پيشگفتار
الحمدللّه رب العالمين،
والصلوة والسلام على محمّد وآله الطاهرين، واللعن الدائم على اعدائهم أجمعين.
«خلود» و دايمى بودن آتش و
دوزخ براى اهل آن از بحثهاى مهم و پيچيدهاى است كه همهى اهل ديانت؛ بهخصوص
مسلمانان را همواره به خود مشغول داشته است. از متكلم، فيلسوف، عارف و مفسّر و
فقيه گرفته تا مردم عادى كوچه و بازار، تمامى اين پرسش را براى هميشه از نهاد و
درون علمى و عادى خود دارند كه آيا در واقع خداوند مهربان، بندگان گناهكار را
براى هميشه در آتش آخرت مىسوزاند و آيا براى ابد، تا خدا خدايى مىكند، بدون مدت
و زمان و بى آن كه رنگ و بوى حدّ و مقدارى يافت شود، آنان را به آتش مىسوزاند يا
چنين نيست و تنها براى مدت زمانى، حال كوتاه باشد يا طولانى، گناهكاران را تأديب
و تنبيه مىنمايد و سپس آنان را از عذاب مىرهاند و راحتى آنان را فراهم مىسازد.
چگونه ممكن است خداوند
مهربان، عدهاى از بندگان خود را براى گناه و عصيانِ محدود، در مدتى كوتاه از عمر
و زمانى در حدود پنجاه يا شصت سال و يا نهايت صد يا دويست سال، همواره و تا ابد
عذاب
صفحه ی 13
*********
نمايد؛
آن هم ابدى بىپايان و بدون حد و عذابى بس شديد و دردناك و مستمر؟
در اين زمينه، بحثهاى
بسيارى پيش مىآيد، يكى مىگويد: در اصل، چنين برخوردى با گناهكاران چه لزوم يا
چه اشكالى دارد و ديگرى مىگويد: اين برخورد، معقول و صحيح نيست و يا خداوند
مهربان چنين روشى را در پيش نمىگيرد؛ اگرچه درست و مطابق عدالت و مقتضاى عقل و
انديشه باشد، مهربانى، لطف و عطوفت پروردگار چنين امرى را ايجاب نمىكند.
هر كس به قدر فهم و كشش باطنى
و يا توان ادراك علمى خود اين بحث را دنبال مىكند؛ بعضى بسيار و گروهى نيز اندك و
خلاصه اين مسألهاى است كه هر كس اعتقاد به آخرت و معاد داشته باشد با آن درگير
است؛ اندك يا بيش و حتى براى لحظهاى هم كه باشد به اين فكر خواهد افتاد؛ زيرا به
خود و اعتقاد وى مربوط مىشود و از آيندهى نامعلوم خويش ياد مىكند.
آدمى هنگامى كه از كارهاى
عادى و روزانهى خود فارغ مىگردد، به صورت قهرى به خويش مشغول مىشود و از افكار
و اعتقادات خود ياد مىكند. هر مسلمانى يادى از خدا، قيامت و عاقبت كار خود
مىنمايد و به اين فكر مىافتد كه چه كردم و چه فرجامى دارم؟ او از كارهاى خوب و
بد گذشتهى خود و از آيندهى دور و پر مخاطرهى خويش يادى مىكند و اين پرسش ذهن
او را مشغول مىدارد. يكى قيافهاى عارفانه به خود مىگيرد و با چهرهاى مظلومانه
كه حكايت از رقّت قلب و نرمى احساس او مىكند با خود مىگويد: آخر خدايى كه گوى
رحمت را حتّى از غضب خود ربوده است چطور مىشود باور كرد كه بندهى عاصى خود را كه
صفحه ی 14
*********
مظهر
حب و جلوهى صفات وى مىباشد براى هميشه در آتش خشم و غضب خود بسوزاند و آخر مگر
ممكن است عذاب دايم و رنج هميشگى را براى عدهاى از بندگان حق باور داشت؟
ديگرى با قيافهاى فلسفى و
با ظاهرى مترقىمآب مىگويد: از آنجا كه قسر دايم محال عقلى است و عذاب هميشگى
قسر دايم است، پس عذاب دايمى امكانپذير نيست، و آن ديگرى دندهاى ديگر از فلسفه
را چاق مىكند و كبادهى فلسفه را محكم بر سر مىكشد و مىگويد: عذاب دايمى اشكالى
ندارد؛ چرا كه تخلّق و طبيعت ثانوى فرد به شمار مىرود و براى اثبات آن دليل و
برهان جستوجو مىكند و از برهان و عقل سخن مىگويد.
