درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی>پرسش و پاسخ



۱۱

پرسش: آیا اهل بیت امام حسین علیهم السلام (اسرای کربلا)، پس از ورود به شام و بازگشت از آن، در اربعین اول وارد کربلا شده و قبور شهیدان کربلا را زیارت کرده اند؟

پاسخ: در اربعین اول ، اهلبیت امام حسین علیهم السلام در کربلا حضور نیافتند


۱۲

پرسش:گفته می شود حضرت امام حجت بن الحسن العسکری علیه السلام فرموده اند که : هر جا روضهٔ عمویم عباس خوانده شود من هم در آنجا حاضر می شوم ، آیا این مطلب صحت دارد؟

پاسخ: چنین نگاهی به اهل بیت علیهم السلام نگاهی عوامانه است. آن حضرت در تمامی شراشر پدیده های هستی حضور دارد و چیزی بدون اذن آن حضرت به چیزی نمی رسد.


۱۳

پرسش: آیا اعتقاد به توسل و شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) از ضروریات دین است؟

پاسخ: اصل توسل و شفاعت از ضروریات مذهب است اما چگونگی آن از امور نظری است


۱۴

پرسش: علت صلح امام حسن و جنگ امام حسین علیهم السلام چه بوده است؟

پاسخ: حرکت رهبران دینی همواره تابع حرکت توده ها و مردم است و قدرت آن نیز تمام مردمی می باشد و هیچ حرکت دینی که به واقع دینی باشد و از اصول دینی انحرافی نداشته باشد هیچ گاه به کانون های قدرت غیر مردمی مانند ثروت و سرمایه یا سیاست و حکومت وابسته نبوده و همواره چنین بوده که پیامبر یا رهبری دینی در حرکت اجتماعی خود در صورتی موفق بوده که توانسته باشد دارای امت گردد. اصل در هر پیامبر یا ولی الهی علیه السلام آن است که به کمک مردم با طاغوت ها و کژی هایی که اصلاح پذیر نیست مبارزه داشته باشد؛ بنابراین صلح امام حسن علیه السلام با فردی چون معاویه به سبب نداشتن ستون اصلی در قیام و حرکت بر علیه طاغوت؛ یعنی همراهی مردمی بوده و این حرکت امام حسین علیه السلام است که با این اصل هماهنگ است و به دلیل همدلی چهل تن که در روز عاشورا با همراهی حر و همراهانش به بیش از هفتاد نفر رسیده، این قیام شکل گرفته و نتایج پرثمری را برای عالم اسلام موجب شده است. این همراهی با رهبران دینی تنها در قیام امام خمینی رحمه الله است که بار دیگر خود را نشان می دهد و همراهی مردم با رهبری شیعی سبب ظهور و پیروزی انقلاب اسلامی گردید که شروع برکات آن برای آیندگان از هم اکنون خود را نوید می دهد؛ البته اگر در مسیر سیاست های بنیان گذار بزرگ آن و سیاست های اسلام اصیل و بی پیرایه حرکت شود و سلایق شخصی و برداشت های غیر روشمند برخی دین مرسل و وحی منزل قلمداد نشود.


