درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > کتابخانه

شناسنامه کتاب: سرشناسه: نکونام، محمد رضا، 1327 عنوان و پدید آور:معاد جسمانی/بررسی و تحلیل معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و اندیشه های بشری/محمد رضا نکونام/مشخصات نشر: قم ، ظهور شفق،1385./ مشخصات ظاهری: 264 ص./شابک:978_964_2807_05_5 / یادداشت: فیپا عنوان دیگر: بررسی و تحلیل معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و اندیشه های بشری/ موضوع:معاد/موضوع: معاد/جنبه های قرآنی/ موضوع: فلسفه ی اسلامی/ رده بندی کنگره: 6 م 8 ن BP/222//رده بندی دیویی:297/44/ شماره کتاب شناسی ملی:37155_85م

پيش‏گفتار

هرچند عالم هستى حيران حق است، رجوع به حق هرگز مورد غفلت كسى و چيزى قرار نمى‏گيرد و توجه به دو سير نزول و صعود آدمى و تمام موجودات و ذرات جهان موجود هر انديشمندى را به فكر فرو مى‏برد و هيچ متفكرى نمى‏تواند نسبت به آن بى‏تفاوت باشد؛ چنان‏چه كلام ملكوتى «إنّا للّه وإنّا إليه راجعون»(1) به اين دو معنا توجه مى‏دهد.

اصل معاد و حيات دوباره‏ى آدميان و بازگشت آن‏ها به عالم آخرت يا پيوستگى سير وجودى انسان و جهان در همه‏ى دوره‏ها و عوالم وجودى، حقيقتى ملموس است كه گذشته از آن كه مورد انكار و فراموشى قرار نمى‏گيرد، سرنوشت كلّى همه‏ى مردمان نيز به آن بستگى دارد و آدمى نمى‏تواند نسبت به آن بى‏تفاوت باشد.

اصل وجود جهان و انسان، خود دليل گويايى بر پيدايش دوباره‏ى زندگى در عالم آخرت مى‏باشد؛ همان‏طور كه از گذشته‏هاى بسيار دور نيز اين انديشه با چهره‏هاى گوناگون در ميان همه‏ى آدميان با هر فكر و انديشه و عقيده و مرام و مسلكى، آشنا، ملموس و رايج بوده است و هر دسته و گروهى به فراخور انديشه و موقعيت مرام و مسلك خود از آن به‏گونه‏اى ياد كرده و آن را دنبال مى‏نموده است.


1ـ بقره / 156.

صفحه ی 11

*********

مى‏توان اين طور بيان داشت كه انگيزه‏هاى روانى و جذبه‏هاى آثارى و نماى خصوصيات اصل معاد در رديف انديشه‏ى مبدءشناسى و خدايابى بوده و اين دو بحث در همه‏ى دوره‏هاى تاريخى دوشادوش يك‏ديگر توجه عالميان را به خود جلب كرده است. همان‏طور كه بحث مبدء و معاد با يك‏ديگر همبستگى فلسفى دارد و هر دو نمودى از سير و حركت فعال و غايت انسان مى‏باشد، در جهت آثار و خصوصيات عواقب نيز با يك‏ديگر هماهنگى كامل دارد و آدمى نمى‏تواند در راستاى پيدايش وجود نسبت به آن و غايت آفرينش بى‏تفاوت باشد.

بر اين اساس، اصل معاد واقعيتى كلّى و بحثى عمومى است و از اين رو بايد پذيرفت كه برداشت‏ها و دلايل معاد نيز از گوناگونى‏هاى فراوانى برخوردار است و چنين نيست كه همه‏ى آدميان در طول تاريخ حيات خويش، يك نوع برداشت از آن داشته باشند و با يك تصور آن را دنبال كرده باشند. دلايل معاد و برداشت‏ها و تفسيرها از چگونگى آن در همه‏ى جهاتِ سير طولى و عرضى انديشه نمى‏تواند مقوله‏ى واحد و نوع خاصى را دنبال كرده باشد و هر طرز فكرى به‏طور قهرى به زبانى از آن ياد كرده و طرحى داده است كه از دلايل ساده، عمومى و همه‏فهم شروع مى‏شود و هر يك از تازگى‏هاى دقيق فلسفى يا لسان شرعى و دينى و نمودهاى علمى و تجربى و ديگر شواهد و برداشت‏هاى مطلق و نسبى ذهنى و واقعى مى‏تواند نمودى از طرز فكر فرد يا گروهى بوده باشد.

