درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی


تفسیر هدی

 

    «هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»

                                        (بقره / 185)

تمامی ستایش ویژهٔ خدای تمام کمال، پروردگار عالمیان است. خدایا، رحمت کامل خود را بر محمد و خاندانش عنایت فرما و دشمنانشان را لعن نما.

کتاب وحی

قرآن کریم کتاب «وحی» حق تعالی است. «وحی» حقیقتی نزولی است که از حق به توسط مبادی آن، که فرشته باشد، در معانی و لفظ تعین می‌یابد و به نبی وا نهاده می‌شود بی آن که پیامبر نسبت به حقایق و الفاظ آن نقش فاعلی داشته و در آن دخیل باشد و رسول تنها زمینهٔ قابلی و پذیرای وحی است. پس وحی حقیقتی حقی، نزولی و قدسی است که به توسط نبی در ناسوت تعین می‌پذیرد.

وحی از سنخ حقایق است و جز حقیقت نیست و ساختار آن نزولی است. وحی از معنا تا لفظ، تمامی حقی و الهی است و جنبهٔ خلقی و بشری در آن نقشی ندارد. در وحی هیچ گونه دخالت بشری نیست و وحی قرآن کریم تنها توسط رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله دریافت شده؛ در حالی که به فنای تام و کامل عام رسیده و این حق تعالی است که سخن خویش را به توسط مبادی وحی در قالب واژگانی که از حق تعالی است به رسول خود رسانده است. در این مقام، جنبه‌های بشری بر آن حاکم نیست و در آن نه سرچشمه‌ای خیالین راه دارد و نه زمان که چیزی را پس و پیش کند و نه موقعیت‌های محدود بشری، بلکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در موقعیتی فرازمانی، وحی الهی که از سنخ معنا و حقایق است را با همان واژگان حقی و با جان خویش و نه خیال خود دریافت می‌دارد. آن‌چه دل رسول دریافت می‌دارد معانی و حقایق با الفاظ خاص است که توسط فرشتهٔ وحی به جان نبی سپرده می‌گردد و در آن تعین می‌یابد و همین جان پاک و عصمتی و حقی است که معانی و الفاظ دریافت شده را بدون دخالت عقل، ذهن، خیال و نفس، به حفظ الهی در خود نهادینه می‌کند و نبی هیچ گونه دخالتی در نزول، ساختار، واژگان، معنا و حقیقت وحی ندارد و تنها نقش پذیرندگی عام، درست و بدون رد دارد.

در فهم وحی نباید به مغالطهٔ خلط میان انسان و عنوان حقیقی پیامبر و رسول و مغالطهٔ خلط میان تکامل ناسوت و تجرد ملکوت گرفتار آمد. چنین گمانی که تکامل تمامی پدیده‌ها یا تمامی جنبه‌های پدیده‌های ناسوتی را در بر می‌گیرد خطا و غیر علمی است؛ زیرا پیامبر عنوانی برای سِمت پذیرش و ارایهٔ وحی است که زمینهٔ الهی دارد و در امر حقی فربه شدن راه ندارد و این امر غیر از تکامل روز به روز انسان است؛ مگر آن که کسی باشد فربهی را برای حق و به تبع آن برای وحی هم قایل شود که خامی بسیار پیش می‌آورد. حقیقت وحی از سنخ نزول است و خداوند تمامی معانی و حقایق و واژگان قرآن کریم را بر دل پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نهاده و چیزی را از آن حضرت فروگذار نکرده است و کسی که انکار کند معانی وارد بر دل پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از خداوند نیست و جهت بشری در آن نقش دارد در حقیقت ناآگاهی نسبت به امر وحی دارد که به انکار حقایق می‌انجامد.

هم‌چنین قرآن کریم دارای چهرهٔ تنزیلی و نزولی است و تدریج نزول در چهرهٔ تنزیل و چهرهٔ انزالی آن حقیقتی کامل و تمام است که افزونی و فربهی بر نمی‌دارد و اگر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از جهت بشری خویش که به کمال کامل رسیده است جلا یابند، قرآن کریم چون تمامی از حق است و جهتی خلقی در آن دخالتی ندارد، کمال نمی‌یابد و کامل‌تر نمی‌شود.

