درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > کتابخانه

شناسنامه کتاب:اخباری چه می‌گوید؟/سرشناسه:نکونام.محمدرضا/مشخصات نشر:قم.صبح فردا.1393/شابک: 5 ـ 72 ـ 6435 ـ600 ـ 978/یادداشت: فیپا/ موضوع: اخباریه ـ ـ دفاعیه‌ها و ردیه‌ها/ رده بندی دیویی: 297/532/ شماره کتابخانه ملی: 2995612

پیش گفتار

دست‌های پنهان و آشکار

درود بی‌پایان به روان پاک پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله و ستارگان درخشان عالم اسلام، ائمهٔ هدی؛ حضرات معصومین ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ و درود حق بر روان پاک خوبان و راه‌یافتگان طریق هدایت، پیروان راستین عصمت، طهارت، امامت و ولایت، شیعیان بحق و یاوران امیرمؤمنان؛ قطب عالم امکان؛ علی علیه‌السلام مکتب‌داران صادق آل محمّد ـ صلی اللّه علیه و علی آله الطاهرین ـ راه‌یافتگان طور سینای غیبت، مشتاقان و بیداردلان امام زمان حضرت حجت؛ مهدی فاطمه ( عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)؛ رهایی‌بخش انسان و جهان از قید و بند شیطان.

پیش از ورود به میدان جنگ درازمدت اخباری و اصولی، این پرسش پیش می‌آید که طرح نزاع‌های چند صد سالهٔ گذشته و تازه کردن زخم‌های عفونی کهنه چه لزومی دارد؟ چرا باید به فرهنگ کهنهٔ اخباری‌گری که در این زمان رو به افول نهاده و در دامنهٔ حکومت شیعی که خداوند، در اختیار عالمان اصولی قرار داده است، دامن زده شود و عقاید سست و مخرّب آنان از نو طرح گردد؟ چه نیازی به طرح و بازیابی عقاید اخباری که در اصل، فرسوده و بی‌محتوا بوده و همین امر نیز علت انقراض آن‌ها گردیده است احساس می‌شود و داوری دربارهٔ آن چه نتیجه‌ای در پی دارد؟

در پاسخ به این پرسش که از توجّه و دقّت برخوردار است باید گفت: در هر زمان، دست‌هایی پنهان و نامریی وجود دارد که فرصت را مغتنم می‌داند تا مباحث اختلافی عادی و حتی ضروری را دستاویز خود سازد و بذر آشوب و ستیز را بنشاند و جامعه و مردم را به چالش بکشاند تا در دامنهٔ ناهنجاری‌های آن بتواند مشکلات خود را سامان بخشد و منافع همیشگی خویش را تأمین کند. این‌گونه چالش‌ها همواره در جوامع اسلامی وجود داشته است که در یک طرف آن، ارتجاع و استبداد دینی و در سوی دیگر، اخباری و اصولی قرار می‌گیرد.

در این میان، مدرنیته و تجددگرایی غیر اصولی نیز چالش‌های بیش‌تری را سبب می‌شود تا جایی که هر یک ناخودآگاه خود را در اختیار زورمداران و زراندوزان استعمار و استثمارگر می‌سپارد و در نهایت تمامی تلاش‌های آنان نتیجهٔ معکوس می‌دهد و به تیرگی حقایق و واقعیت‌های دینی در جوامع اسلامی منجر می‌گردد. البته، ضرورت دارد در اطراف اصول‌گرایان آگاه و متعهد و اخباری مسلک‌های فهمیده و مؤمن، دست‌های استعمار و استثمار، ارتجاع‌طلبان ناآگاه و متجددمآب‌های غیر متعهد را در لابه‌لای دست‌های ساده و ناآگاه توده‌ها شناسایی نمود، و موانع را با آگاهی تمام از میان برداشت.

دیروز و امروز

باید پرسید اخباریان و اصولیان که دیروز با یک‌دیگر دشمنی بسیار داشتند، چرا امروز از در صلح و سازش وارد شده‌اند و نزاع دیرینهٔ خود را کنار گذاشته‌اند؟ چرا حوزه‌های اصولی امروز، کتاب‌های اخباریان دیروز را چاپ و منتشر می‌سازد و هم‌چون عالمان اصولی با آن‌ها رفتار می‌نماید؟ آن بغض و عناد و آن جنگ و لعن و نفرین‌ها چه شد؟ چگونه است که امروز بی آن که عناد و الحادی پیش آید، همان مباحث، کم وبیش مطرح می‌گردد و عالمان اصولی بخشی از آن ادعاها را می‌پذیرند یا رد می‌نمایند؛ بی آن که ستیز و دشمنی پیش آید؟

در پاسخ باید گفت: ایادی استعمار و آنان که به اختلاف دامن می‌زنند و آتش معرکه را هرچه بیش‌تر می‌افروزند، امروز تنها به دلیل تغییر در شکل موضع‌گیری‌های عالمان و روشن‌فکران، همان آتش را زیر دیگ مباحث دیگری شعله‌ور می‌سازند و به لباس و قامتی دیگر آشوب و جدال اندیشه‌های دینی را زنده می‌کنند. این در حالی است که اگر شگرد معرکه‌گیری آن‌ها ـ که بخشی از آن در لابه‌لای مطالب آینده خواهد آمد ـ مورد دقت و تأمل قرار گیرد، عالمان و اندیشمندان راه تفاهم را پیش می‌گیرند و بیش از این بهانه به دست دشمنان نخواهند داد.

از آن‌چه گفته شد و ناگفته‌های بسیاری که مانده است به دست می‌آید که علت جدال‌های سنگین دو مکتب اصولی و اخباری طرح مباحث، عقاید و افکار گوناگون نبوده، بلکه در واقع سبب آن، دو عامل مشخّص بوده است: یکی، دست‌های پنهان؛ و دیگری، سادگی افراد به‌ویژه عالمان دینی. این دو عامل سبب شده است عالمانی که همگی اهل ولایت بوده و در اصول و مسائل بنیادی دین، چون دو برادر از یک پدر و مادر بوده‌اند، درگیر نزاع و جدالی دیرینه گردند؛ به‌گونه‌ای که طرح تاریخی آن نیز شرمندگی به بار می‌آورد.