البته، شايان ذكر است كه همگى برداشت‏ها و بافته‏هاى تاريخى درباره‏ى اصل معاد يا ويژگى‏هاى آن نمى‏تواند از صحت كامل برخوردار باشد، گرچه مى‏توان از همگى آن وجود واقعى و حقيقت ملموس معاد را به‏خوبى باور داشت. حضور دايمى اصل معاد در صحنه‏ى انديشه و عقايد آدمى، خود گواه گويايى بر حقيقت آن مى‏باشد.

صفحه ی 12

*********

از اين زمينه‏ى كوتاه مى‏توان دو امر را به خوبى دريافت: نخست آن كه انديشه‏ى معاد هم‏چون انديشه‏ى مبدء براى عالم نمونه‏اى از بحث‏هاى ريشه‏اى و انديشه‏هاى زنده‏ى مهم، قديمى و پيچيده‏ى ذهن آدمى مى‏باشد و از عقايد قشر و گروه و فرهنگ خاصى نمى‏باشد و ريشه در فطرت همه‏ى آدميان دارد.

ديگر اين كه در جهت برداشت درست از اصل معاد و خصوصيات آن و نوع صحيح دلايل اين امر مهم بايد تحليل و كاوش كامل و صبورانه‏اى داشت تا با نقد و بررسى هرچه بيش‏تر گوياترين طرح سالم و مستدل ارايه گردد.

نقش هويّت روح در معاد

معاد آدمى هر طور كه باشد حقيقت آن را روح آدمى دنبال مى‏كند و اين روح انسان است كه به حقيقت آن استمرار مى‏بخشد.

حقيقت روح آدمى از موقعيت بالايى برخوردار است و تحقق وجودى آن، خصوصيّات و آثار فراوانى دارد كه در رأس همه‏ى آن تجرّد و دورى از ماده و ثقل، چهره‏ى مشخص آن است كه حيات انسان را در همه‏ى عوالم و در طول عمر هستى استمرار مى‏بخشد.

پس ديگر خصوصيات و آثار ماهوى روح نسبت به اصل تجرد فرعيت دارد و نوعيت حقيقى انسان و كشش وجودى حيات آدمى و سير تكاملى آن در گرو اصل تجرد روح و روان وى مى‏باشد.

پس از اثبات تجرد نفس، مهم‏ترين بحث معاد كه گذشته از پيچيدگى و سنگينى، از اهميت خاصى نيز برخوردار است، بحث خلود و ابديت عالم آخرت و به‏خصوص خلود كفار و معاندان حق در آتش و دوزخ و حرمان ابدى آنان، و ديگرى بحث معاد جسمانى آن گونه كه قرآن مجيد ـ اين تنها كتاب آسمانى كامل و سالم و شناسنامه‏ى مفصل و گسترده‏ى آفرينش و هستى ـ آن را ترسيم مى‏نمايد است.

صفحه ی 13

*********

نگارنده، بحث خلود را در رساله‏اى با نام «خلود دوزخ و آتش و عذاب جاويد» به‏طور مفصّل طرح نموده و جهات و زواياى گوناگون آن را مورد تحليل و بررسى قرار داده است و در اين پژوهه بر آن است تا بحث معاد جسمانى را هماهنگ با قرآن مجيد و به شيوه‏اى فلسفى و به‏دور از هر گونه تأويل و توجيه مدلل سازد و همه‏ى جهات مختلف آن را طرح نمايد و ديدگاه‏ها و پندارهاى همگان را در اين زمينه مورد نقد و بررسى كامل قرار دهد.

اين بحث، يكى از مهم‏ترين موضوعاتى است كه مورد اختلاف همه‏ى اهل نظر؛ اعم از متكلّمان، فيلسوفان و عارفان قرار گرفته است.

اصل وجود معاد روحانى و لذايذ معنوى يا حرمان اخروى، در نزد فيلسوفان و عارفان الهى امرى پذيرفته و حقيقتى معقول، مستدل و مسلم است و اختلاف آنان در وجود مادى معاد و پذيرش معاد جسمانى است كه در پذيرش و تفسير انديشارى آن گوناگونى‏هاى فراوانى به خود راه داده و هر يك به نوعى آن را مورد اثبات و انكار يا سكوت، توجيه و تأويل قرار داده‏اند.