در اين ميان متكلمان كه
همواره درگير بحثهاى لفظى و مفاهيم هستند به مأثورات و مدارك براى تبرئهى خدا و
دين و براى اثبات عذاب دردناك آخرت، استدلال مىنمايند، چنان كه گويى عاطفه و
احساسى حتى نسبت به خود ندارند و يا خود را از خويشان خدا و مورد استثنا مىدانند؛
بهخصوص در اين بحث كه ظواهر آيات و روايات فراوانى با آنان همراه است. كلاميان
بدون آن كه در معاد واقعى و فهم دقيق اصل مأثورات آن تفكر و انديشه نمايند،
بىمهابا فرمان ابد را صادر مىنمايند و تير خلاص را بر بندگان مطرود حق مىزنند.
مردم عادى كوچه و بازار هر
گاه خلوتى پيدا كنند و خود را تنها يابند، يا با يكديگر به بحث نشينند، بهخصوص
اگر فضاى سرد و گرم دنيا را بهخوبى لمس نموده و احساس حرارت كرده باشند از اين
حرفها و اين چنين پندارها سخن سر مىدهند و هرچه به ميل آنان خوش آيد و ذايقهى
آنان را تازه سازد رد و بدل مىكنند و از صحّت و سقم آن بحث به
صفحه ی 15
*********
ميان
مىآورند و همانند تمامى عارفان، فيلسوفان و متكلمان بدون تيتر و عنوان و دليلهاى
غلاظ و شداد علمى و فنى، از هست و نيست آن بحث مىكنند و فارغ از تمامى اصطلاحات
فنى و قواعد علمى نظرات خود را اعلان مىدارند.
بحث خلود و عذاب ابدى و يا
نفى آن از بحثهاى پرماجراى علمى، مردمى و اسلامى است كه تمام عالمان ديانت را به
خود مشغول داشته و هر يك به مقتضاى دسته و گروه خود و نوع برداشت و منش و روش بحثى
خويش، راهى را در پيش گرفته و نوعى از قضاوت را براى خود انتخاب نموده است. اما،
براى بازگشايى دقيق و كامل اين بحث و وصول به نهايت حقيقى آن بايد از هر گونه قطبگرايى
و ميل و هواهاى نفسانى و عاطفى دورى جست و جهات مختلف و ملاكهاى متعدد علمى آن را
بهطور سالم و وسيع مورد مطالعه و بررسى قرار داد و دنبال نمود تا اطمينان هرچه
بيشترى از قضاوت نهايى آن بهدست آيد.
پيش از ورود به بحث لازم
است تا مسايل و اعتقادات مورد اتّفاق نظر از موضوعات اختلافى متمايز و جدا شود تا
حدود متعدد و مختلف بحث مشخص و روشن گردد؛ به همين جهت، ابتدا به خلاصهاى از
عناوين آن آرا و نظرگاهها اشاره مىگردد.
كسى كه به نوعى به حق ايمان
دارد خلدو در عذاب ندارد؛ هرچند ظلم و ستم فراوان از او انجام پذيرفته باشد و
آلوده دامانى كه ايمان به حق را برگزيده است، هرگز خلود در آتش و دوزخ هميشگى را
به همراه ندارد؛ اگرچه به نوعى ستمپيشه مىباشد و اين خود موجب مىگردد كه در
دوزخ و آتش بسوزد و عذاب آخرت گريبان او را بگيرد. شايد بعضى از آنان بسيار در آتش
و عذاب بمانند و به شدت مورد شكنجه قرار گيرند،
صفحه ی 16
*********
ولى
خلود در حريم وجود آنان سايه نخواهد افكند.
عقل و شرع بدون هر گونه
پيرايهاى بر اين امرِ مورد اتفاق حاكم است و كتاب و سنت از آن به روشنى ياد كرده
است؛ هرچند در ميان اهل سنت كسانى هستند كه براى اهل گناهان كبيره به خلود باور
داشتهاند، براى آن دليلى نيست و نه عقل با آن همراه است و نه شرع آن را مورد
حمايت و تصديق قرار مىدهد؛ بلكه خلاف آن مورد حمايت عقل و شرع است و اين باور از
نادانى و بىمايگى آنان حكايت مىكند؛ گذشته از آن كه اگر چنين باشد، خود آنان با
چنان وضع كذايى، استحقاق عذاب دايم را دارند. اين باور، باعث يأس مردم عادى و دورى
آنان از دين و بىرغبتى به امور آخرت مىشود. دامن زدن به چنين بحثهاى خشك و
خشونتبار، بدون مدرك و دليل محكمى، خود عذاب اليم و دردناكى براى بندگان خدا
مىباشد.
