردگی و بی‌انتهایی نفوس آدمی ـ و نه نفس واحد وی ـ گفته و شناخت نفس را معیار شناخت دیگر پدیده‌ها دانسته‌ایم. معرفتی که تنها در نظام تربیتی سالم ممکن می‌گردد. هم‌چنین از تعامل ظاهر و باطن و این که باطن در ظاهر آشکاری دارد و ظاهر در باطن دارای قدرت نفوذ است و از رابطهٔ صفات ظاهری بدن آدمی با ساختار روانی و ویژگی‌های باطنی وی گفته‌ایم. هم چنین از اندام، رنگ پوست، بوی بدن، رگها، خط های بدن، چاک ها، چشم، مو، صورت، پیشانی، گوش ها، گردن، کف دست و پا و دیگر اعضای بدن زنان و مردان به تفصیل سخن گفته ایم.


۱۶

پرسش: سرد مزاجی یا طبیعت گرم چه تاثیری در زندگی و امور معنوی دارد؟

پاسخ: افراد سرد مزاج محبت بسیار کمی دارند. اگر زن یا مرد سرد مزاج باشد نه می تواند همسر خوبی باشد و نه مادر یا پدر خوبی برای فرزندان و یا همکاری صمیمی در محیط کاری. اگر زن و شوهر می خواهند میزان علاقهٔ خود را به یکدیگر بسنجند ابتدا باید میزان گرم مزاجی یا سردی طبیعت خود را آزمایش کنند. البته سرد مزاجی قابل کنترل و مداوا است و می توان مزاج ها را تبدیل نمود. افراد سرد مزاج هرچند هم که پرمحبت بنمایانند محبت آنان ظرافت، نازکی و عمق ندارد و سردی خود را در پیچیدگی های روابط و موارد جزیی نشان می دهد. علوم معنوی نیز با حرارت درونی گره خورده است. برای سلوک باید شاگردانی را برگزید که طبیعت گرمی دارند؛ چراکه همان طبیعت سبب می شود با استاد همراهی کنند و حرارت درونی بر چموشی ظاهری و احتمالی آنان فائق آید. از میزان حرارتی که فرد دارد می توان مقدار پایداری او را با اولیای الهی دانست. با تشخیص مقدار دمای بدن و حرارت آن می شود افراد وفادار و پایدار را از افراد سست نهاد بازشناخت. چنان چه کسی سرد مزاج باشد نباید حساب چندانی برای او باز کرد که قدرت و برد همراهی او محدود است.کسی می تواند خون خود را برای معشوق و مقصد خویش بریزد که حرارت داشته باشد. شهادت، منتهای صعود خون و حرارت است.