برخى از متكلمان و اهل ظاهر، آخرت و روح را فقط مادّى مى‏دانند و بسيارى از آنان، معاد روحانى و لذّت و عذاب تجردى را انكار مى‏نمايند.

اين دسته از متكلمان چيزى به نام مجرد نمى‏شناسند و روح و ديگر حقايق تجردى را به نوعى مادى مى‏دانند و تجرد را امرى مى‏شناسند كه تنها براى جناب حق تعالى ثابت است. آنان اگر منكر معاد روحانى هستند به خاطر آن است كه روح را مادى مى‏دانند و در ميان مخلوقات، موجودات امكانى و مجردى را آن‏طور كه حكيم و فيلسوف ترسيم مى‏كنند نمى‏پذيرند؛ همان‏طور كه «قديم» را نيز در محدوده‏ى موجودات امكانى باور ندارند و تنها حق تعالى را قديم مى‏پندارند.

صفحه ی 14

*********

اين گروه، تجرد روح را به گونه‏اى تصوير و تفسير مى‏كنند كه در نظر آنان هيچ موجود امكانى نمى‏تواند مجرد يا قديم باشد.

با اين توضيح مختصر به دست آمد كه اين رساله، نخست معناى تجرد و تجرد روح و عدم منافات وصف تجرد و قديم بودن با امكانى بودن وجود مخلوقات را برمى‏رسد تا بتواند زمينه را براى پذيرش معاد روحانى براى متكلمان فراهم سازد و در ادامه، معاد جسمانى و لذايذ يا عذاب مادى و بهشت و دوزخ جسمانى را به گونه‏ى ابدى و آن‏طور كه مورد ترسيم قرآن مجيد قرار گرفته است ثابت مى‏نمايد.

با اين توضيح به دست آمد همان‏طور كه مشكل فيلسوف و عارف در خلود ماده و معاد جسمانى در ابديت است، مشكل متكلم و اهل ظاهر در تجرد روح و معاد روحانى مى‏باشد.

اصل تجرّد و تجرد روح آدمى و بسيارى از موجودات امكانى و معاد روحانى همان‏طور كه مورد انكار عقل و انديشه نمى‏باشد و قرآن مجيد نيز از آن با عالى‏ترين بيان ياد مى‏كند و آن را مورد شناسايى قرار مى‏دهد، بايد مورد بازشناسى قرار گيرد تا توهّمات بسيارى از متكلمان و ديگر اقشار اهل ظاهر در جهت انكار و اهمال آن برطرف گردد و معلوم شود كه احراز آن در جهت نفى اين‏گونه امور، بى‏اساس مى‏باشد.

هم‏چنين بايد معاد جسمانى با خصوصياتى كه در كتاب آسمانى قرآن آمده مورد بازشناسايى قرار گيرد تا اجمال و اهمال يا انكار و توجيه‏گرايى و تأويل‏هاى فراوانى كه از ناحيه‏ى فيلسوفان و اهل عرفان ارايه شده برطرف گردد تا گذشته از آن كه اين گره كور و بن‏بست تاريك و عنوان غير معقول درباره‏ى معاد جسمانى از ميان برداشته مى‏شود، موقعيت بلند و شفاف حقايق قرآنى نيز در ساختار انديشه و مباحث وجودى آشكار گردد و روشن شود كه اين طرح قرآن مجيد نيز مانند همه‏ى طرح‏هاى

صفحه ی 15

*********

ديگر آن در زمينه‏هاى گوناگون به‏طور كامل با عقل و انديشه‏ى سالم همگام مى‏باشد.

پس در اين رساله، معاد روحانى و جسمانى آن‏طور كه مقتضاى عقل، انديشه و زبان قرآن و شريعت مى‏باشد اثبات مى‏گردد تا طرحى هرچه گوياتر در اين زمينه به‏دست آيد.

اگرچه مشكل اصلى ما در اين بحث، اثبات معاد جسمانى و تحليل آن مى‏باشد، بحث نخست و تجرد روح و معاد روحانى نيز به اجمال بررسيده مى‏شود تا زمينه‏ى طرح اين بحث كامل گردد.