در چگونگى عالم آخرت اين
پرسش پيش مىآيد كه آيا حشر و آخرت براى همهى موجودات عالم ـ از مجرد تا مادى و
از انسان تا حيوان و از جن تا انس ـ مىباشد يا آن كه حشر و قيامت براى دستههايى
ويژه از موجودات؛ مانند: انسان و جن و تعدادى از حيوانات است؟ در اين رابطه، سخنان
بسيارى است و هر دسته و گروهى راهى را در پيش مىگيرند؛ ولى ما عموميت كامل را بر
مىگزينيم؛ هرچند اثبات اين امر مقام خاصى را طلب مىكند و نفى و اثبات اين امر به
بحث خلود زيانى وارد نمىسازد، به همين جهت، نوشتار حاضر آن را به بحث نمىگذارد و
تنها به ذكر عنوان آن بسنده مىكند.
پرسش ديگرى كه در اينجا
پيش مىآيد اين است كه هر چيزى كه حشر دارد، آيا در وعاى وجودى خود به طور
استقلالى خلود را به همراه
صفحه ی 17
*********
دارد
يا نه؛ اگرچه وعاى وجودى و مقام تحققى، عذاب و شكنجهاى نداشته باشد و همچنين
بهشت همگانى و نعيم موعود با اوصاف خاص آن وجود نداشته باشد و بهشت چنين موجوداتى
كه فراوان هستند و حشر و آخرت ابدى آنها همان وعاى وجودى خودشان مىباشد كه اين
خود مورد عنايت و اعتماد ما مىباشد، ولى نفى و اثبات آن زيانى به بحث خلود
نمىرساند و تحقيق آن مقام ديگرى را درخواست مىكند.
امرى كه بهخوبى روشن
مىباشد اين است كه اطفال، ديوانگان، مستضعفان و عقبماندگان فكرى ـ از هر گروه و
قومى كه باشند ـ استحقاق عذاب دوزخ را ندارند تا چه رسد به عذاب دايم و خلود آن و
كسى به آن اعتقاد ندارد.
همچنين براى كفار ناآگاه و
يا افرادى كه عناد به حق ندارند و در حال شك و بىاعتقادى به سر بردهاند و در
واقع تمامى كسانى كه به تعبيرى تحت عنوان مستضعف فكرى قرار مىگيرند و كسى سخن حق
را به آنان نرسانده است، عذاب دايم يا اصل عذاب و دوزخ مورد بحث و گفتوگو مىباشد
و هر كدام با تغيير عنوان و جهت و خصوصيات مختلف، حكم خاصى را دارند كه بايد هر يك
را در جاى خود مورد بررسى قرار داد.
افزوده بر اين، ابديت و
خلود عالم آخرت و مقامات عالى بهشتى و مدارج فراوان آن براى مؤمنان و خوبان مورد
اتفاقنظر همهى اهل ديانت و اسلام مىباشد و نزاعى در آن نيست و خلود و ابديت
آنان منافاتى با اراده و قدرت حق ندارد؛ خواه ابديت به بقاى حق باشد و يا به ابقاى
آن جناب «عزّ شأنه».
قرآن كريم و سنت حضرات
معصومين عليهمالسلام اين ديدگاه را به صراحت مىپذيرد؛ زيرا اگرچه استثنا «الا ما
شاء اللّه» در حق آنها وجود دارد، به
صفحه ی 18
*********
دنبال
آن و بدون فاصله «عطاء غير مجذود» آمده تا دفع توهم انقطاع را با احاطهى قدرت حق
هر دو را با هم در يك مقام عنوان سازد و بر آن اصرار ورزد كه در مقام خود بهطور
تفصيلى از آن بحث خواهد شد.
تبيين محل بحث
بعد از بيان امور كلّى،
موضوعى كه باقى مىماند و بسيار قابل اهميت و مورد توجّه اين نوشتار مىباشد و
بايد بهخوبى دنبال شود، بحث خلود يا عدم خلود كفار و ائمهى ظالمين است.
آيا در عالم آخرت، عذاب براى
دسته و گروهى، دايم و هميشگى است يا خير و آيا كفار معاند و پيشتازان كفر و عناد،
به طور دايم مخلّد و معذّب خواهند بود يا چنين نيست و پس از مدّتى؛ اگرچه طولانى،
دوزخ يا عذاب آنان پايان خواهد پذيرفت و عذاب و دوزخ ابدى براى هيچ گروه و دستهاى
نمىباشد.