۱۵

پرسش: انسان کامل و صاحب مقام جمعی چه ویژگی هایی دارد؟

پاسخ: «کامل» کسی است که مظهر گویای حضرت حق باشد و چهره ای زیبا از حضرات اسما و صفات باری را با خود داشته باشد و به تمام صفات جمال و جلال واصل شده باشد و عبادت، جنگ، تجارت، اعتکاف، ذکر، دعا، تبلیغ، رحم، کافرکشی و کفرستیزی را با هم داشته باشد. کسی که اهل باطن است و با ظواهر بیگانه یا ناآشناست و کسی که چنان دل به غیب بسته که از امور عادی مانده است و کسی که تنها سر بر آسمان دارد و پیش پای خود را نمی‌بیند، هرگز نمی‌تواند دارای مقامات جمعی باشد. مقامات جمعی را کسانی دارند که در تمام جهات، خیر وجودی دارند و بدی‌ها را به خوبی می شناسند و تمامی حقایق زشت و زیبا را در موقعیت واقعی آن‌ها قرار می دهند و با آن‌ها برخورد مناسب دارند. حضرات انبیا و ائمهٔ هدی علیهم السلام در رأس سلسلهٔ مقامات کاملان قرار دارند و با نسبتی دقیق، حفظ مراتب و مقام جمعی تحقق می‌یابد و در این امر نیز بحث چندانی در رد یا پذیرش وجود ندارد. روش صاحبان مقام جمعی این است که با اهل دنیا به صورت دنیایی رفتار می کنند و سبب می شوند آنان به تلاش دنیایی خود ادامه دهند و تلاش آنان را ناکارآمد نمی سازند تا از آنان دور نشوند. آنان همواره حد وسط و میانه را رعایت می نمایند تا مردم به سوی آنان رغبت کنند. ثروتمند به امید دنیا و فقیر به جهت فقر خود به سوی آنان روی می آورد تا هم فقر و هم پول به چشم گروه خود ظاهر شود؛ نه این که پول به چشم فقیر و فقر به چشم ثروتمند ظاهر شود و آنان را بگریزاند. این روش با روش نفاق تفاوت دارد؛ چرا که در عین ثروتمندی، فقیرانه زندگی کردن و در عین فقر، ثروتمندانه زندگی کردن، جمع اضداد و متناسب با مقام جمعی است. بالاترین قدرت، توان خاکی زیستن و با بچه ها، یتیمان، دیوانگان، جاهلان و طبقات پایین زندگی و معاشرت داشتن است و هر دو باید با همهٔ وجود و با تمام تلاش باشد. ولی منافق، دل و زبانش دو چهره دارد. وی با زبان انکار و در دل اثبات می کند؛ ولی صاحب مقام جمعی که جامع اضداد است این‌گونه نیست. جلوه ای را برای مخاطب خود ظاهر می کند که از چهرهٔ مخاطب دیگر او مخفی مانده است؛ ولی صاحب مقام جمعی هم آن چهره و هم چهرهٔ مقابل آن را دیده و از آن رسته و رَفته و به کاروان بعدی پیوسته است و برای آموزش، این سخن ها را بیان می دارد وگرنه کسی تاب و توان فهم قلب او را ندارد و خود نیز آن را بیان نمی دارد .


۱۶

پرسش: دشمنان اهل بیت علیهم السلام چه خصوصیاتی داشته اند؟

پاسخ: ظلم مسأله ای تاریخی است و همواره کسانی در برابر اعتقاد به خدای یگانه موضع می گرفتند. آغازگاه ظلم، انحراف از مسیر امامت و ولایت و دست یازیدن به ریختن خون امام و ولی خداست و بالاترین مصداق عملی و ناهنجار آن تراژدی کرببلاست. بسیاری از این ظلم ها از انسان های مقدس مآب ریشه می گیرد، و زشت ترین فرد آن ابن ملجم مرادی است که صدای نماز او به قلب قطام نیز راه یافت و چنین نیست که ابن ملجم شراب‌خوار، قمارباز یا نوازنده باشد. نسبت های دروغ یا تهمت بر دشمنان، اولیای الهی را بالا نمی برد، بلکه به عکس، آنان را از جایگاه والایی که دارند تنزل می دهد چرا که اگر دشمنان آنان چنین افراد پستی بوده‌اند که عده ای می گویند، پس حضرات معصومین (نعوذ باللّه) خیلی ضعیف بوده اند که از چنین افرادی شکست خورده‌اند. در روان شناسی آمده است کسانی برای شکست دشمن دست به دامن تهمت می زنند که انسان های ضعیفی هستند و از مبارزهٔ تن به تن و رو دررو می ترسند. این کار بر خلاف مرام خدای متعال و اولیای اوست؛ چرا که آنان در مبارزه با دشمن، همیشه جوان مردانه و با حریت از قوی ترین نقطهٔ پیکار در آوردگاه وارد می شوند و او را از همان جا بر زمین می زنند. دشمنان اولیای خدا همه از «ائمهٔ کفر» بوده اند و خداوند نیز هرچه داشته در تیر کفر آنان نهاده است؛ از این رو این گروه را حتی آتش جهنم نیز نمی تواند بسوزاند؛ بلکه «تابوت من النار» برای اینان لازم است. دشمنان اهل بیت علیهم السلام را نباید کوچک شمرد؛ چرا که این کار موجب غفلت ما می شود. دشمنان آن حضرات در کفر خود چنان حرمان شگرفی داشته اند که در مقابل شخصیتی مانند حضرت امیر مؤمنان علیه السلام می ایستند. اینان کسانی هستند که پیش از نطفه با امامت و ولایت مشکل داشته اند. کسانی که « قُلُوبُنَا غُلْفٌ» و « وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ» وصف آنان است


