درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی>پرسش و پاسخ



۱۱

پرسش: نشانه های قوّت و اقتدار نفسانی آدمی چیست؟

پاسخ: نفس چنان‌چه به اقتدار و قوت رسد، شاغل، سرگرمی و بازدارنده‌ای جدی برای خود نمی‌بیند و دیگر از کارهای خود باز نمی‌ماند و هر کاری را به‌سرعت سامان می‌بخشد و برای انجام یک کار، با کار دیگر درگیر نمی‌شود. کسانی می‌گویند ما خیلی کار داریم و سرمان شلوغ است که نفسی بسیار ضعیف دارند و به اصطلاح کم‌عرضه و وامانده‌اند وگرنه انسان قوی مظهر: «لا یشغله شأن عن شأن» می‌شود. نفس ضعیف به هر چیزی دل‌بستگی پیدا می‌کند و هرچه را می‌بیند هوس می‌کند و از آن خوشامد دارد و آن را دوست دارد و در این صورت است که مطلوب‌های نفس ضعیف و خواسته‌های او فراوان می‌شود و شواغل و بازدارنده‌های بسیاری می‌یابد. نفس قوی و توانمند چنین نیست و چیزی غیر حق تعالی را در دل نمی‌خواهد، نه عاشق چیزی می‌شود، نه چیزی را هوس می‌کند، نه دنبال هر چیزی می‌رود و نه کار زیادی پیدا می‌کند. نفس که قوی باشد هر چیزی نمی‌تواند او را راضی کند. نفس ناتوان و ضعیف است که به همه چیز راضی می‌شود. تلویزیون در صورتی می‌تواند برنامه‌هایی سرد و بی‌مزه داشته باشد که مخاطبان آن صاحب نفس ضعیف، سست و موهنی باشند که از چنین برنامه‌هایی خوشامد دارند، برنامه‌هایی که فرد عاقل از نگاه به آن خجالت می‌کشد.


۱۲

پرسش: آیا تنهایی و تنها بودن برای انسان کراهت دارد؟

پاسخ: افراد ضعیف و کم‌فکر از تنهایی وحشت می‌کنند و دل‌تنگ می‌گردند، در حالی که افراد قوی و توانا در فکر و اندیشه، تنهایی را دوست دارند و به جهت وظیفه و به قدر نیاز، خود را با اجتماع درگیر می‌سازند. کراهت تنهایی برای افراد ضعیف است و می‌توان گفت تنهایی برای افراد قوی، دانا و هوشمند نعمت است و کراهتی نیز ندارد. کراهت تنهایی امری کلی برای همهٔ افراد بشر نیست و تنها برای افراد عادی است؛ پس این‌که تنهایی خوب یا بد است یک اصل است؛ ولی هر کدام جهاتی دارد و اجتماعی بودن نیز بنا بر وظایف تکوینی و تشریعی در بسیاری از جهات، لزوم پیدا می‌کند و نمی‌توان از آن گریخت؛ اما آن‌چه مهم است جمع با حق تعالی و انس با اوست. تنهایی از حق تعالی ممکن نیست و اغیار نمی‌توانند به انسان آرامش کلی دهند و تنها آرامش نسبی می‌آورند، در صورتی که انس با حق تعالی آرامشی کلی است و کسی که با حق است، هرگز تنها نیست.