اين بحثى است كه مورد
اختلاف فراوان گروههاى علمى و عالمان اسلامى قرار گرفته است و هر يك به نوعى از
آن ياد مىنمايند كه در اينجا به خلاصهاى از آن اشاره مىشود.
متكلمان شيعه و بسيارى از
اهل سنت و اهل فقه و تفسير براى خلود كفار معاند در آتش و دوزخ و عذاب دايم
اقامهى اجماع مىكنند و به ظواهر آيات و روايات بسيارى تمسك نموده و اصرار و
پافشارى فراوانى بر اين امر دارند. متأسفانه، بحثهاى آنان از انديشهورزى و دلايل
عقلى بىبهره است؛ ولى چنين اعتقادى لازم محالى كه آشكار و گويا باشد را به دنبال
ندارد.
بسيارى از عارفان سخن از
عدم خلود سر مىدهند و به بعضى مأثورات اهل سنت و بسيارى از دلايل به ظاهر عقلى و
استحسانات
صفحه ی 19
*********
فلسفى
و بيانات عرفانى تمسك نمودهاند.
محىالدين عربى و تابعان و
شارحان كلمات وى و مرحوم ملاصدرا و جناب فيض و برخى از اماميه، خلود را به طور جدى
نفى نمودهاند و برخى از آنان با احتياط و برخى بىمهابا از اين باور دفاع
نمودهاند.
دلايل عقلى همهى گروهها،
بيشتر به استحسانات عقلى و نفسى شبيه است تا به برهان و دليل منطقى صد درصد سالم
و بىعيب و نقص صناعتى. تنها حرفى كه دربارهى تمامى آنها مىتوان زد اين است كه
همهى دلايل به شكل موجبهى جزئيه نتيجه مىدهد و هرگز نتيجهاى كلى نيست.
چيزى كه در اين بحث كاملاً
اهميت دارد و ملاك نفى و اثبات در اعتقاد است، مستندات صحيح و مأثورات مستند و
محكم است. در واقع، مدارك اين بحث، قرآن و روايات مستند و صحيح با دلالت گويا و
خالى از توهم و اجمال مىباشد.
موضوعى كه براى بررسى اين
امر بسيار قابل اهميت است و بايد بر آن بسيار اصرار ورزيد اين است كه در تحقيق
مسأله بايد از هر گونه گروهگرايى و يا كج فكرى و تأويل و توجيه پرهيز داشت و تنها
با ذوقى سليم و بهدور از هر گونه پيشداورى ذهنى از قرآن و مدارك بهرهبردارى
نمود.
اگر قرآن كريم و روايات
دلالت گويايى بر خلود داشته باشد؛ بهگونهاى كه مورد هيچ شبههاى قرار نگيرد، بحث
تمام است و مشكلى اساسى در كار نمىباشد و نمىتوان چندان دليل محكم عقلى بر خلاف
آن اقامه نمود و با اين بهانه گريز از آن ممكن نمىباشد؛ زيرا عمدهى ملاك ـ در
حالى كه احالهى عقلى پيش نيايد ـ قرآن كريم و سنت است و
صفحه ی 20
*********
استحسانات
عقلى و عواطف نفسانى نمىتواند سبب طرح مدارك نقلى محكم گردد، ولى اگر خلود به
شكلى مورد شبهه قرار گيرد كه در مدارك نقلى توهم پيش آورد و دلالت قرآن در اين
رابطه مورد سؤال قرار گيرد، مىتوان رواياتى را كه عذاب و خلود را ثابت مىنمايد
توجيه مناسب نمود؛ زيرا هنگامى كه مدارك نقلى از عهدهى اثبات اين اعتقاد بر نيايد
و يا ما آن را به دست نياوريم، نفى خلود و جاودانه نبودن عذاب احتمالى معقول
مىباشد و برخلاف دليل و برهان نيست و دليل عقلى بر احالهى آن نمىباشد و حتّى
جانب انكار آن به مقتضاى رقّت قلب و عواطف انسانى بيشتر مورد توجّه و عنايت قرار
مىگيرد.
پس اين بحث را بايد در دو
بخش نقلى و عقلى مورد بررسى قرار داد و هر يك را در جهت مناسب خود عنوان نمود؛
بهطورى كه بايد ظواهر آيات و چگونگى روايات و دلايل عقلى هر يك از نافيان و
اثباتگرايان بهطور كلّى و شخصى و بهدور از قطبگرايى و تعصب بررسى شود.
