درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی>پرسش و پاسخ



۲۱

پرسش: آیا انسان بر فرشتگان مجرد برتری دارد؟

پاسخ: کمالات فرشتگان فعلیت دارد و موقعیت کمالی آنان شرافت خاص خود را داراست؛ اگرچه انسان نیز استعداد «فعلیت بخشیدن» را دارد که فرشتگان از آن بی بهره اند و برتری انسان از فرشته بر این اساس می باشد. بحث در این رابطه و مقام، بحثی نوعی است نه شخصی؛ چرا که بحث این است که نوع انسان برتر از فرشته است یا نوع فرشته از نوع انسان برتر است وگرنه روشن است که برخی از افراد انسان ها مانند حضرات چهارده علیهم السلام بر تمامی عوالم امکانی اشرفیت دارند. هم چنین فرشتگان بر افراد آلودهٔ آدمی برتری دارند. این بحث در کتاب های کلامی تنها به شیوهٔ کلامیان و به گونه ای نقلی و روایی آمده است و بحث فلسفی آن منقح نشده است. برای آن که این بحث به طور فلسفی پی گیری شود لازم است نخست «انسان» به درستی مورد مطالعه قرار گیرد و همین طور «فرشته» به خوبی شناخته شود تا خصوصیات هر یک منظور گردد. باید نوعیت انسانی و فرشته به خوبی بازیابی گردد تا بحث صورت فلسفی خود را بیابد، هرچند استفاده از قرآن کریم و احادیث به عنوان منابع غنی علمی می تواند بهترین نقش را ـ به خصوص در جهت مباحث تصوری ـ داشته باشد؛ زیرا تصور ما نسبت به فرشته محدود است و در این زمینه باید از شرع استمداد جست.


۲۲

پرسش: نفس، عقل و قلب انسان چگونه در هدایت و گمراهی وی نقش آفرینی می کنند؟

پاسخ: شیطان با نفس است که فرمان می راند. آن که نفس خود را به زیر حکومت عقل می آورد، شیطانِ خود را عقلانی می سازد و شیطان را زیر پرچم خود نوازش می کند. هم چنین نفس، عقل و دل می تواند از شیطان فرمان گیرد. کسی که نفس، دل و عقل را مقهور شیطان نموده است، با هر سه در خدمت شیطان قرار می گیرد و برای خود و دیگران با هر سه است که مشکل می آفریند. مشکلات وی نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز همواره موجود است. او حتی اگر به بهشت رود و به لقاء اللّه نیز برسد مشکلات نفسی، عقلی و قلبی او را رها نمی سازد. کسی می تواند از این مشکلات چاره جویی کند که نفس، عقل و قلب خود را تحت فرمان حضرت حق تعالی، آموزه های قرآن کریم و رهنمودهای حضرات معصومین علیهم السلام در آورد. چنین کسی مصداق: «یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» می شود و از ظلمت رهایی می یابد و آن گاه است که نفس، عقل و دل وی نورانی می شود و هر سه با هم کار می کند و هر گاه به یک دیگر برخورد کنند و با هم جمع شوند، نورانیت آدمی فزونی می یابد. انسان در امور نفسانی می تواند چنان رشدی داشته باشد که برای درمان وسواس ـ که امری شیطانی است ـ از نفس استمداد جوید و با چاقوی نفس، حاکمیت نفس وسوسه کنندهٔ شیطانی را به دست گیرد و آن را وسوسه کند و نفس را آرام آرام و رفته رفته عقلی و سپس قلبی نماید. در مسایل قلبی نیز می توان به رشدی رسید که حب، بغض، حسن، قبح و دیگر مسایل قلبی را نه تنها به خوبی درک نمود؛ بلکه قلب ضعیف را با مسایل قلبی درمان کرد یا برای بیماری های قلبی و باطنی از هر کدام از امور نفسی و عقلی تا مسایل حبی و ربوبی که نیاز بود و به هر مقدار که لازم بود استفاده نمود.


۲۳

پرسش: چه اموری در سعادت و شقاوت انسان نقش دارند؟

پاسخ: سعادت چیزی نیست که کسی طالب آن نباشد. همهٔ مردم حتی اهل شقاوت طالب سعادت و در پی کمال هستند. چیزی که علت تخریب موقعیت افراد می شود و موجب می شود که بسیاری گرفتار بدی ها و گروهی به شقاوت کشیده شوند اشتباه در تطبیق است. آنان در پی خوبی و سعادت هستند؛ ولی آن را در لذت می بینند و برخی از لذایذ و خواسته ها موجب شقاوت و بدی افراد می گردد. لذایذ زودگذر در چنین کسانی جلوه می کند و آن ها را گرفتار حرمان ابدی می سازد. اشتباه در مصادیق سبب بسیاری از گرفتاری های آدمی است و همین امر است که بعثت حضرات انبیا علیهم السلام را ضروری می سازد؛ زیرا با تعریف خوبی ها و توضیح آن ها گروهی از هوشمندان را راهنمایی می کنند. لازمهٔ این بیان، لزوم هدایت دایمی است؛ زیرا همهٔ مردم قابل انعطاف هستند و نباید از مردم مأیوس بود.


