زندگى؛ عشق يا قانون
اين
كتاب که حاصل چند سخنرانى و نيز مصاحبههايى است كه با صدا و سيماى مركز كرمانشاه و
نيز روزنامهى خراسان انجام گرفته است، از مجموعه مسايلى سخن گفته می شود كه
مىتواند شبهاتى را به احكام نورانى، هدايتگر، انسانساز، جامعهپرور، كمالآور و
رشد دهندهى اسلام كه در خصوص زنان دارد وارد آورد.
این
نوشتار که از یازده فصل تشکیل شده است به تشريح مرزهاى اطاعت پذيرى زن
از شوهر؛ حدود پوشش و احكام روابط اجتماعى زن؛ طرحى جديد براى ورزش زنان و حضور آنان
در استاديومها؛ تبيين كار ويژهى زنان و معيارهاى انتخاب همسر می پردازد.
حدود
پوشش، عفت، احكام روابط اجتماعى زن و حضور اجتماعى وى، كار ويژهى زنان، چند همسرى،
مصرف عطر و اسپرى براى زن، آرايش دختران پيش از ازدواج، خواستگارى دختر از پسر، سن
بلوغ دختران، پنهانكارىها و مخفىكارىهايى كه زنان در رابطه با همسر خود دارند،
آموزش زناشويى، اهميت انتخاب همسر و كنترل نسل و به صورت كلى ريشهى مشكلات جامعهى
زنان از دیگر موضوعاتى است كه اين كتاب به اختصار از آن ياد مىنمايد.
مرزهاى
اذن شوهر براى زن در پرتو قانون با آنچه «عشق» مىطلبد تفاوت دارد و ما در اين كتاب،
هم مىخواهيم مرزهاى قانونى اذن شوهر براى همسر را تبيين نماييم و هم كيمياى عشق را
خاطرنشان شويم و تأثير آن را بر زندگى همسران بازگوييم تا زمينه براى پاسخ گفتن به
برخى از شبهاتى كه به احكام اسلامى در خصوص حقوق زنان و رفع تبعيض از آنان وارد شده
فراهم گردد.
براى
نمونه، چند سال پيش خانمى از اوكراين به اينجا آمده بود كه هم پزشكى عمومى خوانده
بود و هم مربىگرى تربيت بدنى داشت. وى رانندگى را مىدانست و با يك همراه از اوكراين
تا ايران رانندگى كرده بود. بوكسورى قوى نيز به شمار مىرفت. در زمينهى دين مطالعه
و تحقيق داشت. امكانات مادى به ضميمهى استعدادى كه داشت سبب رشد او شده بود. وى نسبت
به احكام دينى شبهاتى داشت و از اينكه ديده بود زنان مسلمان در برخى امور بسيار عقب
مانده هستند، نسبت به درستى تربيت دينى و احكام آن و حقيقت داشتن دين اسلام به تزلزل
دچار گرديده بود. به او گفتم برخى از زنهاى جوامع اسلامى به سبب ديندارى و اسلام
نيست كه عقبمانده شدهاند، بلكه برداشتهاى ناروا، پيرايهها و مشكلات اقتصادى، سياسى
و فرهنگى كه به تربيت دينى ارتباطى ندارد آنان را چنين نموده است. براى مثال، حاكميت
ايران دو هزار و پانصد سال در دست سلاطين جور بوده و آنان بودهاند كه براى جامعهى
زنان فرهنگسازى نمودهاند. من به او گفتم اگر شما به باكو كه با اوكراين دو ساعت فاصله
دارد رفته باشيد زنهايى را مىبينيد كه براى تأمين هزينههاى خود كُلفتى مىكنند اما
در ايران، زنان هماينك بسيار عزيز هستند. البته در آن زمان هنوز كشور شوروى سابق قدرت
داشت. به او گفتم شما يك ابرقدرت جهانى هستيد و اين همه امكانات در اختيار داريد، ولى
زنهاى شما در باكو جفتى سى شاهى ارزش دارند يعنى هر كدام يك قران و ده شاهى؛ حال اينكه
زنهاى ما در اينجا سلطان خانه هستند و مردها با افتخار و با عشق، آنها را به همسرى
مىگيرند؛ مگر آنكه زنى باشد كه خود بىعرضه و داراى سوء مديريت باشد. به او گفتم
هيچ قوم، ملت، كشور و منطقهاى از جهان نيست كه از آن اطلاع نداشته باشم، ولى شما هر
جا كه مىرويد برايتان تازه است. شما مثل افرادى روستايى مىمانيد كه تازه به تلويزيون
دسترسى يافتهاند، اما اگر دنيا را دور بزنم چيزى برايم تازه نيست. شما دخترى هستيد
كه اگر در ايران بوديد مانند يك شاهزاده با شما رفتار مىكردند. او مىگفت در ايران