هم‌چنین مقام ختمی صلی‌الله‌علیه‌وآله بشری عادی و خطاپذیر نیستند، بلکه بشری هستند که تمامی جهت بشری در ایشان به کمال رسیده است و افزون‌پذیری علم در مرتبهٔ نفس انسان است و ارتباطی به وحی نازل الهی ندارد.

باطن قرآن کریم

قرآن عظیم همان‌طور که جسد و روح دارد، دارای ظاهر و باطن نیز هست. آن‌چه از الفاظ و عبارات آن فهمیده می‌شود ظاهر آن است، اما آن‌چه از اشارات آن به دست می‌آید که هماهنگ با الفاظ است و ظاهر مؤید آن می‌باشد، باطن قرآن نامیده می‌شود. هرچه انسان به باطن قرآن دسترسی پیدا کند او را به باطنی دیگر راهنمایی می‌کند تا آن‌جا که حضرات معصومین علیهم‌السلام فرموده‌اند: «ولبطنه بطن إلی سبعة أبطن».

قرآن کریم هم علوم انسانی را پاسخ‌گوست و هم علوم تجربی را با خود دارد، اما کشف گزاره‌های علمی آن نیازمند تحقیقات گسترده به همراه صفای باطن و پاکی نفس است. قرآن کریم در جهت کاربردی خود می‌فرماید:

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا».

ـ و ما آن‌چه را برای گروندگان شروع بهبودی و رحمت است از قرآن فرو می‌فرستیم و ستمگران را جز کاستی نیفزاید.

آیا قرآن کریم برای مؤمنان شفابخش و برای ظالمان جز خسران نیست؟! یا می‌فرماید:

«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآَنِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کفُورا».

ـ و به‌راستی در این قرآن از هرگونه حکایتی گوناگون آوردیم، ولی بیش‌تر مردم جز از سر کفرورزی و ناسپاسی سرپیچی ندارند.

این آیه می‌فرماید ما سرنوشت تمامی پدیده‌ها را برای همهٔ مردم، نه فقط مؤمنان آوردیم: «لِلنَّاسِ» و این بدان معناست که حتی کافران می‌توانند این کتاب آسمانی را برای زندگی خود کاربردی سازند، ولی امت اسلامی قرآن کریم را مهجور گذاشته است:

«یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآَنَ مَهْجُورا».

ـ پروردگارا، بزرگان من، این قرآن را با آن که در میانشان است رها کردند.

پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از این که مسلمانان قرآن کریم را کاربردی نمی‌نمایند به درگاه خداوند شکوه می‌نمایند. قرآنی که برای همه آسان شده است:

«وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ».

ـ و به‌قطع قرآن را برای یاد کردن آسان کرده‌ایم؛ پس آیا یاد کننده‌ای هست؟!

قرآنی که چنین وصفی دارد:

«وَلَوْ أَنَّ قُرْآَنا سُیرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاْءَرْضُ أَوْ کلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی بَلْ لِلَّهِ الاْءَمْرُ جَمِیعا».

ـ و اگر قرآنی بود که کوه‌ها بدان روان می‌شد یا زمین بدان پاره پاره می‌گردید یا مردگان بدان نهاد خود را ابراز می‌کردند. نه چنین است، بلکه همهٔ امور برای خداست.

قرآن کریم تنها کتابی است که کلام خداست و تنها کتاب آسمانی مصون مانده از تحریف است که قانون اساسی اسلام به شمار می‌رود. قرآن کریم از نیازهای آدمی و بشر بحث می‌کند و نیاز جامعه و انسان را در جهت استکمال فرد و مردم بررسی و برآورده می‌سازد و نیاز انسان حاضر و آیندهٔ او را روشن می‌سازد. این امتیاز و ویژگی منحصر به شخص قرآن کریم است که در میان کتاب‌های آسمانی و ادیان دیگر به چشم می‌خورد؛ با این خصوصیت که رسول آن خاتم انبیا صلی‌الله‌علیه‌وآله و کتاب آن ختم تاریخ اندیشه و تکامل بشر می‌باشد.