۱۳

پرسش: ویژگی های انسان منافق از دیدگاه قرآن کریم چیست؟

پاسخ: منافق طبق آیهٔ شریفهٔ «لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَیحِبُّونَ أَنْ یحْمَدُوا بِمَا لَمْ یفْعَلُوا، فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» دوست دارد کارهای خوبی که در جامعه به دست دیگران انجام گرفته و او در انجام آن نقشی نداشته است را به نام خود ترویج نماید. البته اگر انسان به‌خاطر کارهایی که کرده است خوشحال شود، اهل دنیا دانسته می‌شود، اما خوشحال شدن به سبب نسبت دادن آن‌چه خود انجام نداده است علامت نفاق است و هیچ گاه نباید به چنین افرادی اعتماد داشت. چنین افرادی در جایی گرفتار می‌شوند و طبیعت، آنان را آرام نمی‌گذارد و افزون بر آن، آخرتی نیز ندارند. منافق و دو یا چندچهره که شخصیتی ضعیف دارد، در کلام خود سوگند می‌آورد و با قسم به خدا می‌خواهد ضعف باطنی خود را برطرف نماید. بنیاد جوامع نفاق‌آلود بر ضعف استوار است و ریشهٔ بسیاری از مصیبت‌ها و بدبختی‌های بشر ترسی است که ناشی از ضعف می‌باشد. چنین کسی حتی اگر ایمان داشته باشد ایمان وی صوری است و معرفت او کالایی است تقلبی و هرچه می‌کند به‌خاطر دیگری است، از این رو پذیرفته نمی‌شود و خداوند آن‌ها رجس و زباله می‌خواند: «سَیحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا کانُوا یکسِبُونَ». زباله‌هایی که خرد ندارند و در جهل خود فرو رفته می‌باشند؛ به‌گونه‌ای که حتی عذاب چیره بر خود را فهم نمی‌کنند.


۱۴

پرسش: آیا توان عقل ورزی قابل تربیت و رشد است و نحوه ارتباط میان عقل و عبادت در انسان چگونه است؟

پاسخ: خداوند متعال می فرماید: «وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکمْ جِبِلاًّ کثِیرا، أَفَلَمْ تَکونُوا تَعْقِلُونَ» کسی که گمراه می‌شود توان عقل‌ورزی و خردگرایی ندارد. عقل بر دو گونه است: عقل دهشی که اکتساب در آن تأثیری ندارد و خداوند آن را به برخی از بندگان خود عطا می‌نماید و دست کسی که به او بخششی نشده از آن کوتاه است. دو دیگر عقلی که استعداد شکوفایی دارد و در همه به صورت اشتدادی فعلیت دارد و دارای شدت و ضعف است و پیشامد حوادث گوناگون و تربیت بر کاستی یا افزونی آن تأثیر دارد. عبادت چنین عقلی را می‌تواند تحت کنترل خود گیرد. برای نمونه اگر کسی عزیز خود را از دست دهد و مصیبت سختی بر او وارد شود ممکن است توان چاره‌جویی خود را از دست دهد و به استیصال گرفتار شود؛ همان‌طور که برخی در جلسهٔ امتحان دچار شوک و فشار مضاعف می‌شوند و قدرت تحلیل و بررسی سؤالات امتحانی را از دست می‌دهند. برخی نیز با بیماری اشتهای خود را از دست می‌دهند. هستند کسانی که وقتی کسی با آنان دشمنی می‌کند، عقل آنان از کار می‌افتد و دیگر نمی‌توانند بیندیشند. در موجودهای آدمی، عقل از همه آسیب‌پذیرتر است و زودتر در مخاطره قرار می‌گیرد. دعا، مناجات و عبادات بهترین نیروی نگاه‌دارندهٔ عقل است که آن را برای موقعیت‌های متفاوت و سخت، محکم نگاه می‌دارد و عبادت برای آن مانند آب زدن به سبزی است که سبب شاداب و تازه نگاه داشتن آن می‌گردد