این نکته گفتنی است که بحث، گفتمان و طرح مباحث و آرای متفاوت در دین، نه تنها زیان‌بار نیست، بلکه بهترین زمینهٔ رشد، ارتقا و بازیابی اندیشه‌های بلند علمی و دینی می‌باشد و تفاوت افکار و تبادل آن‌ها بسیار خوب، بلکه امری ضروری و لازم است و چیزی که زشت و زیان‌بار است، جنگ، نزاع و درگیری است که استعمار از آن بهره می‌برد؛ از این رو بر عالمان دینی و به دنبال آنان مردمان مؤمن لازم است که در طرح مباحث و تبادل افکار، بازیچهٔ دست‌های پنهان یا قربانی تعصبات شوم ناآگاهان نگردند؛ دست‌های پنهان و افراد ناآگاهی که در هر زمان، آتش‌افروز معرکهٔ اختلاف بوده و دین و دنیای مردمان را در مخاطره می‌اندازند و هرگونه و به هر اندازه که بتوانند، مردم را از این خط و مکتب فکری یا سیاسی به آن خط و مکتب دیگر می‌کشانند تا اندیشه و دل و ذهن مردم را خسته نمایند و شامهٔ آن‌ها را حتی نسبت به هر بوی خوشی نیز بی‌تفاوت سازند و در این راه چه بازی‌ها، حیله‌ها و معرکه‌هایی که دنبال نمی‌کنند؛ از بازی‌های «یت» و «یون»، چپ و راست، چپِ چپ، چپِ راست، راستِ چپ و راستِ راست گرفته تا معرکه‌های فیلسوفان تجددمآب یا زاهد مفلس، انزواگرا، خلوت‌نشین‌های بی‌خاصیت، چله‌کش‌های چله دزد، عرفان‌بازها، دراویش، دعانویس‌ها، غیب‌گوهای بی‌سواد، فلان نجار یا خیاط یا آهنگر و متجدّدها، ارتجاع طلبان، ارتجاع کهنه، ارتجاع پوسیده، ارتجاع نو تا پویاها، بالنده‌ها و ده‌ها عنوانِ دیگر. البته، آن‌چه ذکر شد، تحت لوای واژه‌های وطنی قرار دارد و اگر به واژه‌های وارداتی نیز نظری بیفکنیم، فهرست بلندی از صدها ایسم و ایست را می‌بینیم که جمع‌آوری آن براحتی امکان‌پذیر نیست.

امروز و هر روز

گذری کوتاه بر تاریخ این گونه نزاع‌ها و درگیری‌های ناهنجار بیدارباشی جدی به عالمان دین می‌دهد و می‌طلبد که جامعهٔ اسلامی، افراد مسلمان، عالمان دین، دانشمندان متدین، خانواده‌ها، پدران و مادران و به‌ویژه قشر جوان ـ که بیش‌تر دام‌ها برای آن‌ها گسترده شده است ـ همه این معنا را فرا گیرند و به آن پایبند باشند که به بحث و گفت‌وگو، که جایگاه شایستهٔ خود را دارد بنشینند و ستیز و جنجال را که در هر زمانی بیهوده و زیان‌بار است کنار بگذارند.

دامن زدن به مباحث و موضع‌گیری‌های مختلف در تاریخ ملت عاطفی و سلحشور ما ایرانیان نیز سبب ایجاد آشوب شده، چنان‌چه امروز نیز این چنین است و استعمارگران در آینده نیز از همین ترفند استفاده خواهند نمود. این در حالی است که آگاهی و بصیرت جامعه و مردم؛ به‌ویژه عالمان دین و دنیا می‌تواند همراه با بحث و تبادل نظر، به‌دور از هرگونه ستیز و جنجال تحقق یابد و از هر نوع برخورد ناسالم و دور از ادب و اخلاق اسلامی در هر شرایطی پرهیز شود تا بدین وسیله و به عنایت حق تعالی با رشد افکار و تبادل آرا و اندیشه‌ها و وحدت امت و تعالی ملّت، ناهنجاری‌های غیر ارزشی از جامعهٔ دینی دور گردد.

بنابراین، هدف از طرح این مباحث، دو امر متفاوت نسبت به گذشته و آینده است: نسبت به گذشته، نقد و تحلیل و بررسی و تحقیق دسته‌ای از مباحث عقیدتی و دینی و بیان صحّت و سقم هر یک از آن‌ها بدون جنگ و ستیز و هرگونه بغض و عنادی نسبت به دو طایفهٔ اخباری و اصولی است که هریک چون دیگری صاحب ولایت و اهل دیانت می‌باشند، و نسبت به آینده، هوشمندی و آگاهی انتخاب طرح‌های متفاوتی که هر روزه در جامعه با هزاران لعاب و جلا ارائه می‌گردد، بدون آن که دچار چالش‌های اخلاقی،ناهنجاری‌های اجتماعی، درگیری‌های سیاسی و تشتّت و اختلاف میان ملت و امّت گردد. پس برای سلامت و سعادت فرد و جامعه، ضرورت دو امر را باید باور داشت: یکی لزوم گفت‌وگو و تبادل افکار و پی‌گیری مباحث و تحقیقات و دیگری دوری از هرگونه تعصّب بی‌مورد و درگیری تفرقه‌انگیز و ناشایست که متأسفانه زمینهٔ تفرقه و تعصب از صدر اسلام به دست ایادی باطل ریخته شد که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیث فرقه آن را به‌طور کامل بیان می‌دارند.

تفرقه و انشعاب در امت اسلامی

قال رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله: «ستفترق أمّتی علی ثلاث وسبعین فرقة؛ فرقة منها ناجیة، واثنتان وسبعون فی النار، وجمیع تلک الفرق هم المتدینون بغیر الحق، الناصرون دین الشیطان، هم أعداء اللّه ورسوله وأعداء المؤمنین، یدخلون النار بغیر حساب» .

