درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی


دانش استخاره

کتاب حاضر در پنج جلد به آموزش روشمند اصول،قواعد، اصطلاحات و رموز استخاره به همراه تطبيق برتمامى آيات قرآن كريم  برای اولین بار در عصر غیبت می پردازد.

اين كتاب در سه بخش كلى تنظيم شده است. بخش نخست در هشت فصل به آموزش دانش استخاره مى‏پردازد كه در جلد نخست آمده است و از سر فصل ها و موضوعات زیر برخوردار است:

فصل يكم: چيستى استخاره، فصل دوم: استخاره از منظر عقل و جايگاه آن در زندگى، فصل سوم: نظرگاه قرآن كريم و ديدگاه فقيهان به استخاره، فصل چهارم: استخاره از ديدگاه روايات، فصل پنجم: جايگاه قرآن كريم در استخاره، فصل ششم: چگونگى استخاره با قرآن كريم، فصل هفتم: مهم‏ترين اصول و قواعد استخاره با قرآن كريم، فصل هشتم: گزيده‏ى اصطلاحات و رموز استخاره.

چيستى استخاره، معناشناسى استخاره، تفاوت استخاره و قرعه با تفأل جواز استخاره به قرآن كريم، خردپذير بودن استخاره، جايگاه استخاره در زندگى، نظرگاه قرآن كريم و رويكرد فقيهان به استخاره، ديدگاه شيخ مفيد، ديدگاه ابن ادريس، استخاره‏ى دل، ارشادى بودن نماز استخاره، غفلت از دل، وكالت در استخاره‏ى دل، نقد كلام ابن ادريس، نظرگاه سيد بن طاووس، وكالت در استخاره، مرحوم علامه‏ى مجلسى، ديدگاه علامه‏ى طباطبايى جايگاه استخاره از ديدگاه روايات، شيوه‏هاى فراگيرى دانش استخاره، شگرفى چهره‏ى قرآن كريم در قيامت، صفاى باطن زمينه‏ساز انس با قرآن كريم، فهم قرآن كريم، روش استخاره با قرآن كريم و غير آن، خواندن دعا هنگام استخاره، توجه و استجماع، اهميت طلب و دعا، استخاره و مقدمات پيچيده، استخاره‏ى مصريه، نمونه‏اى از نماز استخاره، تفاوت استخاره‏ها، زمان استخاره، استخاره‏ى قهرى، استخاره ميان چند امر، خطاى استخاره گيرنده، مخالفت با استخاره، منطق استخاره با قرآن كريم، مهم‏ترين اصطلاحات و رموز استخاره، نمايه‏ى ديگر اصطلاحات و رموز استخاره تطبيق قواعد، اصول، اصطلاحات و رموز استخاره بر برخى از آيات قرآن كريم، سوره‏ى حمد، استخاره‏ى برخى از آيات قرآن كريم، چرايى و چگونگى استخاره با سوره‏هاى قرآن كريم، نمايه‏ى استخاره‏ى سوره‏هاى قرآن كريم.

اما بخش دوم كه در جلدهاى دوم، سوم و چهارم آمده است تطبيق قواعد و اصول استخاره را بر تمامى آيات قرآن كريم ارايه مى‏دهد. جلد پنجم اين كتاب بخش سوم را در بر دارد كه عهده‏دار بيان استخاره‏ى سوره‏هاى قرآن كريم است كه در تفأل كاربرد فراوان دارد. ما در جلد پنجم براى به دست آوردن استخاره‏ى سوره‏ها، استخاره‏ى خوب و بد هر سوره را استخراج نموده و سپس با مقايسه‏ى آن، استخاره‏ى هر سوره را به دست آورده‏ايم.

شايان ذكر است از مجموع 6236 آيه‏ى قرآن كريم، استخاره‏ى 999 آيه خوب، استخاره‏ى 666 آيه بد، استخاره‏ى 12 آيه وسط، استخاره‏ى 78 آيه براى صاحب استخاره، استخاره‏ى 538 آيه عالى، استخاره‏ى 1123 آيه بسيار خوب، و استخاره‏ى 1478 آيه بسيار بد، استخاره‏ى 76 آيه‏ى آن بد نيست و استخاره‏ى 1266 آيه‏ى آن خوب نيست مى‏باشد كه به‏طور كلى مى‏توان گفت: 70/44 درصد استخاره‏ى آيات قرآن كريم (2749 آيه) خوب و 30/55 درصد آيات آن استخاره‏ى بد است. البته، آيات صاحب استخاره در اين آمار منظور نشده است.

در بررسى آمارى ديگرى مى‏توان گفت: از مجموع 114 سوره‏ى قرآن كريم استخاره‏ى 44 سوره (59/38 درصد) كه داراى 2200 آيه است خوب و هفتاد سوره (41/62 درصد) كه داراى 4034 آيه مى‏باشد استخاره‏ى بدى دارد.