۱۵

پرسش: عوامل پیروزی انسان و ارزش وی به چیست ؟

پاسخ: ارزش انسان به نبوغ اندیشه و قوت ارادهٔ وی بستگی دارد. این دو ملاک موقعیت کمالی او را ترسیم می‌سازد. کسی که درک و فهمی شکوفا ندارد یا فهم وی کج و ناسالم است و آن‌که ضعف اراده دارد و در انجام هر تصمیم درستی عاجز می‌ماند، فردی ناآگاه و ضعیف است. پشتوانه‌های ادراکی هرچند برای قوت اراده کارساز است، آن‌چه مهم است نیروی اراده در هر انسان و توانایی اوست و اندیشه‌های بلند نیز بدون پشتوانهٔ عملی چندان نمی‌تواند بارور باشد. ارادهٔ انسان و نیروی آن بهترین موقعیت انسانی را ایجاب می‌کند و فرد را در راستای کمال اوج می‌دهد و ارزش‌های انسانی او را ظاهر می‌سازد. قوت اراده نیروی ظریفی است که کم‌تر کسی می‌تواند حد عالی آن را داشته باشد. بسیاری از انسان‌ها درگیر ضعف اراده هستند و بسیاری از مشکلات فردی و عمومی افراد و جوامع از ضعف اراده ناشی می‌شود و آنان را به تباهی و گمراهی می‌کشاند. شایسته است هر فردی همان‌طور که در جهت فهم امور گام بر می‌دارد، در جهت قوت ارادهٔ خویش قدمی بردارد و خود را در برابر انگیزه‌های نفسانی تسلیم نبیند و فردی تصمیم گیرنده و فعال باشد. ارادهٔ محکم می‌تواند فرد را به عالی‌ترین مراحل و مراتب کمال نایل سازد و او را در قله‌های بلند ارزشی قرار دهد. اراده در کشاکش خواسته‌های نفسانی می‌تواند میدانی وسیع و بردی گسترده داشته باشد و در برابر هوس‌ها و امیال نفسانی خودنمایی کند.


۱۶

پرسش: توهم ترس از آینده و تخیل حوادثی که هنوز پیش نیامده است،آیا نقشی در زندگی انسان دارد؟

پاسخ: می گویند: «آدمی از هرچه بترسد، همان بر سرش می‌آید». قرآن کریم می فرماید: «وَنُمَکنَ لَهُمْ فِی الاْءَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کانُوا یحْذَرُونَ». ـ و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آن‌چه را که از جانب آنان بیمناک بودند بنمایانیم. این آیه از همان اصل روان‌شناسی می‌گوید که انسان از هرچه بترسد همان بر سرش می‌آید و به عبارتی نوع نگرش انسان به اطرافش، زندگی وی را می سازد. خداوند می‌فرماید: به فرعون و هامان و سپاهیان آن‌ها همان چیزی را که می‌ترسیدند نشان دادیم. آن‌ها پسران را می‌کشتند تا بزرگ و قوی شوند و زن‌ها را برای کار و بهره نگاه می‌داشتند، اما همان سرنوشتی که از آن فرار می‌کردند به سرشان آمد. باید گفت از آثار ظلم ابتلاست؛ همان‌طور که از آثار سرماخوردگی عطسه و از آثار مصرف تریاک، خارش بدن معتاد است. کسی که در دنیا از فقر می‌ترسد روزی به آن مبتلا می‌گردد و کسی که از خیانت همسر خود واهمه دارد آن را خواهد یافت. در ناسوت باید در پرتو توکل به خداوند مثبت اندیشید و به خداوند حسن ظن داشت تا از بلایای اندیشه‌محور ایمن بود .