زنها موقعيت خوبى ندارند و از حقوق مساوى با مردان برخوردار نيستند. به او گفتم شما
درست مىگوييد. زنهاى ما هنوز در بسيارى از جهات حقوقى مساوى با مردان ندارند؛ مثل
تعليم و تربيت و آموزش پزشكى كه بايد آن را داشته باشند اما اين اشكال برآمده از اسلام
و احكام آن نيست، بلكه ريشه در سلطنت چندهزارسالهى شاهان و نيز ضعف اقتصادى و فرهنگ
سنتى و نه دينى ما دارد. در ايران، دختران نمىتوانستند درس بخوانند چون آموزش و پرورش
فراگير نشده بود و چون خانوادهها نمىتوانستند هزينهى يك فرد محصل را تأمين كنند،
بلكه همه بايد با هم كار مىكردند و با هم مىخوردند اما همين دختران، امروزه به بركت
نظام اسلامى كه احكام دينى را محور مديريت كارها قرار داده زنها را به چنان رشدى رسانده
كه دختران شركت كننده در كنكور از پسران كمتر نيستند. البته در آن زمان اين چنين بود
و امروزه آمار دختران پذيرفته شده، نه شركت كننده در كنكور، از پسران بيشتر است. در
ايران زنى ممكن است حتى قيافهاى زيبا نداشته باشد اما همين زن در خانه سلطنت دارد
و شوهر نوكرى او را مىكند و به خدمت او نشسته است؛ چيزى كه در كشور باكو ديده نمىشود
و چنين زنهايى فقط مىتوانند كلفتى نمايند. زنان ايرانى خيلى عزيزند؛ چرا كه مردها
بر اساس تربيت دينى يكهشناس هستند و به آنان علاقه دارند اما مردان شما به هر زنى
دسترسى دارند و زن خود براى آنان چندان عزيز و شيرين نيست. زنهاى زيباى باكو كلفتى
مىكنند، اما در ايران به طور مثال مرد خجالت مىكشد به زن بگويد كارهاى توالت را انجام
بده. البته ايران تا حدودى فقر اقتصادى دارد؛ زيرا در محاصرهى اقتصادى است و با اين
وجود، زنها اينگونه عزيزند. اگر كشور مشكلات گفته شده را نداشت وضعيت زنان بسيار
بهتر از اين بود. در حال حاضر كه شوروى شما امپراطورى دارد و با آمريكا بر ايران فشار
مىآورند، در ايران، بهترين استخرهاى سرپوشيده و سوناى درجه يك در اختيار زنان است،
ولى شمار آن كم است و بيشتر در مناطقى است كه فقر اقتصادى نيست، وگرنه دين با اين
مسايل مشكلى ندارد و اگر دولت امكانات مادى داشت مىتوانست در هر محلهاى يك استخر
و فضاى ورزشى براى زنان بنا نهد و فرهنگ دينى ما مانع آن نيست. زنهاى ايرانى خواستگارىهاى
شاهانهاى دارند كه به هيچوجه در كشور شما وجود ندارد. مهريههاى آنان نيز سنگين است.
البته اين عزت در خانوادههاى مذهبى و مسلمان است و مردان يا زنان آلوده چون دين ندارند
از اين عزت بىبهرهاند و آنان حرمتى ندارند و افراد آلوده آنان را دست به دست مىكنند.
زنان غربى كه هيچ حرمتى ندارند و بول و منى مردان خود را مىخورند و تمدن آنان براى
زنان كثافتخوار آنان هست اما مردان ما از صبح تا شب به عشق زن و فرزند خود به كار
و فعاليت مشغول هستند و براى تأمين هزينههاى آنان زحمت مىكشند و عشق پاك و عفيف دارند
و اگر مشكلى براى بيچارگان هست به دين ما ارتباطى ندارد. در فرهنگ ما وقتى زنى زايمان
مىكند، چنان نزد مرد عزيز مىگردد كه مرد به اندازهى مراسم يك عروسى براى او هزينه
مىكند. البته بيشتر ايرانيان مذهبى هستند و حالت و افكار چهارصد سالهى تشيع در اعماق
قلب آنان و در روح و جان آنان اثر گذاشته؛ هرچند ممكن است در ظاهر به طرف برخى از جريانهاى
مادىگرا مانند كمونيست يا آريامذهبى يا غربگرايى رفته باشند اما آنان كه غيرت دينى
دارند كه البته عموم مردم چنين هستند به زن حرمت مىنهند. با اين حال، زنانى هم هستند
كه با بدبختى زندگى مىكنند اما اين بدبختى به مشكلات اقتصادى يا دورى شوهر از آموزههاى
دينى باز مىگردد.
|