تمایز میان قرآن کریم و دیگر کتاب‌های آسمانی در جهت تحریف، تفاوتی روبنایی است، به‌طوری که اگر بر فرض محال، اصل آن کتاب‌های آسمانی دوباره از جانب انبیا بی‌واسطه به دست ما برسد، دیگر ایراد تحریف بر تورات و انجیل باقی نمی‌ماند، ولی مقطعی بودن آن کتاب‌ها و استمرار حیات قرآن کریم تفاوتی است زیربنایی؛ به‌طوری که اگر کتاب‌های آسمانی غیر از قرآن کریم، دوباره نازل شود، در جامعهٔ امروز کفایت نمی‌کند؛ زیرا عمر و مدت آن‌ها به پایان رسیده، در حالی که قرآن کریم کتاب مستمر است و تاریخ بشر را می‌سازد.

این امر، خود علت دیگری برای تحریف کتاب‌های آسمانی است؛ زیرا متولیان آن کتاب‌ها، بعد از پیامبران الهی، بر حسب نیازهای جامعه و یا به عمد، بر آن‌ها چیزهایی افزودند یا از آن حذف کردند. خاتمیت و پایانی بودن ارسال وحی آسمانی از جانب خدا ویژگی قرآن کریم است؛ به‌طوری که هم پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله ، آخرین رسول و هم قرآن کریم، آخرین کتاب می‌باشد، با این اعتقاد که قرآن کریم در تمامی جهات، حکمی مسلم و اساسی ثابت خواهد بود.

با توجه به آن‌چه گفتیم و در عنوان «کتابی فرازمان» نیز خواهیم آورد دو تفاوت عمده میان قرآن کریم و دیگر کتاب‌های آسمانی؛ مثل: تورات، انجیل و زبور وجود دارد؛ یکی آن که دیگر کتاب‌های آسمانی دستخوش تحریف واقع شده و جاعلان سودجو، الفاظ و عبارات آن را بر اساس میل و منافع شخصی خود تغییر داده‌اند؛ اما قرآن عظیم به خاطر اهتمام و حفاظت همه جانبهٔ حضرات معصومین علیهم‌السلام از تحریف لفظی و انحطاط محفوظ و مصون مانده؛ به گونه‌ای که نه تنها یک کلمه بلکه یک حرف حتی یک نقطه از آن کم یا زیاد و بالا و پایین نشده است و قرآنی که در اختیار مسلمین و در دسترس همهٔ انسان‌ها قرار دارد، به طور کامل همان قرآنی است که بر وجود نازنین حضرت خاتم پیامبران صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده و محفوظ مانده است؛ چنان که خداوند می‌فرماید:

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».

- چنین است که ما قرآن را فرو فرستادیم و چنین است که ما خود آن را نگاه‌داریم.

و دو دیگر آن که تمامی کتاب‌های آسمانی غیر از قرآن کریم، فصلی و مقطعی نازل شده است و منحصر و محدود و مختص به زمان و امّت معینی می‌باشد؛ اما قرآن کریم، محدود و مختص به شرایط زمان، مکان و مخاطبان معینی نیست، بلکه برای همهٔ عصرها، مقتضی با همهٔ شرایط، برای همهٔ انسان‌ها حتی تمامی موجودات زمینی و آسمانی به صورت اکمل و جاوید و ابدی نازل شده است؛ چنان که می‌فرماید:

«مَا کانَ حَدِیثا یفْتَرَی وَلَکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ کلِّ شَیءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ».

ـ (قرآن کریم) پدیده‌ای نیست که بتوان آن را به اندازهٔ بشری) بریده بریده ساخت، ولی تصدیق‌گر چیزی است که نزدش است و هر چیزی را به تفصیل و سعه بیان داشته و برای گروندگان، رهنمود و رحمت است.