صفحه ی 21
*********
ديدگاههاى عالمان
سه ديدگاه متفاوت در اين كه
كفار معاند و دورافتادگان از توحيد، عذاب جاودانه دارند يا خير وجود دارد:
الف) خلود و جاودانگى عذاب
براى آنان ضرورت دارد و قول به عدم خلود محال است. بسيارى از عالمان با ارايهى
دلايل نقلى و عقلى فراوان بر اين عقيدهاند.
اين اعتقاد در جهت مناط
عقلى دو دستگاه فلسفى دارد: يكى در جهت عدل الهى كه چنين امرى را ايجاب دارد و دوم
اقتضاى ذاتى و قانون علّيت بيان مىدارد كه سرپيچى و عصيان علت استحقاق عذاب دايمى
مىشود.
همانطور كه عدالت حق تحقق
خلود را موجب مىشود و تخلّف آن بدون ملاحظات ديگر و عوامل خارجى با عدل الهى
مناسب نمىباشد، قانون عليت، عصيان ذاتى را سبب چنين عاقبتى مىداند؛ زيرا ذاتى،
قابل تغيير و زوال نيست و ارادهى حق همانطور كه بر محال تعلق نمىگيرد، در مقام
تطبيق، تخلّفى نمىپذيرد؛ زيرا مرتبهى وجودى كفر به مقتضاى عامل و علّت خود، جز
آتش و عذاب دايم را طلب ندارد.
بـ) كفر با همهى بزرگى و
جسارتى كه در عصيان دارد، اقتضا و عليت تام براى خلود ندارد. اين اعتقاد، باور
نخست را نفى مىكند. بر اساس اين باور، كفر نمىتواند بخشش و گذشت بىانتهاى حضرت
حق را تعطيل نمايد و نفى خلود معلول را از علّت و سبب خود جدا نمىسازد تا محال
عقلى پيش آيد، و اين نظر، احالهى فعلى كه همان امتناع قبيح از حق و يا احالهى
عقلى كه همان تعلّق اراده بر محال است را لازم ندارد.
پس از انقطاع عذاب و گذشت
حق، قبح و محالى پيش نمىآيد و اگر حرفى باشد، در جهت نقل است. كتاب و سنت و
بهطور كلّى نقل از
صفحه ی 22
*********
چنين
امرى پرده بر مىدارد و جز نقل، ما را براى يافتن رابطهى على و لزومى بين چنين
عقيده و جزايى پناهى نيست و عقل و انديشهى كلّى هرگز بهطور مستقل به چنين حكمى
راه نمىبرد.
ج) كفر و عناد اگرچه اقتضاى
چنين عقوبتى را دارد و تحقق چنين امرى در آخرت منافاتى با عدل الهى ندارد، بخشش و
عدم عذاب و عقوبت دايمى محال و قبحى را لازم ندارد و به عدالت حق آسيبى نمىرساند
و خداوند متعال مىتواند عذاب دايم را تحقق بخشد و يا پايانى براى آن قرار دهد.
بنابراين، هرچند خلود
نيازمند اقتضاست و تحقق آن قبحى ندارد، زوال و جاودانه نبودن عذاب نيز امرى محتمل
و ممكن است و بنابراين، كفر و عناد، مقتضاى عذاب دايم است و نه علت آن؛ پس عدم
تحقق چنين عقوبتى بر حق ضرورى نيست؛ اگرچه تحقق آن اشكالى ندارد.
پيش از هر گونه قضاوتى در
اين رابطه بايد ديد هر يك از اين ديدگاهها بر چه دليلى اعتماد تام دارد و آنان بر
اساس چه مدركى به اعتقاد خود اميدوار شدهاند؛ اين در حالى است كه نوع دلايل ارايه
شده در اين زميته پريشان است و حريم و حدود بحث حفظ نشده است.
اين نوشتار نخست ديدگاههاى
عالمان را طرح مىنمايد و بعد از تحليل، نقد و بررسى آن، ديدگاه قرآن كريم ـ تنها
مدرك اصلى ـ و روايات و مدارك شيعه و اهل سنت را بهطور گسترده مىكاود و سپس
دلايل عقلى يا به ظاهر عقلى را مورد توجه قرار مىدهد و جهات قوّت و ضعف هر يك را
بيان مىدارد و ديدگاه حق و مطابق با واقع و هماهنگ با نظرگاه شريعت و بهويژه
قرآن كريم را بر مىگزيند.
وآخر دعوانا أن الحمدللّه
ربّ العالمين
صفحه ی 23
*********