۱۷

پرسش: محبوبان از اولیای الهی چه خصوصیات و صفاتی دارند؟

پاسخ: بزرگترین امتیاز محبوبان این است که با عشق زندگی می کنند آن هم عشق وجودی و نه عشق نفسانی . در عشق وجودی ، آنان بافته اند که فقط خداوند معشوق حقیقی است و او چنان کمال دارد و زیباست که نمی شود به او عشق نورزید. عشق سراسر وجود محبوبان را فرا گرفته است و البته عشق آنان موهبتی و اعطایی از ناحیه خداوند است . آنان در مرکز عشق حق تعالی و دایره محبت او زاده می شوند. آنان چون عشق دارند در هر مسیری که می روند و به هر کاری که وارد می شوند به خاطر شدت سرعت، گویا باید کسی جلوی آنان را بگیرد. آنان به‌راحتی دنیا و تمام امور و اموال دنیایی را رها می کنند، چون عشق از درون آنان می جوشد. آنان هیچ طلبی از حق ندارند. راحت کار می کنند و به کارشان علاقه مند هستند. آنان چون در کارشان عشق دارند اجرت و مزدی برای آن نمی طلبند؛ نه اجرت در دنیا و نه پاداشی در آخرت. آنان حتی حق را نیز نمی طلبند و طمع به خود، خلق و حق ندارند. آنان چون با حق در دل تاریکی و سیاهی شب به صحبت می نشینند و خود را از بستر و بالش می رهانند، برای کارشان چیزی نمی طلبند؛ بلکه عشق است که آنان را بیدار کرده است و به هر کاری وا می دارد. آنان چون عبادت حق را وجودی یافته‌اند، نه اجرتی برای بندگی خویش می طلبند و نه در فکر طلب هستند و نه بندگی خویش و نه خودی می بینند. محبوبان بالاترین قماربازان روزگارند که تمام هستی خود را به تمام حق باخته اند و چیزی برایشان باقی نمانده است تا آن را به غیری دهند و به هیچ وجه غیری نمی بینند. آنان حتی امید و آرزوی جهان دیگر را نیز به باد داده اند و در هستی هیچ هوایی (حتی هوایی برای تنفس) ندارند و اگر هم نفسی می کشند آن هم عاریه ای است. آنان تمامی امکانات زندگی خود را عاریه و برای حق می دانند و اگر حق چیزی از زندگی آنان بگیرد خوشحال می شوند؛ ولی اگر حق نقصی در جهان اندازد، دل گیر و راضی هستند


۱۸

پرسش: دولت دنیا با اولیای محبوبی چگونه برخورد می کند ؟

پاسخ: ناسوت برای محبوبان به حقیقت، محدود و مرتبه ای گذراست. ناسوت صبغهٔ ظاهر است که باطن نیز دارد و اولیای محبوبی که باطن دارند جز در عصر ظهور، ظهوری کامل نمی یابند. ویژگی ناسوت این است که همت ناسوت در آن فعلی است و دنیامداران در آن چیره می باشند و صاحبان باطن در دنیا گاه دولت ظاهر دارند. دنیا اسم اعظم الهی است و همانند سلطانی است که در کشور خود فرمان می دهد و باید از وی اطاعت شود. همهٔ ناسوت در سلطهٔ دنیاست و ناسوت است که بر دنیا حکومت می کند و اولیای خداوند نیز بر ظاهر دنیا سلطه دارند؛ اگرچه کم می شود که یکی از اولیای الهی بر تمامیت پیدای آن حاکم شود و دولت و حکومت یابد. حقیقت همواره در دنیا کم‌رنگ‌تر از واقعیت‌هاست و این ناسوت است که تعیین کنندهٔ چهره‌هاست. در دنیا این نفس است که امارت دارد: «إِنَّ النَّفْسَ لاَءَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ». گویا حق در دنیا به کشور خود نیست؛ همان طور که حنای دنیا در دیگر عوالم رنگی ندارد، نه در برزخ، نه در قیامت و نه در عوالم پیشین؛ اگرچه تمام آن عوالم صعودی از دنیا حکم می یابند و این کردار دنیایی است که در آن عوالم چهره می کند. تمام حکومت دنیا در دنیاست و سلطهٔ آن بر اولیای خدا در همین دنیاست و «ینْقَلِبُ عَلَی عَقِبَیهِ» در این دنیاست که صورت می گیرد. اولیای ربانی در عوالم دیگر قدرت و دولت دارند و هر ظاهرگرای دنیامدار در ید چیرهٔ آنان است، ولی آنان در دنیا به صورت طبیعی بسیار می شود که مغلوب ظاهرگرایان و دنیامدارن می باشند. دنیا محل سطوت ابلیس نیز هست و او در دیگر عوالم مندک می شود. اولیای خدا در دنیا نیز دولت معنوی و پنهان دارند، اما گاه و بیش‌تر از گاه شکست صوری دارند. دنیا با هوا، هوس، نفس اماره، مال، علم صوری، عنوان، کسوت، قدرت و ابلیس است که پیروان خود را به جنگ اولیای خدا گسیل می دارد. دنیا دولتی است با هزاران ایادی مقتدر که مرز قدرت آن همین دنیاست و دنیا و ایادی آن در دیگر عوالم ضعیف ترین هستند