ـ پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌فرماید: بزودی امت من به هفتاد وسه گروه [کلی] منشعب می‌گردد و در این میان فقط یک گروه از آنان راه‌یافتگان [ولایت و امامت و در طریق رستگاری و سعادت] هستند و هفتاد و دو فرقهٔ دیگر در آتش و دوزخ می‌باشند، تمام این گروه‌ها، گمراه، منحرف، وابسته به غیر حق و یاوران شیطان هستند، آنان دشمنان خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله و مؤمنان می‌باشند و به‌خاطر بدی انتخابشان بدون حساب و پرسش به دوزخ و عذاب الهی گرفتار می‌شوند.

عصر تمدن و اسهال قلم!

در این زمان که قلم‌ها اسهال گرفته و نوعی هرج و مرج اعتقادی پیش آمده، هر فرد همانند هنرپیشه‌ای در صحنهٔ اعتقادی ظاهر می‌شود و رطْب و یابسی می‌بافد و جان پاک مردم؛ به‌ویژه جوانان پاک دل را هدف می‌گیرند. گروهی به اعتقادات شیعه حمله می‌کنند و دسته‌ای به روحانیت می‌تازند و عده‌ای به کل دین بدبینی ایجاد می‌کنند و با این روش جوانان عزیز ما را ـ به اصطلاح ـ به سوی علم، تمدن، ترقی و تجدد دعوت می‌کنند، در صورتی که همانند چهره‌های قبل نه از علم خبری دارند و نه از تمدن اثری. در دنیای پر توحّش کنونی که کشتار، چپاول، خیانت و فریب سراسر آن را فرا گرفته است، تمامی گفتارهای به ظاهر زیبا و خوش خط و خال برای لوث کردن حقیقت دین و روش انبیا و اضمحلال روحانیت شیعه و در نتیجه خاموش کردن نور ولایت و تشیع رقم می‌خورد.

تمامی این دسته‌های گمراه غافل هستند که دین و ولایت و روش انبیا و روحانیت شیعه را خدایی بزرگ مرتبه در ظاهر و پنهان، یار و نگهبان است و گزند زهرآگین این دون‌همتان و علم‌زدگان بی‌محتوا، اثری جز ایجاد اضطراب در جامعه به دنبال ندارد. البته در مقابل، بر اهل دین؛ به‌خصوص شیعه و روحانیت لازم است تا همانند تمامی اجداد معنوی و تاریخی خود در مقابل همهٔ گمراهان ایستادگی کنند و با قیام خود، هر فرقهٔ گمراه و باطلی را در سراسر دنیا معرفی نمایند تا سرانجام تمامی کج‌مداران محو و نابود شوند. به امید آن روز.

پیدایش اخباری‌گری و اصول‌مداری!

از ابتدای اسلام و زمان ائمهٔ هدی تا زمان غیبت و بعد از آن، علما و فقهای دین، دارای دو شیوهٔ اندیشه و سلیقه بوده‌اند؛ گروهی آزاداندیش بودند و نسبت به گزاره‌های دینی با تفکر و بصیرت می‌اندیشیدند و دسته‌ای تنها به کلمات معصوم و روایات ائمهٔ هدی علیهم‌السلام تمسک می‌جستند و خود را از هر آزاداندیشی دور می‌داشتند. دستهٔ اول به اصولی و اصول‌گرا و دستهٔ دوم به اخباری و عمل‌گرا نام نهاده شده‌اند. هر یک از این دو طایفه با آن که نظام یکسانی نداشتند و با سلیقه‌های متفاوت در روش فتوا و برداشت از دین عمل می‌کردند، ولی تمایز این دو طایفه به‌طور کلی در گرو این معنا بوده است که اگر خود را تنها وابسته به روایات ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام می‌دانسته‌اند، اخباری دانسته می‌شدند و اگر افزوده بر تمسک به اخبار ائمهٔ هدی علیهم‌السلام، توجه به قرآن کریم و ملازمات عقلی و اهتمام به تحلیل احکام الهی داشته‌اند، اصولی خوانده می‌شوند.

این دو طایفه اگرچه حامی ولایت، دین، عصمت و امامت بوده‌اند و در اصول، طریق اهل بیت عصمت و طهارت را دنبال می‌کرده‌اند، روش یک‌دیگر را نمی‌پسندیدند و گاه به حمله و تخریب یک‌دیگر دست می‌یازیدند. اخباری، اصولی را متهم به خروج از دین و انحراف و دل‌بستگی به اغیار می‌ساخت و اصولی، اخباری را با خشکی، خمودی و عامیانه‌گری همراه می‌دیده است؛ هم‌چون دو برادری که از یک پدر و مادر باشند و با هم بر سر ارث به ستیز برخیزند.

اخباری پیدایش خود را به زمان ائمهٔ اهل بیت علیهم‌السلام منتهی می‌سازد و خود را حامی واقعی آنان می‌داند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمهٔ هدی علیهم‌السلام را نیز اخباری می‌شمارد تا جایی که شیخ حر عاملی در رد این بیان که رئیس طایفهٔ اخباری مرحوم استرآبادی صاحب «فوائد المدنیة» است، می‌فرماید: «واز امور شگفت‌انگیز این ادعاست که صاحب الفوائد المدنیة رئیس اخباریان است. چگونه می‌توان برای اثبات این معنا دلیل آورد؛ در حالی که رئیس اخباریان پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و سپس امامان علیهم‌السلام هستند؛ چرا که آنان به اجتهاد عمل نمی‌کردند، بلکه در احکام به اخبار و روایات عمل می‌نموده‌اند و بعد از ایشان خواص یاران آن حضرات و بقیهٔ شیعیان ایشان در طول هفتصد سال گذشته به این شیوه عمل نموده‌اند.» سپس می‌فرماید: «شیخ طوسی ـ رئیس الطایفه ـ و سید مرتضی ـ علم الهدی ـ عمل به اجتهاد و ظن و گمان را جایز نمی‌دانسته‌اند.» چیزی که در این میان مسلم است و باید مورد توجه قرار گیرد این است که اهتمام به اخبار امامان معصوم علیهم‌السلام حتّی بیش از قرآن کریم و کلمات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ اگرچه در میان دسته‌ای از قدما کم وبیش رایج بوده است، ولی در زمان مرحوم استرآبادی این نوع برداشت از دین به تعصب، ستیز، درگیری و جدال شدید تبدیل شد. پس اگر گفته می‌شود اخباری‌گری از زمان ایشان شروع شده، مراد جدال، درگیری و تعصب و ستیز آن‌هاست و اگر گفته می‌شود: این‌گونه فکر همیشه بوده، همان روال عادی و طبیعی آن مراد است. البته این بیان که رئیس اخباریان، مرحوم استرآبادی باشد یا دیگری، در میان اخباریان چندان مورد انکار نیست؛ چنان که مرحوم صاحب الحدائق می‌فرماید: «وقد ذهب رئیس الأخباریین؛ الصدوق، إلی جملة من المذاهب الغریبه»؛ رئیس اخباریان؛ شیخ صدوق، پاره‌ای از عقاید غریب را باور داشته است. وی در این بیان رئیس اخباریان را صدوق معرفی می‌کند و با آن که خود اخباری است از روش مرحوم صدوق راضی نیست.