۱۷

پرسش: تعامل میان دین و دانش پزشکی چگونه ممکن است؟

پاسخ: دانش پزشکی امروز پرسش‌های خود را تنها از نقطه‌نظر مادی می‌نگرد و از بعد روحی و معنوی و روان آدمی غفلت می‌ورزد و حتی روانکاوی‌های امروزی نیز اعصاب و روان را به دیدهٔ مادی می‌نگرد. پزشکان و روان‌پزشکان تنها با دیدی مادی به مداوای بیماران می‌پردازند و قرص، کپسول و دارو را با سخن گفتن‌های طولانی راه علاج بیماران خود می‌دانند و آنان را با چنین چیزهایی سرگرم می‌کنند. البته موضوع این سخن تنها کشورهای پیشرفتهٔ دنیاست و در کشورهای جهان سوم نه تنها روانکاوی دیده نمی‌شود، بلکه دانش پزشکی نیز هنوز در مرحلهٔ آغازین و بدوی خود و همانند دام‌پزشکی ارایه می‌گردد! سخن این است که طب قدیم با رویکردهای خاص خود هرچند امروزه در موارد بسیاری ارزش علمی و عملی ندارد و حمایت از آن تنها تعصب و جمود است اما دانش پزشکی و روان‌شناسی فعلی نیز نمی‌تواند بیماری‌های گوناگون موجود را به روشی سالم و اساسی برطرف نماید. افزون بر این، دانش پزشکی بیش‌تر به ابزار و آلات پیشرفته تکیه و اعتماد دارد، از این رو پزشک از مهارت کافی بدون بهره می‌ماند. با برطرف شدن این مشکل باز دانش پزشکی موقعیت چشم‌گیری ندارد؛ زیرا موضوع آن از مبادی مادی و مسایل جسمانی فراتر نمی‌رود و با این وضع، هرگز نمی‌تواند راه‌گشای صحت و سلامت انسان دو بعدی گردد که افزون بر جسم دارای روح و روان می‌باشد. نباید مسایل و موضوعات بیماری‌های انسانی را به تمامی از دیدگاه مادی دید، چه رسد به آن که بخواهیم مشکلات روانی را از این راه برطرف نماییم؛ هرچند دارو هم در پزشکی و هم در روانکاوی بسیار مؤثر و لازم است، نباید موضوع پزشکی و روانکاوی را تنها بر این اساس قرار داد و درمان را تنها در گرو ماده و مادیات دانست. پزشکی و به‌ویژه روانکاوی انسانی باید جهت تجردی خود را باز یابد و مسایل روحی را با وصف تجردی آن پی‌گیر باشد. باید زیربنای فلسفی پزشکی و روانکاوی را از نظر دور نداشت و بیماری‌های جسمانی و به‌خصوص روحی را بیش‌تر با جهت معنوی و تجردی پی‌گیر بود و به تحقیق گذاشت. متأسفانه دنیای علم در این زمینه بسیار عقب افتاده و دور از علم است. برای تحقق این آرمان بلند علمی و انسانی باید پزشکی و روانکاوی امروز دنیا زیربنای فلسفی و عرفانی خود را باز یابد و مبادی فلسفی و عرفانی لازم را از این دو دانش به صورت صحیح و سالم به دست آورد و اساس تجردی انسان را در درمان بیماری‌ها ملاحظه نماید و اصالت یابد تا بتواند مبانی و قوانین سالم علمی این جهات را دریابد وگرنه پزشکی در سالیان دیگر به عقب قهقرا می‌یابد و آیندگان خود را در برابر این مسایل، چون امروز ما خواهند دید و گذشتهٔ خود را ناکام می‌بینند. هرگاه دانش پزشکی و روانکاوی جهت تجردی و مبانی معنوی خود را بازیابد، می‌تواند از مبانی بلند شرعی و خصوصیات علمی دین و اذکار و اعمال شرعی و عبادی بیش‌تر استفاده برد و آن را مورد بهره‌برداری و استفاده قرار دهد. دیانت اسلام در صورتی که به طور کامل و سالم مورد بهره‌برداری و استفاده قرار گیرد، به‌خوبی می‌تواند این مشکل را برطرف نماید. بسیاری از مشکلات روحی، روانی و حتی جسمانی را می‌توان از راه اعمال عبادی، اذکار و اسمای ربوبی و معنوی برطرف نمود و آدمی را از بسیاری از مفاسد دور داشت و قوت‌های فراوانی را در انسان باز یافت. این فکر باید قوت بگیرد که به همان صورت که قرص و کپسول می‌تواند در جسم و روح آدمی مؤثر افتد، اذکار، اسما و کردار عبادی خاص نیز می‌تواند تأثیرات بسزایی در جسم و جان داشته باشد؛ بلکه هر یک از اسما، اذکار و بسیاری از کردار و عبادات خاص، بهتر و بیش‌تر می‌تواند اثرات مخصوص خود را در درمان بیمار داشته باشد و در صورت استفادهٔ جدی و با حفظ حدود و شرایط مناسب و صحیح، این اذکار و عبادات اثر خاص خود را به خوبی می‌بخشد. در صورتی که پزشک فردی حاذق و مؤمن باشد، به خوبی می‌تواند این امور را کشف نماید. این عناوین و حقایق، گذشته از آن که اضطراب را برطرف می‌سازد، مادهٔ فساد و بیماری را از بین می‌برد و صرف مسکن و آرام‌بخش نمی‌باشد. در این جهت، قرآن کریم و متون دینی ما غنی‌ترین حقایق محکم و استوار را در بردارد. لازم است برای راه‌یابی به این منبع غنی، عالمان دینی و دانشمندان تجربی هرچه بیش‌تر با هم هم‌اندیشی و تعامل داشته باشند.


۱۸

پرسش: توجه به خصوصیات جسمانی مرد و زن چه جایگاهی در روان شناسی آنان دارد؟

پاسخ: نخستین گام در روان‌شناسی مردان و زنان، توجه به خصوصیات اعضا و نیز ویژگی‌های اندامی آنان است و با التفات به آن می‌توان درصد خصوصیات زنانه‌گری یا صفات مردانه‌ای که در آنان است را به دست آورد و به میزان کمی یا افزونی آن توجه داشت. زن و مرد با آن که اندامی متفاوت دارند اما کم‌تر زن و مردی پیدا می‌شود که اندامی به صورت کامل زنانه یا مردانه داشته باشد. بیش‌تر افراد با آن که بدن آنان شکلی زنانه یا مردانه دارد تنها بخشی از صفات مردان یا زنان را دارند و چه بسیار زنانی که صفات مردی و چه بسیار مردانی که صفات زنانه با خود دارند. اخلاق و رفتار برخی از زنان به مردان شباهت دارد و زنانه نیست. زنی که صفات مردی در وی غلبه دارد و این صفات در او فراوان است به هیچ وجه با خریدن ناز و عشوه‌ای که دارد توجیه و راضی نمی‌گردد. چنین زنانی به هنگام معاشقه با همسر خود از برخی امور لذت نمی‌برند؛ برخلاف زنانی که حالات زنانه در آن‌ها چیرگی دارد. چنین زنانی حتی از این که به هنگام معاشقه از سوی شوهر آزار ببینند لذت می‌برند.