روایات، دعاها، مناجات و زیارت‌نامه‌هایی که از حضرات معصومین علیهم‌السلام به ما رسیده و به عنوان گران‌بهاترین میراث ماندگار بهرهٔ شیعه و پیروان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام گردیده، قرین قرآن کریم است، اما متأسفانه بسیاری، از این دریای بیکران حقایق و گنج بی‌پایان خداوندی محروم هستند و معارف و علوم فراوانی را از دست داده‌اند که بحمداللّه شیعه از این چشمه فیاض الهی سیراب است. از قرآن کریم و مأثورات که بگذریم، هر کتاب دیگری که به دست بشر نوشته شده و موجود است و به عنوان کتاب برتر از آن نام برده می‌شود؛ مانند: کتاب‌های ارسطو، افلاطون، ابن سینا، حافظ، سعدی و دیگر دانشمندان برجستهٔ بشریت در شرق و غرب عالم، هیچ یک از عیب و نقص دور نیست و باید در هر زمانی هر محقق و دانشمندی پیش از مطالعه و ارایه آن، نخست مدّت زیادی از عمر خویش را صرف تصحیح و نقد داده‌های آن کند؛ چرا که نویسندگان و مؤلّفان این کتاب‌ها؛ هرچند نابغه و خارق عادت باشند، معصوم نبوده‌اند و ادراکات و دریافت‌های عقلی و ذهنی آن‌ها محدود و بشری می‌باشد نه حقانی و نامحدود و تنها قرآن کریم کلام خالق متعال و مخاطب آن معصوم، بلکه خاتم پیامبران الهی صلی‌الله‌علیه‌وآله است. حضرات معصومین علیهم‌السلام یکی پس از دیگری در تفسیر، تأویل و بیان آن همّت گماشته و پاسخ‌گوی پرسش‌های آن بوده‌اند، بنابراین، آیه به آیه و واژه به واژهٔ آن کامل است. قرآن کریم آخرین کتاب نوشته شده توسط حق تعالی است که هم با دیگر کتاب‌های آسمانی و هم با کتاب‌های نوشته شده به دست بشر متفاوت است و نمی‌توان، تورات، زبور، انجیل یا دیوان حافظ، مثنوی، اسفار و فصوص الحکم را در کنار آن آورد. قرآن کریم با کتاب‌های سنگین و پیچیدهٔ حوزوی یا دانشگاهی به کلی متفاوت است و به طور اساسی چنین تألیفاتی قابل قیاس با کلام حق تعالی نیست. قرآن کریم کتاب به معنای تألیف بشری نیست تا در عرض دیگر کتاب‌ها قرار گیرد و عیار آن سنجیده شود، بلکه ماجرا بسی فراتر از کاغذ و کتاب و نوشته و داستان است و ورای چنین اندیشه و گمانی است. مگر نه این‌که قرآن کریم پیام وحی، کلام حق و جلوهٔ اسما و صفات نامتناهی پروردگار است.

قرآن کریم پاک‌نویس تمامی کتاب‌های آسمانی پیشین است و خداوند آن همه کتاب به عنوان مشق نوشت و سپس یک پاک‌نویس درست کرد و همهٔ آن‌ها را در سرنوشت تحریف قرار داد تا به هیچ وجه سالم آن‌ها در دست کسی نباشند؛ گو این‌که به خدا برمی‌خورد که کسی آن‌ها را بخواند؛ زیرا وقتی چنین کتاب مدرنی دارد، دیگر حاضر نیست کسی از آن‌ها استفاده کند.

متأسفانه در آیات الهی آن‌طور که باید کار نشده وگرنه از این آیات حقایق، ربوبیات و مسایلی استخراج می‌شود که انسان به حیرت می‌افتد. ان‌شاء اللّه در آینده که علم فراست، تعبیر، قیافه‌شناسی، کف‌شناسی و غیر آن‌ها رواج خواهد یافت، مشاهده خواهد شد که قرآن کریم در این زمینه‌ها چه معرکه‌هایی دارد که از دید بشر امروز پنهان مانده و مورد غفلت واقع شده است.