پس می‌بینیم که در میان عالمان شیعه؛ اگرچه دانشمندان اخباری بوده‌اند، هیچ یک در نظام اخباری‌گری وحدت رویه نداشته‌اند و همان‌طور که عالمان اصولی را تخطئه کرده‌اند، خود نیز هر یک دیگری را تخطئه می‌نموده است؛ با آن که در مخالفت با اصولی وحدت روش داشته‌اند. به عبارت دیگر، اخباری وصف کسانی است که به سنت عمل می‌کرده‌اند و اصولی به دانشمندانی گفته می‌شده که نسبت به فرامین دینی بازنگری عقلانی داشته‌اند؛ اگرچه هر یک با سلیقه‌های متفاوت عمل به احکام را دنبال می‌نموده‌اند؛ با این تفاوت که بعضی آرام و معقول و دسته‌ای تند و متعصب بوده‌اند.

می‌توان بعضی از افراد شاخص اخباریان؛ هم‌چون مرحوم شیخ صدوق، علامهٔ مجلسی؛ صاحب بحارالانوار، سید نعمت‌اللّه جزایری و مرحوم استرآبادی را نام برد؛ اگرچه هر یک با دیگری تفاوت سلیقه و دیدگاه دارند. این طایفه توسط مرحوم استرآبادی اقتدار مردمی و تاریخی یافتند و چهره‌هایی چون مرحوم فیض و محقق کرکی را با تفاوت در روش، باید از آنان دانست و گفت: سه امر علت رشد آنان در این دوران بوده است: یکم ـ محبت مردم به ولایت و ائمهٔ دین علیهم‌السلام؛ دوم ـ نفی عمل به ظن و بدعت در دین و روّیهٔ اتهام‌گرایی به عالمان اصولی؛ سوم ـ عدم تعصب و قاطعیت عالمان اصولی در برخورد با آنان. در این زمان و به‌خصوص بعد از مرحوم استرآبادی، با وجود بزرگانی از عالمان اصولی، مجالی برای طایفهٔ اخباری پیش نیامد و فرهنگ اجتهاد و دقت در دین و دوری از جمود و ساده‌انگاری، طومار آنان را کم وبیش به هم پیچید؛ به‌ویژه شیخ انصاری در قرن دوازدهم توانست با اجتهاد منطقی و آگاهانه، ترسیم گویایی از اجتهاد دینی ارائه دهد و با همراهی بزرگان بی‌شماری از عالمان شیعه، روش اجتهاد اصولی را به اوج خود برساند.

مهم‌ترین محور باورهای اخباریان

باورهای ویژهٔ اخباریان بسیار گسترده است که این نوشته تنها محورهای عمده و مهم آن را پی‌گیری می‌نماید. در این مقام برای آشنایی خوانندهٔ محترم با رؤوس و کلیات باورهای اخباری‌گری؛ برخی از اندیشه‌های آنان نقل می‌گردد. نگارنده برای آن که خواننده را بخوبی به فضای فکری اخباری‌گری وارد نماید این اندیشه‌ها را از زبان اخباری بیان می‌دارد و نقد و ارزیابی آن را در ابتدا به عهدهٔ اصولیان می‌گذارد و در پایان خود به نقد بازاندیشی و داوری هر دو شیوهٔ تفکر و برداشت از دین می‌پردازد؛ بنابراین، خواننده برای دریافت نقد اصلی و تفصیلی آن نیازمند مطالعهٔ کتاب دوم این نوشته با عنوان «اصولی چه می‌گوید؟» یا نوشتهٔ سوم آن با نام «اخباری و اصولی چه می‌گویند؟» است. خاطرنشان می‌گردد نگارنده این اثر را در سنین نوجوانی به رشتهٔ تحریر در آورده است و هم‌اینک همان نوشته را تنها با اندکی تغییر عرضه می‌دارد.

اسلام و نیازهای بشر

اخباریان معتقدند: اگر کسی از سر انصاف و آگاهی بنگرد، بخوبی می‌یابد که اسلام در ظرف وحی و امامت و عصمت حضرات معصومین علیهم‌السلام رشد یافته و آن‌چه لازمهٔ دین‌داری و اسلام‌مداری بوده از جانب آنان بیان شده است. اسلام در زمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمهٔ هدی علیهم‌السلام تمام قوانین و احکام جزیی و کلی خود را بیان نموده و نقصان، اهمال، کاستی و یا اجمالی در آن باقی نمانده است. در زمان غیبت نیز محدثان و راویان و شاگردان بی‌واسطه یا با واسطهٔ ائمهٔ هدی علیهم‌السلام دین را این‌گونه دنبال نموده و با تحصیل و تطبیق روایات معصومان، افکار، عقاید، کردار و زندگی خود را هماهنگ نموده‌اند؛ چنان که در لسان ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام به دسته‌ای از افراد شایسته اشاره و سفارش شده است. در بیان ملکوتی: «إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتی» سفارش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله افزوده بر قرآن کریم نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بوده است. اهل دیانت شیعی در طول زمان همین شیوه را پیش داشته‌اند تا آن که حوزه‌های خصوصی و عمومی شیعه به عقل گرفتار آمد و به تحلیل‌های فلسفهٔ یونانی آلوده شد؛ به‌گونه‌ای که در نظر آنان، کتاب و سنت در این دوران به تنهایی نمی‌تواند منبع دین باشد و باید از عقل، اجماع و استنباط و اجتهاد عالمان کمک گرفت تا اسلام به خیال آن‌ها تکمیل گردد؛ در حالی که دین همیشه پاسخ‌گوی همگان در هر زمان است. حدیث ثقلین در این باب بهترین گواه است.