اين نوشتار سعى دارد سيماى درستى از معاد جسمانى نشان دهد؛ طرحى كه هماهنگ با آموزه‏هاى قرآن مجيد و سنت حضرات معصومين عليهم‏السلام باشد كه ناچار بايد مشكلات فلسفى موجود را از نظر دور نداشت و در راستاى رفع آن كوشيد و بدون تأويل و دستبرد در ظواهر شرعى، بررسى درستى را پيرامون چنين معادى با در نظر گرفتن گفتارهاى فلسفى دنبال نمود.

پس ما تنها در پى ارايه‏ى نظريه‏اى از معاد خردپذير نيستيم، بلكه در كمين سيماى درست معاد جسمانى مورد نظر قرآن كريم مى‏باشيم كه با داده‏هاى فلسفى هماهنگ باشد بدون آن كه نياز به تأويل يا توجيه يا جمع تبرعى باشد.

اشكالاتى كه بر معاد جسمانى مورد نظر قرآن كريم مى‏شود، مشكلاتى است كه از پيش‏فرض‏هاى نادرست اين دو علم به فرهنگ كلامى و فلسفى رايج راه يافته است.

چكيده‏ى ديدگاه‏ها

مى‏توان نظرات موجود در بحث معاد را چنين خلاصه نمود: برخى مى‏گويند نفس آدمى با همه‏ى دريافت‏ها؛ اعم از لذت‏ها و دردها، به

صفحه ی 16

*********

جسم تعلق مى‏گردد، بى آن كه نفس ارتباطى با بدن دنيوى خود داشته باشد يا بدن اخروى با نفس در دنيا رابطه‏اى داشته باشد.

برخى از متكلمان، روح را مجرد نمى‏دانند و تجرد را ويژه‏ى خداوند متعال به شمار مى‏آورند و هنگامى كه از آن‏ها پرسيده مى‏شود: چگونه مى‏شود كه روح، ماده و مادى باشد، مى‏گويند: روح، جسمى لطيف لطيف است. اينان كه از واژه‏ى مجرد مى‏هراسند يا معناى آن را در نمى‏يابند و يا از واقع آن مى‏گريزند كه در اين صورت، لطيف لطيف دانستن آن كارگشايى ندارد و به بيان آنان بايد به صراحت گفت: روح، واقعيتى مادى است گرچه سنگينى ديگر مواد را ندارد و اگر از واژه‏ى آن گريزانند بايد آن را با واژه‏ى همانند ديگرى سرگرم ساخت.

بعضى نيز بدن اخروى را عين بدن دنيوى و بعضى ديگر آن را مثل هم مى‏دانند.

كسانى كه به مثليت قايلند پايه و بنياد آدمى را نفس مى‏دانند كه هميشه موجود است و بدن، هرچه باشد، براى آن تأثيرى ندارد؛ زيرا نفس آدمى تنها بدن مى‏خواهد و وى با هر بدنى مى‏تواند افعال خود را در خارج محقق سازد و بيش از اين نقش عمده‏اى در بقاى فعلى نفس و كارآيى كردار آدمى ندارد.

كسانى نيز مى‏گويند: بدن اخروى غير از بدن دنيوى مى‏باشد، برخى از آنان مى‏گويند: بعد از خراب بدن دنيوى، روح به بدن ديگرى تعلق مى‏گيرد كه از آن با عنوان تناسخ ياد مى‏شود.

معتقدان به معاد هم روحانى و هم جسمانى بر دو دسته هستند: گروهى كه دليل بر معاد روحانى را هم عقل و هم شرع و دليل بر معاد جسمانى را تنها شرع مى‏دانند، و اينان يا سخن از امكان آن پيش نمى‏آورند و يا داعيه‏ى امكان را نيز دارند و موضوع آن را اعاده‏ى اجزاى اصلى مى‏دانند.

صفحه ی 17

*********

گروه دوم كسانى هستند كه داعيه‏ى ارايه‏ى دليل عقلى بر اثبات معاد جسمانى دارند. برخى از آنان مانند شيخ اشراق، نظريه‏ى قالب مثالى را ارايه داده است و برخى نظريه‏ى وجود تلطيفى را داده‏اند.