مشکل مهم این است که دین‌مداران، قرآن کریم را به یک دست گرفته‌اند و تنها آن را برای ثواب قرائت می‌کنند و می‌پندارند قرآن کریم همین است و بس و حال آن‌که قرآن کریم نقشه‌های مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری، هم در زمینهٔ دانش‌ها و علوم، و هم در امور معنوی و ربوبی دارد که باید در پی فهم آن برآمد. به طور مثال، اگر کسی نقشهٔ گنجی را ببیند که چیزی در آن نوشته شده است هرچه نگاه به خطوط و کلمات آن می‌کند چیزی از آن در نمی‌یابد، ولی کسی که نسخه‌خوان است تا به آن نگاه می‌کند تمام کوچه پس کوچه‌ها و بن‌بست‌های نسخه را می‌شناسد.

نمی‌توان گفت قرآن کریم تنها کتاب وعد و وعید و هدایت است. این سخن مانند این است که در مثال بالا با دیدن نقشهٔ گنج گفته شود این تنها چند خط کج و نامفهوم است. بلی، برای افراد نادان همین‌طور است، اما برای گنج‌شناس و نسخه‌خوان هر یک از این خطوط معنای خاص خود را دارد؛ پس: «علیکم بالقرآن». البته نباید گزاره‌های قرآن کریم را محدود به چند کتاب تفسیری تکراری دید که در آن‌ها نیز چندان چیزی نیست که چنگی به دل زند، بلکه باید به متن قدسی قرآن کریم تمسک جست. در تمسک و پناه بردن به قرآن کریم باید به مطلبی بسیار مهم توجه داشت و آن این که تمسک باید به متن قرآن کریم یا دست‌کم به راسخان در دانش باشد؛ نه به هر نوشته و کتاب یا تفسیری که از قرآن کریم می‌گوید.

متأسفانه در آیات الهی چنان که شایسته است، تحقیق نشده است، وگرنه می‌شود از آن حقایق، ربوبیات و مسائل فراوان و متنوع دیگری را استخراج کرد که گاه انسان را به دهشت می‌اندازد. برای نمونه، علم فراست، تعبیر، قیافه‌شناسی، کف‌شناسی، تفأل و مانند آن از امور غیبی نیست، بلکه علومی است که اگر در آینده دنیا را فرا گیرد، روشن می‌شود که قرآن کریم آن‌ها را پیش‌تر بیان کرده است. هم‌چنین تمام آیات الهی، کد، آدرس و دستور العمل و نسخه برای انجام کاری است. نقشه‌های مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری در قرآن کریم وجود دارد که باید در پی فهم آن برآمد. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ».

ـ و به‌قطع قرآن را برای یاد کردن آسان کرده‌ایم.

با این وجود، قرآن کریم نطاق و ظاهر و دلالت دارد، ولی در آینده، مردمی خواهند آمد که با عقل خود از قرآن کریم، علوم بسیاری را به دست خواهند آورد و ما را در این زمینه بدوی می‌دانند. قرآن کریم ظاهر و باطنی دارد و خداوند متعال هر چیزی را با نزول قرآن کریم برای بشر فرستاده است؛ پس «علیکم بالقرآن»، ولی متن خالص قرآن کریم را باید خواند و کتاب‌های تفسیری در این زمینه راجل و پیاده است.

حقیقت تمامی علوم در قرآن کریم وجود دارد و برای یافت حقایق یاد شده و استفاده از این کتاب آسمانی باید به قرآن کریم نزدیک شد و با آن انس داشت و رفاقت نمود. ظرایف بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که آگاهی بر آن بدون مهندسی علمی دست‌نایافتنی است و تا تحقیقات عمیق علمی بر آن انجام نشود، بشر به علمی که سبب سعادت وی شود نخواهد رسید.