هویت شیعه و حدیث ثقلین

هر کس به هویت شیعه ـ که حقیقت اسلام است ـ آشنایی و معرفت اندکی داشته باشد می‌داند که شیعه همواره پیرو گزاره‌هایی است که حقیقت آن در حدیث ثقلین آمده است: قال رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله: «إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن تَمَسّکتم بهما لن تَضِلّوا أبدا: کتاب اللّه و عترتی؛ أهل بیتی، فإنّهما لن یفترقا حتّی یرِدا عَلی الحوضَ» . ـ من دو حقیقت گران‌قدر را در میان شما مسلمانان به یادگار می‌گذارم و تا زمانی که شما به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه و هلاک نخواهید شد. آن دو کتاب خدا و عترت من است. بدانید این دو از یک‌دیگر جدایی ندارند و برای همیشه با هم بوده است و هر یک دیگری را تأیید و تقویت می‌نماید تا در حوض کوثر به من وارد شوند. شیعه و اهل سنت، بیان محکم و مستند این روایت شریف را نقل کرده و آن را «حدیث ثقلین» نام نهاده‌اند. در این روایت، قرآن کریم و اهل بیت علیهم‌السلام زمینه‌های انحصاری راهنمایی مردم شمرده شده‌اند و تأکید شده است بجز تمسک به آن دو، هیچ مسیری برای راهیابی به دین وجود ندارد، بلکه هرچه غیر آن باشد، گمراهی و هلاکت است.

قرآن مجید

قرآن مجید مجموعهٔ اوامر و نواهی الهی و مواعظ و حِکم خدایی و مصالح بندگان است که از جانب پروردگار عالمیان برای تربیت بشر فرستاده شده است. اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام نیز مفسر و مبین حقیقی این کتاب الهی می‌باشند و تنها ایشان می‌توانند این وظیفهٔ خطیر را به‌طور کامل و تمام عهده‌دار باشند. ظواهر قرآن به جهت عدم درک درست ما حجیت ندارد و قرآن را باید تنها از زبان معصوم و روایات ائمهٔ هدی علیهم‌السلام پذیرفت. منظور از تمسک، پیروی خالصانه و اطاعت و پیروی بدون قید و شرط مردم از خاندان وحی و عصمت علیهم‌السلام است. در پناه پیروی از این دو حقیقت است که سلامت و سعادت و کمال دنیا و آخرت نصیب بندگان خدا می‌گردد. همین امر، منش و روش شیعه در اطاعت از دین و اسلام راستین است و این حقیقت روشنی است که هیچ انکار و اختلافی را برنمی‌تابد. قرآن مجید با همهٔ آیات موجود و قوانین مشهور آن در نزد همهٔ اهل جهان معروف است. اهل بیت پیغمبر علیهم‌السلام که متکفّل بیان حقیقت قرآن می‌باشند، اشخاصی معین و شناخته شده و منحصر به حضرت أم‌ابیها؛ فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام و دوازده امام معصوم علیهم‌السلام از امیرمؤمنان علیه‌السلام تا امام زمان ( عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) می‌باشند. اکنون که دست بشر از فیض رسیدن به دامان عصمت ایشان کوتاه است، تنها می‌توان مجموعهٔ فرمایشات ایشان را ـ که در کتاب‌های معتبر موجود و در دسترس همگان است ـ به عنوان تفسیر حقیقی و بیان حقایق دین و قرآن مورد استفاده قرار داد. این امر در کمال وضوح و روشنی است و جای هیچ‌گونه تردیدی نیست، ولی با این وجود، بسیاری از افراد، مردِ میدان عمل نبوده و با افکار و کردار زشت خود، پیوسته میان خود و حقیقت فاصله ایجاد می‌کنند؛ افکار و اعمالی که به‌جای اصلاح، فسادآور بوده و به‌جای قرب به خدا، موجبات دوری از رحمت پروردگار را فراهم می‌سازد؛ همان‌طور که پیغمبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیث تفرقه فرموده است: «ستفرق أمّتی علی ثلاث وسبعین فرقة، کلّها فی النّار إلاّ واحدة، وهی آلتی تتبع وصی‌ای علیا» . ـ امت اسلام پس از من هفتاد وسه گروه خواهند شد که هفتاد ودو فرقهٔ آن در آتش دوزخ می‌سوزند و فرقهٔ امان یافته، تنها شیعیان راستین علی بن ابی طالب علیه‌السلام می‌باشند. اخباریان با تمسک به حدیث فرقه بر خود فرض می‌دانند که حقانیت روش خود و انحراف گروه اصولی را بیان دارند و خطر مخالفت با طریق حق و انحرافاتی را که طایفهٔ اصولی در دین وارد کرده‌اند و موجب انصراف جامعه و مردم مسلمان از جادهٔ روشن الهی شده‌اند را ترسیم نمایند.

