شناسنامه کتاب:سرشناسه: نکونام، محمد رضا، 1327/
عنوان و پدید آور:الگوهای اندیشه ی دینی/مولف:محمد رضا نکونام/
مشخصات نشر: قم ، ظهور شفق،1386./
مشخصات ظاهری: 84ص./
شابک:978_964_2807_11_6/
یادداشت: فیپا/
موضوع: اسلام ، عقاید/
موضوع: اسلام ، فلسفه/
رده بندی کنگره: 7 الف 74 ن BP 311/ 5/
رده بندی دیویی:27/4172/
شماره کتاب شناسی ملی:37506_85م
|
پيشگفتار
الحمدللّه رب العالمين والصلوة
والسلام علىمحمّد وآله الطاهرين واللعن الدائم على اعدائهم أجمعين.
بشر براى درك حقايق و شناخت
واقعيتها راهى بس طولانى را طى كرده است، ولى هنوز بعد از گذشت هزاران سال معلوم
نيست كه در چه حد فاصلى از اين مسير قرار دارد و به كجاى آن رسيده است. همه مىروند،
همه مىگويند و همه از علم و انديشه سخن به ميان مىآورند، ولى معلوم نيست كه هنوز
چه مرحلهاى از شناخت و يافت بر انديشهى بشر حكومت مىكند.
علّت اين امر آن است كه هر
فردى طريقى را برگزيده است و آن را به پيش مىبرد و در اين طريق، تنها خود را
مىبيند و به خود مىانديشد
صفحه ی 7
*********
و
تنها خود را معيار شناخت مىداند، مگر شخص منصف و فهميدهاى كه شايد نظارهاى به
ديگران داشته باشد.
همين ويژگى و خصوصيت بشر
علت بسيار مهمى براى تمايز فكرى و خطوط مشخص انديشه و تعدد افكار و كثرت عقايد و
تشكيل مكتب و ابتكار و خلاقيت گشته؛ هرچند عوامل طبيعى و قسرى ديگرى نيز در اين
زمينه خالى از نقش و انگيزه نبوده است.
آيا اين گونه انديشيدن و
گوناگونى در بينش بهدور از همراهى ديگران، تنها راه اساسى طى طريق آدمى است يا
راه ديگرى براى بشر وجود دارد كه آدمى تمايل چندانى به آن يا به شناخت آن نشان
نداده است؟
براستى گامهاى برداشته
شدهى بشر در اين گوناگونى موجود كدام و چه مقدار است؟ آن گامهاى فلسفى و انسانى
كدامند و هر يك چه مىگويند؟ مقايسه آنها چگونه است و بعد از مقايسه چه خواهد شد؟
در اين زمينه، موضوعات بسيار ديگرى بر سر راه بشر قرار دارد كه دقت و تأمل بسيارى
را طلب مىكند.
صفحه ی 8
*********
البته، ما درصدد بيان هيچ
يك از آنها نيستيم؛ چرا كه تحقيق آن در خور زمان بيشتر و كتاب مستقلى است تا به
طور جداگانه مورد تأمل و كاوش قرار گيرد.
تنها موضوعى كه مورد نظر
فعلى ماست و در اين مقام همت بر بيان آن گماردهايم ، بيان چند مكتب فلسفى اسلامى
و انديشههاى الهى و كلاسيك است كه در طول تاريخ دين و انبيا؛ بويژه در حيات پر
بار اسلام پا به عرصه وجود گذاشته و رشد بسيارى يافته و همگان را به خود متوجه
ساخته است. حال بايد اين مكتبها را به طور كلى بر شمرد و ديد هر يك چه مىگويند و
امتيازات هر كدام به چيست و هر كدام تا به حال چه صحنهاى از افكار آدمى را در
احاطه داشته و هر كدام بر چه قشرى از انديشههاى خاص و عام مردم حاكم بوده است؟
در يك تقسيمبندى كلى،
مكتبهاى مشهور فكرى كلاسيك و انديشههاى الهى كه ارزش فكرى و توان عملى و موقعيت
اجتماعى براى انسان و جامعه داشته را مىتوان به پنج بنياد كلى و مكتب اساسى كه هر
يك داراى زمينههاى
صفحه ی 9
*********
مختلف
با ويژگىهاى متباين هستند تقسيم كرد و براى هر يك ترسيم مستقل و زمينهاى كلى و
شالودهى جداگانهاى قرار داد؛ زيرا هر يك حريم و مرز متفاوتى دارد. هر يك از
اينها نيز خود داراى شاخ و برگها و انشعابات فراوان، با انگيزههاى ممتازى است
كه در بررسى آنها امر به درازا خواهد كشيد.