۱۹

پرسش: ضعف های دانش پزشکی و روان شناسی کنونی دنیا چیست؟

پاسخ: دانش پزشکی امروز پرسش‌های خود را تنها از نقطه‌نظر مادی می‌نگرد و از بعد روحی و معنوی و روان آدمی غفلت می‌ورزد و حتی روانکاوی‌های امروزی نیز اعصاب و روان را به دیدهٔ مادی می‌نگرد. پزشکان و روان‌پزشکان تنها با دیدی مادی به مداوای بیماران می‌پردازند و قرص، کپسول و دارو را با سخن گفتن‌های طولانی راه علاج بیماران خود می‌دانند و آنان را با چنین چیزهایی سرگرم می‌کنند. البته موضوع این سخن تنها کشورهای پیشرفتهٔ دنیاست و در کشورهای جهان سوم نه تنها روانکاوی دیده نمی‌شود، بلکه دانش پزشکی نیز هنوز در مرحلهٔ آغازین و بدوی خود و همانند دام‌پزشکی ارایه می‌گردد! دانش پزشکی بیش‌تر به ابزار و آلات پیشرفته تکیه و اعتماد دارد، از این رو پزشک از مهارت کافی بدون بهره می‌ماند. با برطرف شدن این مشکل باز دانش پزشکی موقعیت چشم‌گیری ندارد؛ زیرا موضوع آن از مبادی مادی و مسایل جسمانی فراتر نمی‌رود و با این وضع، هرگز نمی‌تواند راه‌گشای صحت و سلامت انسان دو بعدی گردد که افزون بر جسم دارای روح و روان می‌باشد. هرچند دارو هم در پزشکی و هم در روانکاوی بسیار مؤثر و لازم است، نباید موضوع پزشکی و روانکاوی را تنها بر این اساس قرار داد و درمان را تنها در گرو ماده و مادیات دانست. پزشکی و به‌ویژه روانکاوی انسانی باید جهت تجردی خود را باز یابد و مسایل روحی را با وصف تجردی آن پی‌گیر باشد. باید زیربنای فلسفی پزشکی و روانکاوی را از نظر دور نداشت و بیماری‌های جسمانی و به‌خصوص روحی را بیش‌تر با جهت معنوی و تجردی پی‌گیر بود و به تحقیق گذاشت. متأسفانه دنیای علم در این زمینه بسیار عقب افتاده و دور از علم است.


۲٠

پرسش: به نظر حضرتعالی علم روان شناسی در دنیای امروز تا چه اندازه کارآمد است؟

پاسخ: امروزه، دورهٔ دردهای روانی و دوری از قرآن کریم است. روانکاوی عمومی چندان ساده و آسان نیست و به طور کلی نیاز فراوانی به تخصص های مختلف فلسفی، روانی و تشریح ظواهر و خصوصیات مختلف عمومی هم در انسان هم در حیوان و هم در گیاه و سنگ دارد؛ هرچند به طور اصطلاحی بسیاری از موجودات روح ندارند و عنوان روان بر آن ها به طور عرفی صدق نمی کند و اصطلاحات عمومی در مورد آن به کار برده نمی شود. هم اینک عده ای روان شناس نیک کردار در جامعه هستند که بدون چشم داشتی برای درمان دردها تلاش می کنند. اگر بیماران روانی درمان درد خود را نزد آنان بیابند، از دانش روان پزشکی استقبال می نمایند و خجالت را از خود دور می سازند، در آن صورت برخی از افراد نیز هستند که برای درآمد بیش تر به این شغل رو می آورند. با پیشرفت روان پزشکی رفته رفته این فکر در ذهن افراد جامعه تقویت می شود که درمان بسیاری از بیماری ها با روان پزشکی است و به مطایبه می توان گفت شاید بعضی بگویند حتی می توان جراحت و زخم را با روان پزشکی درمان نمود اما در این صورت نسل سوم روان پزشکان آشکارا و بدون این که کسی را فریب دهند در پی پول و درآمد هنگفت این دانش می روند و این علم وقتی به نسل چهارم برسد به تباهی و فساد کشیده می شود و مردم به آن بی اعتماد می شوند. این جریان همین طور در نسل های بعد ادامه می یابد.


صفحات:صفحه قبلصفحه بعد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است