چهرهٔ حق تعالی

قرآن کریم چکیده و نازل شدهٔ حق تعالی و چهرهٔ اوست. البته نازل شدهٔ حق تعالی با حضرت حق تفاوت بسیار دارد، ولی باز از حق است و حق است و شناسنامهٔ حق است. در ژنتیک، می‌شود انسان را با باز نمودن ژن آن موشکافی و شناسایی نمود و چکیدهٔ آدمی به شمار می‌رود و به عکس، می‌توان از انسان به آن چکیده و ژن رسید. قرآن کریم نیز چکیدهٔ حق است. اگر دست در دست قرآن کریم نهیم و با آن بالا رویم، به حق تعالی می‌رسیم و چنان‌چه از حق پایین آییم و حق تعالی را چکیده سازیم، قرآن کریم از آن به دست می‌آید. چنان‌چه کسی قرآن کریم و حق تعالی را مورد شناسایی قرار دهد، می‌بیند که قرآن کریم تنزل یافته از حق تعالی است و تمامی آیات آن همانند حق تعالی حی، زنده و حکیم است و تمامی اوصاف الهی را دارد که حقایق آن به صورت فعلی در پهنهٔ پدیدارها نمود دارد.

کتاب زنده و حکیم

قرآن کریم کتاب خداوند تبارک و تعالی است. قرآن کریم کتابی آسمانی است و تنها کتاب خداست که به وحی حق تعالی نقش یافته و به دست ما رسیده است.

قرآن کریم کتابی است زنده، حکیم و خردمند: «وَالْقُرْآنِ الْحَکیمِ» که بر هر چیزی آگاه و شناساست و نوشته‌های آن صرف علامت و نشانه نیست که حکایتی از معانی داشته باشد، بلکه افزون بر این، در ورای نوشته‌هایی که دیده می‌شود، حقیقتی خارجی برای آن است که وجود عینی دارد.

کتاب فرازمانی

قرآن کریم تنها کتاب ممتاز است که برای مردمان آخرزمانی آمده و منحصر به دوره‌ای کوتاه نیست و دولت آن تا قیامت کشیده می‌شود و به اصطلاح «فرازمانی» است، به عکس دیگر کتاب‌ها، حتی کتاب‌های آسمانی پیشین که با گذشت زمان، کهنه می‌شود و فصلی و دوره‌ای است و در دوره‌های نوظهور دیگر کارآمد نیست.

قرآن کریم کتاب پایانی است و می‌تواند کتاب تمامی زمان‌ها باشد و در عین حال، تمامی نیاز انسان را برآورده سازد، با آن که انسان مراحل اولیهٔ رشد خود را طی می‌کند و پایانی بودن قرآن با ابتدایی بودن انسان منافات دارد، ولی حرکت طبیعی و فلسفی و عینی می‌تواند در سه جهت طولی، عرضی و عمقی باشد. تمامی اشیا و موجودات، در این سه جهت، رو به رشد هستند و حرکت خود را ادامه می‌دهند، ولی همهٔ پدیده‌های مادی از جهت طولی حرکتی محدود دارند و می‌توانند از جهت عرض و عمق به رشد خود ادامه دهند؛ برای نمونه، یک انسان، درخت یا حیوان، که حرکت طولی آن محدود است، بعد از زمان معمولی، دیگر رشد طولی ندارد و تمام رشد آن در جهت عرض و عمق است. موجودی که حرکت طولی خود را طی کرده باشد، تکامل طولی یافته و دیگر نیازی به چنین تکاملی ندارد و از آن پس باید در جهت عرض و عمق حرکت تکوینی خود را دنبال کند.

با حفظ این بیان است که پاسخ اشکال یاد شده را می‌توان چنین داد: اسلام دین خاتم و قرآن کریم کتاب پایانی است؛ چون بشر تکامل طولی خود را پیدا کرده و مانند دورهٔ دیگر کتاب‌های آسمانی محتاج رشد طولی نیست؛ زیرا در این جهت ناقص نیست؛ هرچند تکامل عرضی و عمقی آن باقی است.

البته، حرکت عرضی ـ عمقی یادشده در نفس قرآن کریم نیست، بلکه انسان باید این عمق را در خود دنبال کند؛ پس قرآن در هر سه جهت، متکامل است؛ اما انسان چون در ابتدای رشد است، می‌تواند در هر سه جهت تکامل داشته باشد.