اخباریان به طور صریح و آشکار خطاب به اصولیان می‌گویند: ای گروه مخالف، شما هم پس از درک مواضع مطلوب ما، یا خود را برای سؤال و جواب و بازخواست در محکمهٔ عدل الهی حاضر کنید و یا تا فرصت از دست نرفته کارهای ناموزون خود را تدارک نمایید و بدانید در مخالفت با حقیقتی که اسم و معنای آن را نشناخته‌اید؛ خواه دانسته باشد یا ندانسته، راه به جایی نمی‌برید و نتیجه‌ای جز خسران و تباهی نمی‌بینید؛ همان‌طور که اهل سنت به دلیل مخالفت در زمینه‌های اعتقادی و عملی با روش به حق ما، تا کنون راه به جایی نبرده‌اند و هم‌چون گروهی ضعیف، محتاج و ناکارآمد به سر می‌برند و در دنیا سخنی برای گفتن ندارند؛ اگرچه کمیت بالای گفتار و کثرت افراد را همراه دارند. آنان بی‌پرده اظهار می‌دارند: فقه امروز مردم شیعه که پیرو روحانیت موجود است، به شکلی دستخوش تصرفات ناروا گشته که مردم ما را از حقیقت دین دور داشته و روش اصولیان صد درصد مناقض کتاب و سنت و به‌صراحت با اساس مکتب علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام و اولاد طاهرین ایشان علیهم‌السلام مخالف است که این روش به کلی اشتباه در لابه‌لای حقیقتی روشن و ساده با پیچیدگی هرچه تمام تنیده شده و در میان مردم رواج یافته و این خود پرسشی است که نیازمند پاسخ دقیق و بررسی‌های تفصیلی است. همان‌گونه که نظرگاه اخباریان در برداشت از حدیث ثقلین گذشت، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با این روایت شریف، تکلیف و عمل به دستورات دینی و فقهی مسلمانان را چنان بیان نموده که برای هیچ کس جز افراد بیمار و مغرض، جای کوچک‌ترین خلاف و تردیدی باقی نگذاشته است. قرآن کریم مطالب دینی از اصول عقاید و فقه عملی گرفته تا کلیهٔ امور کوچک و بزرگ مربوط به آمال و آرزوهای بشر را چنان ترسیم و تعریف نموده است که ذات اقدس احدیت به هیچ کس؛ حتی شخص پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله اجازهٔ کم و زیاد کردن یک نقطهٔ از آن را نداده است. این موضوع با وجود آن که روشن و بدیهی است ولی شریعت در بیش‌تر موارد به آن تذکر داده است. بر همین اساس، راهنمایی مسلمانان و احکام دین خداوند در صدر اسلام در قالب آیات قرآن نازل و از زبان پاک پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان می‌شد و پس از آن، یگانه وسیلهٔ ترویج احکام دین خدا منحصر به راویان حدیث بوده است. هر یک از این راویان در زمان خود به نشر حدیث و اخبار دین پرداخته و وظیفهٔ بزرگ تبلیغ دین را به شیوه‌ای پسندیده انجام داده‌اند که این روش تا بیش از هشتصد سال در میان شیعه بخوبی معمول بوده و هیچ گونه اختلافی در این موضوع به چشم نمی‌خورد، ولی پس از این دوران، نغمه‌های جدیدی به نام طایفهٔ اصولی رایج شد. روش اصولی، درک احکام فقه و مسائل دین بر مبانی چهارگانهٔ کتاب، سنت، عقل و اجماع می‌باشد. این در حالی است که عقل و اجماع دو منبع مربوط به مردم است و به مدارک فقه اسلامی ارتباطی ندارد، ولی کتاب و سنت، دو موضوع منحصر به خدا و پیغمبر است. حال باید پرسید که خداوند متعال و پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در بیان احکام بندگان و امور دینی چه نیازی به عقل و اجماع دارند؟ آیا خداوند در امور دینی و فقهی که حتی پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز جز در جهت بیان آن حق مداخله ندارد، آن قدر عاجز و ناتوان است که باید دست عجز خود را به طرف بشر دراز کند و از عقل و اتفاق آن‌ها استفاده کند؟ هیهات! آیا این بزرگان به ظاهر دین‌مدار، احادیث مذمت و نهی از هرگونه تصرف و تحریف دینی را که نمونه‌ای از آن در پی می‌آید را فراموش کرده‌اند؟ در روایت زیر، فردی که بر عقل و خرد خود اطمینان نموده است با امام صادق علیه‌السلام به مناظره و بحث می‌نشیند و حضرت علیه‌السلام روش عقلی وی را نقد و رد می‌نمایند.

تعبّد محض

یونس بن یعقوب گوید: ما در محضر امام صادق علیه‌السلام بودیم که مردی از اهل شام وارد شد و گفت: «إنّی رجل صاحب کلام وفقه وفرائض، وقد جئت لمناظرة أصحابک، فقال له ابو عبدالله علیه‌السلام: کلامک هذا من کلام رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله أو من عندک؟ فقال: من کلام رسول اللّه بعضه، ومن عندی بعضه. فقال أبوعبدالله: فأنت إذا شریک رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله؟ قال: لا. قال: فسمعت الوحی من اللّه تعالی؟ قال: لا. قال: فتجب طاعتک کما تجب طاعة رسول الّله؟ قال: لا... فقال الشامی: أسلمت للّه الساعة! فقال له ابوعبداللّه علیهم‌السلام: بل آمنت باللّه الساعة، إنّ الاسلام قبل الإیمان» . ـ من مردی هستم که به کلام، فقه و واجبات آگاهم و می‌خواهم با یاران شما مناظره نمایم. امام علیه‌السلام از او پرسیدند: گفتار تو بر چه اساسی است و با کدام مبنا می‌خواهی بحث کنی؟ آن شخص گفت: بر اساس کتاب خدا و سخنان رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و عقل و خرد خود. امام علیه‌السلام ناراحت شده و فرمودند: آیا تو در جایگاه خدایی و با پروردگار خود در امور دینی شراکت داری؟ آن مرد به ناچار کوتاهی خود را عذر خواست و گفت: «خیر، من با خدا شریک نیستم. امام علیه‌السلامدوباره پرسیدند: پس تو با پیغمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شریک هستی و آیا بر تو نیز از طرف خداوند وحی نازل می‌شود؟ آن مرد از سخنان دُرربار امام علیه‌السلام تعجب کرد و سخت درمانده شد؛ زیرا خود را با خداوند و پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شریک و همردیف نمی‌دید؛ از این رو از امام علیه‌السلام سؤال کرد: پس وظیفهٔ من در بحث کردن چیست؟ امام علیه‌السلام در جواب او فرمودند: وظیفهٔ تو تمسک به کلام خدا و سخنان پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است و بس. در پایان وقتی که مرد شامی خود را عاجز دید و به اشتباه گذشتهٔ خود پی برد، تسلیم حق گشت و بی‌اختیار گفت: «براستی من اکنون مسلمان شدم.» امام نیز با ظرافت خاص و حکمت تمام به او فرمودند: «اکنون مؤمن شدی و پیش از این مسلمان بودی».