۱۹

پرسش: مزیت ولایت و سرپرستی امور مردم توسط اولیای معصومین چیست؟

پاسخ: ابزار حق تعالی همین امور مادی است که ما با آن سر و کار داریم. پول، خانه، خودرو، دستگاه‌های الکترونیک، و فن‌آوری های دنیوی. ابزار طاغوت نیز همین چیزهاست. حال، اگر ولایت و سرپرستی به دست خداوند متعال و امامان معصوم علیهم السلام و اولیای خدایی نباشد، دین تمامی امور مادی را نفی می کند و هنگامی که سرچشمهٔ امور مادی به دست اولیای الهی باشد، آن را اثبات می نماید؛ چرا که امور مادی وقتی در جریان و روند کفر پیش رود ممکن است بدون آن‌که شخص متوجه باشد به گمراهی افتد؛ هم چنان که بسیاری از دیوانگان خود را عاقل، و بسیاری از معتادان خود را پاک و سالم می دانند و یا صاحب گناه که او نیز گناه خود را در مراحل نخستین نمی بیند و دنیا نیز همین گونه است. اگر دنیا به دست کفار افتد، او از دنیا برای تاریکی و گمراهی استفاده می کند؛ اگرچه گمان می کند کار خیر انجام می دهد؛ در حالی که نمی داند کاری مطابق تاریکی و جهالت انجام می دهد. اما اگر اولیای الهی امور را در دست گیرند، آن را انکار نمی کنند و از دنیا به نفع نور و روشنایی بهره می برند. اگرچه ممکن است کسانی که در کار آخرتند، غافل از دنیا و موهبت های آن باشند؛ ولی خداوند آن را روشن می‌کند. پس مرکز خیرات «ولی اللّه» است؛ چون دنیا را درست گزینش و استفاده می کند و دست طاغوت و کفار را از دنیا کوتاه می نماید و مانع از به انحراف کشیده شدن مردم از مسیر حق به سوی تاریکی و ظلمت می شود. قرآن کریم می فرماید: «اللّهُ وَلی الَّذینَ ءآمَنُوا یخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّورِ، وَالّذینَ کفَرُوا أَوْلِیائُهُمُ الطَّاغُوتُ، یخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ، أولئک أَصْحابُ النّارِ، هُمْ فیها خالِدُونَ».


۲٠

پرسش: رابطهٔ اولیای الهی با حق تعالی چگونه است؟

پاسخ: اولیای خدای تعالی کسانی هستند که جز با دید حق نمی بینند و آن‌چه می بینند جز حق نیست و تنها این گروهند که ریا ندارند؛ چون کسی را غیر از حق نمی شناسند تا کاری را برای او انجام دهند. آن ها غایت، حرکت و سلوکی جز خدای تعالی نمی شناسند تا گناهی داشته باشند. اولیای خدای تعالی کسانی هستند که حق را در هر مقامی ستایش می کنند و نه در نماز؛ بلکه در همه احوال ندای آشنا از حق در دل و جان آن‌ها طنین می اندازد و ورای حق را در دل ندارند، چه در مقام بلا چه در حال ابتلا. این دسته اند که تنها اولویت بر خویشتن خویش و دیگران دارند و اولویت آنان امتنان است و احسان؛ زیرا تنها بر مؤمنان برتری دارند و اولویت آنان نیز قطعی است؛ نه این که تنها رجحانی بیش نباشد و بس.


صفحات:صفحه قبلصفحه بعد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است