۲۴

پرسش: آیا فطرت و اقتضائات انسانی قابلیت تبدیل پذیری و تحویل گرایی را دارد؟

پاسخ: «فطرت» حقیقتی دارد که به همراه همهٔ انسان ها و تمامی موجودات می باشد و سجایای قومی، نژادی و فردی افراد، دست خوش گوناگونی فراوانی است و هر یک تحت تحصیل و اکتساب شرایط خاص خود و تربیت قابل انعطاف می باشد. با آن که اقتضای سعادت و شقاوت با هم متفاوت است، این دو امری تحصیلی و کسبی است؛ بدون آن که جبری در کار باشد. برای شناخت این امر و دست یافتن به پاسخ یاد شده باید توجه داشت که میان غایت و فطرت تفاوت است و نباید آن دو را به هم آمیخت، همان طور که نباید علیت را با اقتضا خلط کرد و فعلیت را با استعداد در هم آمیخت که این سه امر کلی؛ یعنی استعداد و فعلیت و نیز علیت و اقتضا و هم چنین سعادت و شقاوت، با آن که هر یک با دیگری ارتباط دارد اما دخالت کلی با هم ندارند و موازنهٔ عملی میان آن ها محفوظ است. عقاب، ثواب، فعلیت، سعادت و شقاوت به جهات عملی و ارادی فرد مرتبط است و جهات استعدادی یا قهری از شخص مورد پرسش قرار نمی گیرد. کسانی که روایت اقتضا را انکار می کنند و یا جبر علّی و فعلی را پیش می کشند، انحراف عقیده دارند و از شناخت هستی و پدیده های آن دور می باشند. حقیقت علمی و معرفتی را نباید با مثال های عامیانه و کژروی های فکری درگیر نمود. در مثل فارسی است: «گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه؛ به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد» یا «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است.» این موارد نیازمند بحث روشمند علمی و منطقی و نیازمند تحلیل و تبیین دقیق است؛ چرا که چنین مثل ها یا متون دینی گذشته از آن که کلی است مورد نقض فراگیری دارد و از ارسال رسولان، عقاب، ثواب و عدالت نفی غرض می نماید. امری که هیچ مؤمنی به انکار آن نمی گراید.


۲۵

پرسش: تمامیت و کمال انسان در چیست؟

پاسخ: تمامیت کمال آدمی را چهار عنوان تشکیل می دهد: دل، دین، عشق و استقامت. دل، حیات و حقیقت آدمی است، و دین نتیجه و بازنگری همان حیات است، و عشق تجلی و ظهور این دو می باشد که در هم دیده می شود، و استقامت وصول و خودیابی در تمامی مراحل کمال است که در صورت عدم تحقق کامل آن ضعف در مراحل سه گانهٔ پیشین به خوبی آشکار می گردد.


۲۶

پرسش: عنوان "هوا و هوس" در انسان به چه معناست و ریشهٔ شکل گیری آن چیست؟

پاسخ: چیدمان مسایل زندگی و حوادث آن یا بر اساس حساب گری و داده های عقلانی است که در این صورت، طراحی مسایل زندگی در مسیر بندگی خداوند است و یا بر اساس انگیزه هایی است که از هوا و هوس ناشی می شود. هوا در برابر عقل است. همان گونه که عقل و خردورزی دارای مراتبی است، هوا و هوس ها نیز درکات فراوانی دارد. برای مثال می توان از اجزای بدن آدمی نام برد که چیدمانی با نظمی خاص دارد. بدن انسانی بر اساس آن نظم در حرکت و تلاطم است. هر عضوی از بدن نیز دارای نظم و حساب خاص خود است. دانش پزشکی بر اساس قاعده مندی و نظم بدن است که می تواند شکل بگیرد و به درمان بیماران بپردازد. حرکت برخلاف داده های پزشکی و نظم بدن، هوا و هوس و خیال پردازی است و نه تنها کاری پوچ و بیهوده بلکه چه بسا زیان بار باشد که باعث اختلال در سیستم بدن و گاه از کار انداختن آن می شود. هوا و هوس در کسانی که به رشد عقلانی مضاعفی نرسیده اند و حق مدار نگردیده اند وجود دارد. کسی که دارای هوا و هوس است می تواند زیر نظر استاد و راهنما رشد کند و صاحب بدن و روحی قوی شود و در عالم تجرد دستی بیابد و به جایی رسد که خود مصالح و مفاسد خود را تا اندازه ای به دست آورد و بر اساس همان نظم خاصی که به وی رهنمون داده می شود عمل نماید. وی رفته رفته از هوای نفس خالی می شود اما اگر عمل و فعل وی که دارای آثار و عوارض وضعی است در جای خود قرار نگیرد و این شخص با آن که علم و آگاهی دارد برخلاف آگاهی خود عمل نماید، وی صاحب هوای نفسانی است. هوا و هوس ضد عقل است و هر مقدار که بر رشد آن افزوده شود عقل تضعیف می گردد تا آن که به صورت کلی از بین رود. هوا و هوس گام به گام فرد را به سوی پرتگاه نابودی نزدیک می کند.


صفحات:صفحه قبلصفحه بعد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است