مذمت اختراع دعا

تمام سعی و تلاش حضرات معصومین علیهم‌السلام در طول حیات مبارکشان این بوده است که کم‌ترین تحریفی در دین خدا انجام نگیرد؛ به‌گونه‌ای که امام صادق علیه‌السلام در جواب شخصی که دعایی را ساخته بود و به امام علیه‌السلام عرض کرده: «جعلت فداک، إنّی اخترعت دعاءً»؛ جانم به فدایت، من دعایی از طرف خود ساخته‌ام، فرمودند: «دعنی من اختراعک» . ؛ دعای ساختهٔ خود را رها کن. امام علیه‌السلام با این بیان آن فرد را به‌سختی از این کار باز داشت و وی را توبیخ نمودند. در موردی دیگر شخصی از امام علیه‌السلام تقاضای ذکر نمود. امام علیه‌السلام ذکری را با عددی معین به او فرا دادند و فرمودند: «این ذکر را هفتاد بار بگو.» آن شخص سؤال می‌کند: «اگر بیش از هفتاد بار بگویم، اشکال دارد؟» امام علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: اگر شخصی به تو بگوید، در هفتاد قدمی گنجی موجود است و از فلان جا قدم کن و گنج را بیرون آور؛ چنانچه هفتاد قدم برداری، آن گنج را می‌یابی، ولی اگر چند قدم کم‌تر یا بیش‌تر بپیمایی، به آن گنج دست نمی‌یابی. آن‌گاه امام علیه‌السلام فرموند: مَثل دستورات خدا همین است. دستورات الهی محدود، مشخص، توفیقی و خواناست و نباید کم و زیاد شود.

«أتو» به‌جای «أبو»؟

نمونه‌ای دیگر که هرگونه تحریف و دست بردن در آیات و متون دینی را نهی می‌نماید، ماجرای قبیلهٔ انطاکیه است. ماجرا به این شرح است که قرآن کریم در داستان حضرت خضر و موسی علیهماالسلام قرآن کریم می‌فرماید: «فَأَبَوْا أَنْ یضَیفُوهُمَا» ؛ پس آن‌ها [اهل قبیلهٔ انطاکیه] خضر و موسی را مهمان نکرده و از طعام دادن [به آن دو عبد صالح و ولی بزرگ خداوند ]خودداری کردند. این آیه بخل و بدی اهل انطاکیه را بیان می‌کند و سبب سرشکستگی آن‌ها شده است؛ هرچند این ماجرا مربوط به قریب به هزار سال پیش از پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله است، با این حال، پستی مردمان گذشته و پدران قوم انطاکیه را بیان می‌کند، به همین دلیل جمعی از بزرگان قبیلهٔ انطاکیه خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیده و هدیه‌ای ارزشمند و مال زیادی را تقدیم حضرت نموده و تقاضا کردند که کلمهٔ «أبوا» در آیهٔ شریفه را به کلمهٔ «أتوا» تبدیل نماید؛ یعنی فقط نقطهٔ زیر کلمهٔ « فَأَبَوْا» بالای کلمه نوشته شده و نقطهٔ دیگری به آن افزوده شود تا «أبو» به «أتو» تبدیل شود و معنای «آنان آمدند تا حضرت موسی و خضر را میهمان نمایند» را برساند که بین این دو، تفاوت بسیاری حاصل می‌شود و مطلب عکس می‌گردد و مذمّت اهل انطاکیه به مدح آن قوم تبدیل می‌شود.

پیغمبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله که در هر کار بدون فرمان پروردگار کاری نمی‌کرد، به انتظار فرمان خدا نشست تا این که امین وحی خداوند؛ جبرییل نازل شد و آیهٔ شدید اللحن و تهدیدآمیزِ: « وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ» را بر پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل نمود و پیغمبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله را به شدّت از عمل پیشنهاد شدهٔ آنان برحذر داشت و فرمود: ای رسول خدا، سخت‌ترین عقوبت برای فردی است که حتی به یک نقطه از کلمات قرآن دست زند و آن را تحریف نماید. به این ترتیب، پیشنهاد کنندگان قوم انطاکیه ناامید و سرشکسته باز گشتند. مطرح کردن مطالبی که موضوع را بیش از این روشن کند، از حوصلهٔ این نوشتار خارج است؛ هرچند همین مقدار نیز برای یافت اصل کلی و مسلّم دین و حقیقتِ ناب آن بسنده است. اخباریان فهرست بلند ذهن گرایی، جهالت، بدعت‌ها و رفتار خطرناک اصولیان را که به شیوهٔ مرموز و با دست‌های مسموم، آگاهانه و ناخودآگاه در فرقهٔ حقه و شیعهٔ اثناعشری وارد شده است را به شرح زیر می‌دانند: ابداع روش اجتهاد ناسالم، سنت بی‌اساس تقلید، تقلید از اعلم، آلوده‌سازی دین به دانش‌های مختلف، شکستن حرمت تحصیل فلسفه و دروس معقول، شکستن حرمت ترک تحصیل معاش و هزینه‌های لازم زندگی، شکستن حرمت امرار معاش از امکانات مالی دین، شکستن حرمت گرفتن خمس از شیعه و بی‌اعتنایی به روایات اباحهٔ خمس، عدم پذیرش تحریف قرآن کریم، ترک تکلیف اکید به تقیه در مقابل دشمنان دین، شهادت بر ولایت در اذان و اقامه، ترک نماز جمعه در زمان غیبت و بالاخره شیوع فساد اخلاق در طایفهٔ عالمان اصولی و... که هریک زمینه‌های مختلف و آثار شوم و گوناگونی تا امروز داشته است. اینک هر یک از گزینه‌های یاد شده در گزاره‌ای جداگانه و کوتاه ذکر می‌شود و نقد و ارزیابی آن در هر فصل و در جای خود خواهد آمد.