قرآن کریم نیاز تاریخ بشر را بر می‌آورد و انسان هرچه رشد یابد باید در عرض و عمق معانی و مبانی قرآن سیر نماید؛ پس باید گفت: قرآن کریم حرکت تاریخ است، ولی تاریخ تمام حرکت خود را به فعلیت نرسانده و قرآن کریم تمامی حرکت خود را به شکل قوه و استعداد در انسان موجود دارد و انسان هر قدر متعالی شود، باید نیاز خود را باز از قرآن کریم به دست آورد.

کتاب ورود به تکوین

قرآن کریم راه ورود به تکوین است و دانش آن را در خود دارد، اما باید این سفارش قرآن کریم را پیش چشم داشت که: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ» و با ساده‌انگاری و سهل‌انگاری با این تنها کتاب خدا مواجه نشد. این آیه به معنای امر به محکم گرفتن کاغذی که با مرکب بر آن نوشته شده است نمی‌باشد، بلکه رهنمون می‌دهد که معنای آیات الهی را محکم بگیرید؛ معنایی که دور از دسترس نیست، بلکه حقایقی است که باید آن را در همین دنیا به دست آورد. حقایقی که در کتاب بیان شده است را باید محکم فرا گرفت؛ حقایقی که دارای مابإزا و مصداق خارجی است و باید تمامی موضوعات موجود در هستی را اخذ کرد تا بتوان قرآن کریم را استوار و پایدار گرفت. برای فهم قرآن کریم باید بستری مهیا شود که محکم گرفتن این تنها کتاب خدا همگانی شود.

اگر انسان تمام حقایق عالم را با استحکام اخذ کند، «کتاب» را که جمع شدهٔ آن است گرفته است. فرشته، جن و موجودات زمینی جزو همین حقایق هستند؛ بنابراین اگر انسان ملایکه را با استحکام دنبال کند، صاحب «خُذِ الْکتَاب» در یک رتبه شده است و اگر از همهٔ جهات، تمامی حقایق را در تمامی عوالم محکم بگیرد، همهٔ حقیقت قرآن کریم را گرفته که حقیقت قرآن کریم تنزل یافتهٔ حق مطلق است. چنان‌چه انسان حق نازل شده را که قرآن کریم است به محکمی نگیرد و حقیقت قرآن کریم را که تمام عوالم هستی است دنبال نکند، نمی‌تواند حقیقت عظیم حق تعالی را درک کند. خداوند در قرآن کریم برای بندگان خود تجلی و ظهور نموده؛ چنان‌که در روایت است:

«لقد تجلی اللّه لخلقه فی کلامه ولکن لا یبصرون».

ـ همانا خداوند در کتاب خود برای آفریده‌هایش عریان و نمایان گردیده است، ولی آنان به چشم علم نمی‌بینند.

باید قرآن کریم را محکم گرفت و آیهٔ شریفهٔ: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ» به این مهم رهنمون می‌دهد و بر محکم گرفتن حقایق نهفته در این آخرین کتاب خدا سفارش می‌نماید. حقایقی که نباید آن را سهل و ساده گرفت و از آن بی‌اعتنا و ساده‌انگارانه رد شد. ورای این حقایق نازل شده حق تعالی است. اگر کسی بتواند این حقایق را بشکافد، می‌تواند به حق نیز برسد. البته عده‌ای از یک عالَم به آن حقیقت متعالی می‌رسند و برخی از همهٔ عوالم به حق راه می‌یابند.

اگر قرآن کریم می‌فرماید: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»؛ قرآن کریم را محکم بگیرید، به این معناست که همهٔ این حقایق را اعم از دنیا و ناسوت و غیر آن، با قوت و توان بگیرید که باطن عالم خداست؛ همان‌طور که باطن قرآن کریم خداست و قرآن کریم نازل شدهٔ حق است. بر اساس این آیه، رسیدن به قلهٔ کمالِ هر چیزی سخت است و امری آسان در عالم نیست. همین‌گونه است فهم قرآن کریم که چکیدهٔ تمامی عوالم هستی است و چهرهٔ خداوند به شمار می‌رود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است