جناب فارابى و شيخ اشراق مى‏گويند: نفس پس از جدا شدن از بدن به جرم افلاك يا هوا يا دود و دخان طبيعت آسمانى ـ به حسب اختلاف مراتب نفوس ـ تعلق مى‏گيرد، بدون آن كه نفس آدمى مدبّر ماده‏ى تازه‏ى بدنى نفس باشد و موادى كه بدن جديد اين نفوس مى‏شود تنها موضوع و منشأ بروز ادراكات حسّى نفس مى‏گردد و بيش از اين رابطه‏اى با هم ندارند و اين مانند رابطه‏ى بدن مادى دنيوى پيش از مرگ با نفوس نمى‏باشد.

البته اين امر تنها براى نفوس فرودست مى‏باشد و عرفاى راستين و مؤمنان مخلص از چنين بدنى بى‏نياز هستند و لذات تجردى و اخروى، آنان را براى هميشه سرمست ساخته است.

برخى نظريه‏ى قالب مثالى را ارايه داده‏اند و مى‏گويند لازم نيست نفس آدمى با ماده‏اى همراه باشد و داشتن صورتى مثالى براى آن بسنده است.

قالب مثالى، ميان ماده و مجرد است و همه‏ى شكل‏ها و هيأت‏ها را دارد و بى آن كه ماده و ثقلى داشته باشد از كارآيى بيش‏ترى برخوردار است و مانند صورت‏ها و قالب‏هاى رؤيايى است كه در خواب نصيب آدمى مى‏گردد و مانند زمان بيدارى موضوع همه‏ى ادراكات، حركات، لذت‏ها و دردها مى‏باشد، با اين تفاوت كه از ثقل و ماده به‏دور است و كارآيى بيش‏ترى دارد، همان‏طور كه نفس آدمى در خواب با بدن مثالى خود همه‏ى كارهاى خويش را انجام مى‏دهد، بى آن كه بدن و تن در آن كم‏ترين نقشى داشته باشد.

صفحه ی 18

*********

نفس آدمى در بيدارى با بدن مادى و در خواب با بدن و قالب مثالى كار مى‏كند و بدن مادى در فعاليت‏هاى آن دخالتى ندارد. كسانى كه قالب مثالى را طرح كرده‏اند در واقع عقيده‏اى ميان عينيت و مثليت را دنبال مى‏كنند و سنخيت را به صورت مى‏دانند ـ خواه با اين بدن باشد يا با بدنى ديگر ـ اگرچه نقش ماده و بدن مادّى را انكار مى‏نمايند.

اينان بدن اخروى نفوس را به صورت‏هاى مثالى وابسته دانسته‏اند؛ به‏طورى كه همه‏ى نفوس عالى و دانى از چنين بدنى برخوردار مى‏باشند.

در اين زمينه بايد از نظريه‏ى ملاصدرا ياد كرد. وى با رويكردى عقلى به‏طور جدّى خواسته است همت بر حل اين مشكل گذارد.

او نظريه‏ى جسم اختراعى را كه آن را از مظاهر نفس مى‏داند و از آن با عنوان جسم نورى ياد مى‏كند را موضوع بدن اخروى مى‏شمارد.

وى بدن آدمى را در سايه‏ى هويت نفسانى و ظهور آن مى‏داند كه دور از مادّه و مادّيت است و تنها با اختراع نفس آدمى است كه چنين بدنى را موجود مى‏سازد.

وى معتقد است كه اين نفس آدمى است كه بدن خود را مى‏سازد و حقيقت آدمى همان نفس آدمى است كه هميشه از خود چنين بدنى را ظاهر مى‏سازد، بدون آن كه به غيريت و يا مثليتى قايل باشد يا ماده و ثقلى را صاحب هويت و حقيقت بداند و براى آن عينيت قايل است.

نوشتار حاضر همه‏ى ديدگاه‏هاى موجود را به بررسى و نقد مى‏گذارد و با بررسى تفصيلى ديدگاه قرآن كريم پيرامون معاد، در پايان نظريه‏ى مختار و برگزيده را كه ويژه‏ى اين نوشته است ارايه مى‏دهد.

وآخر دعوانا أن الحمد للّه‏ ربّ العالمين

صفحه ی 19

*********

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2013 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است