فهرست پاره‌ای از عقاید اخباریان

بعد از بیان مهم‌ترین محور عقیدهٔ اخباریان، دیگر باورهای عمده و ریشه‌ای آنان فهرست می‌گردد:

الف ـ روش اجتهادی فقهای شیعه باطل می‌باشد و عقل و اجماع ناکارآمد است.

ب ـ تقلید در فروع دین باطل است و علمایی که تقلید را باور دارند منحرف هستند و نیابت عامهٔ آنان مورد پذیرش نمی‌باشد.

ج ـ تقلید از اعلم خلاف دین، ساختگی، دروغ و بدعت است.

د ـ تحصیل علوم اسلامی اتلاف وقت و گمراهی است و این دانش‌ها رقیب کتاب و سنت است، در حالی که دین امری آسان است و فهم آن نیازی به چنین دانش‌هایی ندارد. اصول فقه هیچ گونه فایده‌ای علمی ندارد، تمامی آن ساختهٔ عالمان فلسفی است و علمی دینی به شمار نمی‌رود. اصولیان در واقع پیرو قیاس، استحسان و مصالح مرسله هستند تا پیرو دین.

ه ـ تحصیل فلسفه و دروس معقول هر قدر و برای هر کس که باشد حرام است. معقولات از فلاسفهٔ یونان رواج یافته است و به عنوان رقیب سرسخت دین مطرح می‌باشد.

و ـ تحصیل معاش برای علما همانند دیگر مردم از واجبات عینی است و به همین علت کار کردن در ضمن تحصیل برای عالمان واجب می‌باشد.

ز ـ هرگونه امرار معاش از مصارف دینی؛ مانند: خمس و سهم مبارک امام، زکات و بیت‌المال برای عالمان دین حرام است؛ چرا که موارد مصرف آن امور واجب یا مستحب می‌باشد.

ح ـ خمس و سهم مبارک امام علیه‌السلام برای کل شیعه مباح است و پرداخت آن به سادات، علما و دیگر مصارف آن زاید می‌باشد.

ط ـ قرآن مجید و کتاب آسمانی اسلام همانند دیگر کتاب‌های آسمانی تحریف شده است.

ی ـ تقیه برای هر کس و در هر جا لازم است و در زیر لوای آن قعود بر قیام ترجیح دارد، مگر انتقاد بر عالمان شیعه؛ آن هم تا جایی که زیانی نداشته باشد.

ک ـ شهادت بر امیرمؤمنان علی علیه‌السلام در اذان و اقامهٔ نماز حرام و بدعت است.

ل ـ نماز جمعه؛ حتی در پناه طاغوت، واجب می‌باشد و ترک آن حرام و مخالف صریح قرآن است.

م ـ عالمان اصولی اهل دنیا هستند و فساد اخلاق و حسد و سیاست بازی دارند.

بعد از بیان خلاصه و چکیده‌ای از عقاید گروه اخباری، اینک به‌طور خلاصه هر یک از این گزاره‌ها به تفصیل تحت فصلی می‌آید و باورهای اصولی از زبان اخباری مورد تحلیل و نقد قرار می‌گیرد.

در پایان خاطرنشانی چند نکته بایسته است:

1ـ نقد و ارزیابی عقاید اخباریان بدون هیچ گونه پیش‌داوری و تعصبی در کتابی با عنوان «اخباری و اصولی چه می‌گویند؟» آمده است. در آن کتاب هر یک از مباحث به طور آزاد و مستدل بیان می‌شود؛ خواه موافق اصولیان باشد یا اخباریان یا مخالف هر دو گروه؛ زیرا دلیل و برهان و حقانیت امر است که لازم است دنبال شود؛ نه جانب‌گیری‌های قشری و کلیشه‌ای. آن‌چه در این کتاب آمده است تنها عقاید اخباری را بدون هرگونه نقد و ارزیابی پی می‌گیرد.

2ـ اختلافاتی که میان عالمان اصولی و بزرگان هر علمی وجود دارد، میان دانشمندان اخباری نیز وجود دارد، دسته‌ای هم‌چون مرحوم امین استرآبادی، بسیار حادّ و تندند و دسته‌ای هم‌چون صاحب حدائق و برخی دیگر، خود به نوعی اصولی به شمار می‌روند؛ همان‌طور که عالمان اصولی نیز خود متفاوت هستند، برخی به اصول بیش‌تر اهتمام دارند و دسته‌ای به اخبار و همین‌طور ویژگی‌های دیگر که در تمام زمینه تمایزات خود را دارد، ولی ویژگی مایز بین اخباری و اصولی، برخوردهای غیرمتعادل و حمله‌های نامناسب اخباریان است که باید از میان همهٔ اقشار علمی رخت بربندد.

3ـ باید توجه داشت مراد از اخباری کسانی است که از سر کمبود استعداد و ضعف نفس سخنانی را به خدا و رسول نسبت داده و اسم اعتقاد بر آن می‌گذارند، ولی بزرگانی که پایهٔ دین و شیعه به شمار می‌روند و کلمات معقول و زنده‌ای دارند، سزاوار نام اخباری نیستند؛ همان‌طور که اصولی نیز به معنای اعتقاد تمام و کمال دین نیست و می‌توان در میان افکار و عقاید آنان کجی، کاستی و عقاید ناهنجاری را یافت.

4ـ کوشش شده است که مطالب طرح شده در این نوشته در نهایت سادگی باشد و به‌روشنی بیان گردد تا عموم مردم بتوانند از آن استفاده نمایند. به همین جهت تا ممکن بوده است از ذکر اصطلاحات فنی یا واژه‌های غیر شناخته شده پرهیز گردیده و برای اثبات حقایق دینی در هر فراز از سخنان درربار پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام استفاده شده است؛ بیاناتی که می‌تواند به آسانی در هر موضوعی مبنای قضاوت قرار گیرد.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است