پنج مكتب كلى و مشهور
انديشارى بشر از اين قرار است:
نخست ـ كلام؛
دوم ـ فلسفهى مشايى؛
سوم ـ فلسفهى اشراق؛
چهارم ـ فلسفه متعالى؛
پنجم ـ عرفان.
در اين نوشته، ابتدا تعريف
و بيان ويژگىهاى هر يك و بعد از آن بيان مرزهاى انديشه نسبت به هر كدام و سوم
مقايسهى محتوا، ارزش و اهميت علمى و فلسفى هر كدام را بررسى مىنماييم؛ به طورى
كه جهات وحدت و تمايز هر يك به طور روشن معلوم گردد تا ذهنيت روشنى از آنها و از
سالكان و پويندگان تمامى آنها به دست آمده و
صفحه ی 10
*********
موقعيت
هر يك روشن گردد. نتيجهى اين بررسى در واقع بيانگر عمق تفكر بشر و مراتب گوناگون
انديشهى انسانى است.
در فرهنگ فكرى، فلسفى و
علوم اسلامى، موضوعى كه در ابتداى هر كتاب علمى براى آگاهى و بصيرت مبتدى و نوآموز
بيان مىگرديد، رؤوس ثمانيه (موضوعات هشتگانه) است كه در ابتدا، امورى مانند نوع
علم، مؤلف آن، علم و كتاب ، موضوع و تعريف، خاصيت و غايت آن علم به قدر ضرورت بيان
مىشود.
يكى از امور هشتگانه ،
تقسيم علوم و موقعيت آنها در ميان ديگر علوم از نظر مرزبندى فلسفى است تا معلوم
گردد كه از كدام بخش علم و در چه پايه و مرتبهاى از علوم است و چه نسبتى با علوم
ديگر دارد.
مثلا در تقسيم بندى علوم
بيان مىشود چه علمى مقدمهى علوم ديگر است و كدام علم افضل از ديگر علوم مىباشد.
در ميان تمامى تقسيم
بندىهاى علوم، يك تقسيم بندى ابتدايى وجود دارد كه علوم را به دو قسمت نظرى و
عملى تقسيم مىكند. اين دو
صفحه ی 11
*********
واژه
در فرهنگ علوم، معانى مختلفى براى خود يافته است و در فلسفه هم در بيان و تعريف هر
يك اختلاف نظر وجود دارد؛ ولى ما اساس اين دو واژه را به طور ساده و روان بيان
مىكنيم.
علوم نظرى علومى را گويند
كه در جهت انديشه گام بر مىدارد و موقعيت عملى چندانى در رابطه با انسان ندارد؛
اگرچه ثمرات عملى بسيارى بر اين پايه استوار مىگردد.
علومى عملى خوانده مىشود
كه غايت و اساس آن شناختى است كه عمل فرع بر آن مىباشد.
علوم نظرى رابطهى انسان با
هستى را توجيه مىكند و علوم عملى ساختار روح انسان را بر عهده دارد.
علومى مانند فلسفه و كلام
جزو علوم نظرى و علومى همچون فقه و اخلاق از علوم عملى هستند. بعضى از علوم همچون
عرفان نظرى و عرفان عملى در هر دو جهت، بحث كامل و مستقلى دارد كه همچون دو راه
مستقل با دو ويژگى ممتاز، هستى را در مىنوردد.
با اين بيان، بحث حاضر دو
جهت اساسى
صفحه ی 12
*********
دارد:
ابتدا تعريف و بيان جهات افكار و مقايسهى آنها با هم در علوم نظرى و بعد از آن،
چگونگى جهات سه گانه در علوم عملى در رابطه با پنج مكتب كلى و پنج بنياد فلسفى و
فكرى و اعتقادى مىباشد.
در ضمن روشن شد كه اين پنج
مكتب فلسفى و فكرى از كلام و فلسفهى مشا و اشراق گرفته تا حكمت متعاليه و عرفان
از علوم نظرى هستند كه هر يك به عنوان يك علم و روش انديشارى مستقل با ويژگىهاى
منحصر به فرد و جهات اشتراكى در ميان تمامى آنها مطرح مىگردد و هر يك در بيان
حكمت عملى و منش فعلى متفاوت مىباشد.
تعريف و مقايسه و تمايزى كه
در ابتدا مطرح است، در جهت بيان علوم نظرى است كه به ترتيب از كلام تا عرفان بيان
مىگردد و سپس نوبت به جهات سهگانه در علوم عملى مىرسد.
وآخر
دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمين
صفحه ی 13
*********