۱۷

پرسش: ویژگی های پدر و مادر چه تاثیری بر فرزند دارد؟

پاسخ: تمامی عناصر و حوادثی که بر پدر و مادر وارد می‌آید بر نطفه تأثیر دارد و عوارض، خصوصیات، مقدمات و مبادی آن خود را به نطفه انتقال می‌دهد و خود را در آیندهٔ فرزند و در سنین بزرگسالی نشان می‌دهد و در چگونگی تصمیم‌گیری‌ها و عملکرد فرد نقش اساسی دارد. نطفه اگر از لقمهٔ حرام، زنا، و یا ترک «بسم اللّه» و یا انعقاد آن در هنگام حیض باشد، خون به بار می‌آورد و فرزند، حس خون‌ریزی را در خود به‌خوبی می‌یابد و آن را جست‌وجو می‌کند. افراد آدم‌کش به طور کلی این‌گونه مفاسد را از نطفه به ارث برده‌اند و چنین حسی را از آن‌جا همراه خود دارند. آرزوهای نفسانی در افراد مختلف است. ممکن است فردی در مسأله‌ای هیچ ارتکاب جرمی نداشته باشد؛ در حالی که در جهت‌های دیگر آلوده باشد یا در جهتی قدرت کنترل خود را داشته باشد و در جهت‌های مختلف دیگر دارای چنین قدرتی نباشد. اعتبار گرچه در خُلق است ولی باید بر حق تعالی اتکای کامل داشت و جز او را ترک کرد.


۱۸

پرسش: شیوهٔ کنترل طبع هوس طلب آدمی چیست؟

پاسخ: طبع اولی هر انسانی ـ هر کسی که باشد ـ گرفتار هوا، هوس، طغیان و گناه است و در این اصل میان جوان، پیر، عالم، عادی، زن یا مرد تفاوتی نیست؛ زیرا طبع اولی آدمی از همان نطفه، علقه و مضغه رشد یافته است که هزاران چنگ و دندان پیدا کرده و در دامان ماده و طبیعت ظلمانی، خود را باز یافته است؛ مگر آن‌که خود را به طور دقیق، فنی و عملی بازگشایی کند و هوا و هوس را به طور جدی از خود دور سازد و رفته رفته خود را بدون ماده و مدت بشناسد که این خود نیازمند زحمت فراوان و کوشش بسیار است. مردم عادی چون با این موضوع به طور عادی برخورد می‌کنند، به طور عادی می‌توانند از زشتی دوری گزینند. آنان همان‌طور که در دامان کثرت و عموم رشد می‌یابند، پرهیز آنان از عصیان و دوری از گناه به مشی کثرت و تأثیرپذیر از عموم است. هنگامی که چنین عواملی در میان نباشد یا لحظه‌ای از میان برداشته شود، مانعی برای عصیان نیست و مقتضی نیز تمام است. افرادی که می‌توانند خود را از میان عوامل بازدارنده برهانند اندک هستند و تنها عوامل بازدارنده از گناه آنان، حق و کمالات معنوی است. هرچند سخن بسیار است و ظاهر زیبا، همگی به میزان عناوین یاد شده است و چنان‌چه این عناوین کنار رود، هر فردی درنده‌ای به تمام معنا و بُرنده‌ای بی‌باک می‌گردد. کسانی می‌توانند خود را در جرگهٔ پاکان قرار دهند که بدون این عوامل ظاهری و عمومی، قدرت بازدارندگی از گناه را در خود ببینند و خود را بدون این پرده‌های صوری، آمادهٔ دوری از گناه و عصیان بیابند. ممکن است این بیان به تمام معنای کلمه در اندکی از انسان‌ها به طور نسبی یافت شود. دیگران را نباید چنین پنداشت و از آنان نیز نباید این امر را توقع داشت. برای حفظ نظام اجتماعی و برطرف کردن هرگونه خطر احتمالی، باید قوانین فردی و اجتماعی اسلام را به طور جدی و همگانی و در سطح بسیار گسترده‌ای مورد اجرا قرار داد. هیچ کس نباید به خود مطمئن گردد و خود را گم کند و نفس گرگ صفت را ناتوان ببیند و این اژدهای آرام را نادیده گیرد و از حفظ حدود و ظواهر شرعی سر باز زند که هرچه بر سر وی بیاید از همین امر ناشی می‌شود، خواه در قوانین فردی باشد یا در مسایل اجتماعی و نیز از امور مستحب باشد یا واجب تا امور مکروه و حرام. اگر قانون‌گذار الهی می‌فرماید: زن و مرد نامحرم در خانه‌ای در بسته تنها نمانند و نگاه به نامحرم روا نیست تا دیگر مسایل فراوانی که در تمامی زمینه‌ها و شؤون زندگی بشر است، نباید پنداشت ما به رعایت این احکام نیازمند نیستیم. تمامی این آموزه‌ها برای همان است که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لاَءَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی» و «إِنَّ الاْءِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ». طبع بشر از ماده است و با ماده خو می‌کند و زمانی که خود را در مراحل بالاتر می‌یابد، باز مادهٔ بالاتر و گسترده‌تری را می‌شناسد. هنگامی که آدمی می‌میرد در همین امر افتاده است. نطفهٔ او که ریخته می‌شود، ماده است و هم آن‌که می‌ریزد همه ماده است و جایی که در آن می‌ریزد نیز ماده است. او زمانی که رشد می‌یابد و نطفه، گوشت و استخوان پیدا می‌کند باز ماده است


۱۹

پرسش: نگاه نخست و نخستین برخورد تا چه اندازه در شناخت روان افراد موثر است؟

پاسخ: افراد هوشمند برای شناخت افراد از نگاه های نخست خود استفاده می کنند. نخستین دید می تواند یافته های پنهانی دقیق و بسیاری داشته باشد. معیار بود و نبود علاقه میان افراد نیز نظر و نگاه ابتدایی است و با برخوردهای آغازین، به دست می آید که دل چه گواهی می دهد و آیا طرف مقابل را می خواهد یا نه و آیا علاقه ای به او دارد یا خیر؟ کشش و کوشش ابتدایی از جهت های مختلف روان یابی بسیار مؤثر است و می شود بسیاری از پنهانی های درون افراد را از برخوردهای آغازین به دست آورد.


۲٠

پرسش: وفا چیست و انسان وفادار کیست؟

پاسخ: وفا یعنی به خاطر دوست و رفیق، سختی را تحمل نمودن. وفا یعنی همراهی و فرمان پذیری. وفا ضد خیانت است و معنای امانت داری با آن است. وفا یعنی اگر از گرسنگی بمیری نان یتیمی را نخوری و مال او را نگاه داری. وفای پدر، یعنی برای فرزندان با تمام وجود کار کردن و زحمت کشیدن و هیچ نگفتن و دوست داشتن و خیر بچه ها را خواستن. وفای فرزند آن است که به والدین خود احترام گزارد و خواسته های آنان را برآورد و به آنان اف هم نگوید و به خاطر سخن دیگران و پیری و فرتوتی پدر و مادر از آنان به بدی یاد نکند. وفا یعنی اگر مردم خواستند فردی چون مولی علی علیه السلام مشکلات آنان را حل کند و در خانه ات جمع شدند و حسن و حسین علیهماالسلام در زیر دست و پا اذیت شدند و اصرار کردند که رهبری جامعه را به دست بگیری، چنین کنی و آن را بپذیری، هرچند آن را از آب بینی بز پست تر دانی و در حقیقت نیز این گونه باشد. پدر، مادر، برادر، خواهر، دایی، عمو، خاله، عمه، دوست، رفیق، معلم و هم کلاسی، هر کدام درجه و مرتبه ای از وفا را دارند. حتی حیواناتی مانند سگ را باوفا می گویند. وفای حیوانات نسبت به انسان ها به قدری اندک و ناچیز است که به شمار نمی آید. وفای عالمان دینی انتقال دانش و دین است. با این وجود، وقتی انسان به وفای معصومان علیهم السلام می نگرد و آن را درک می کند، وفای عالمان و هر آن چه در اوست رنگ می بازد. اگر انسان به خاطر عظمت وفای حضرات چهارده معصوم علیهم السلام بگوید وفایی در عالم نیست، سخنی دور از حقیقت نگفته است؛ چون این دو وفا به هیچ وجه قابل مقایسه نیست


صفحات:صفحه قبلصفحه بعد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است