دانش استخاره همانند دانش تعبير خواب و علم اسماى الهى از علوم موهوبى و مرتبط با غيب عالم است كه ايمان به آن ايمان به غيب و باطن جهان دانسته مى‏شود. اين دانش توسط حضرات انبياى الهى و حضرات ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام آموزش داده مى‏شده و گاه شاگرد مدرسه‏ى آن، حضرات معصومين عليهم‏السلام نيز بوده‏اند. بديهى است دانشى كه شاگرد آن معصوم باشد از دانش‏هاى بسيار سنگين و از اسرار ولايت است. اين دانش از امور عنايى است و نه درايى و فرايند استخاره به عنايت حضرت حق شكل مى‏پذيرد و نه به درايت عقل. البته عقل با درايت خويش، حجيت، حقانيت و ارزش صدق آن را درمى‏يابد. ايمان به استخاره به معناى ايمان به عنايت و توجه حق تعالى است. كسى كه به عنايت حضرت حق چشم دارد، باطن را به مراتب بيش از ظاهر، بلكه در سير علّى و معلولى مرتبط با آن و بالاتر از اين، چيره‏ى بر آن مى‏داند، از اين رو هيچ گاه يأس و نااميدى به وى راه نمى‏يابد و با اين اسباب باطنى كه همواره در كار و فعاليت مى‏باشند، تعطيلى و بن بست براى نظام مادى قايل نمى‏گردد و پوچى در عالم نمى‏بيند و تهى انگارى را به خود راه نمى‏دهد؛ زيرا آنان را كه در باطن وى در حال فعاليت هستند مى‏بيند و صداى هر يك از آنان را مى‏شنود. استخاره به معناى طلب خير از خداوند است و در طلب خير عنايت نقش دارد و نه گزينش و اختيار كه كاركرد خرد آدمى است. فرق ميان استخاره و اختيار نيز در همين نكته نهفته است. كسى كه كارى را با نيروى خرد خويش اختيار مى‏كند قدرت گزينش دارد و گزينش از كاركردهاى عقل است اما استخاره طلب خير است و متعلق آن فعل خداوند و عنايت او و توجه به باطن شمرده مى‏شود و نه درايت و دريافت عقل.

اين علم مانند هر علم ديگرى چنان‏چه حقيقى باشد، از دانش‏هاى ايجادى و انشايى به شمار مى‏رود. علم حقيقى هيچ گاه از اخبار و مدد گرفتن از حافظه به دست نمى‏آيد. استخاره با آن كه براى نوع افراد مفهوم روشنى دارد، مصداق آن به‏درستى تبيين نگرديده است. دانش استخاره همانند ديگر دانش‏هاى اعطايى است كه استخاره‏گيرنده بايد ملكه‏اى قدسى را داشته باشد يا آن را در خود پديد آورد تا بتواند به استنباط مفاهيم و محتواى آن بپردازد؛ همان‏طور كه فقيه نيز بايد افزوده بر دانش‏هاى ظاهرى و احاطه بر ادبيات، منطق، حديث، رجال، درايه، اصول و فقه كه همه از مبادى استنباط به شمار مى‏رود، درون خود ملكه‏اى قدسى به معناى نوعى توانمندى معنوى در رابطه با استخراج حكم از شريعت پديد آورد كه از آن به نيروى رد فروع بر اصول ياد مى‏شود. دانش فقه، اين ملكه‏ى قدسى را قاعده‏مند مى‏كند تا فقيه با تكيه بر آن، قدرت رد فروع بر اصول را داشته باشد. فقيهى كه بدون اين ملكه به اجتهاد مى‏پردازد در واقع فقيه نيست و فقه وى از شريعت به‏دور است و به خشكى و يبوست دچار مى‏گردد؛ به‏گونه‏اى كه چنين فقهى به‏هيچ وجه نمى‏تواند قضاياى حماسى حضرت اباعبداللّه‏ الحسين عليه‏السلام را توجيه نمايد و براى آن ملاك استنباط بيابد و چنين فقهى است كه محيط حوزه‏هاى علمى را نيز به خشكى و سردى مى‏كشاند و انگيزه‏ى تحصيل را از طلاب جوان باز مى‏ستاند. علوم حقيقى و معنوى به حوزه‏ها حيات، زندگى، نشاط و بالندگى مى‏بخشد و به اعتبار عنايت به غيب و باطن حتى مى‏تواند راه‏گشاى نظام اسلامى در مشكلات باشد؛ چرا كه اقتدار حاصل از امور معنوى و دينى به مراتب برتر از قدرت‏هاى مادى و اقتدار برخاسته از علوم تجربى است.

عالمان حقيقى بدون تكيه بر حافظه و معلومات، از خود به انشاى دانش و ايجاد آن رو مى‏آورند. آنان همواره در مسير توليد دانش هستند و هيچ گاه از توليدات ديگران بهره نمى‏برند و در پى آن نيستند كه معلومات اندوخته سازند. علوم معنوى انشايى است و هرگاه شكل مدرسى به خود بگيرد اخبارى و گزارشى مى‏گردد. بشر امروز بيش‏تر در پى معلومات و محفوظات است و در حوزه‏ى علوم انسانى توليد علم به‏كندى پيش مى‏رود و چه بسا كه جز امورى تخيلى كه حقيقتى در خارج ندارد چيزى ارايه نمى‏دهد. بيش‏تر عالمان بر معلومات و محفوظات خود تكيه دارند و كم‏تر مى‏شود كه كسى صاحب‏نظر گردد و با اجتهاد و رأى خود سخن گويد.

در علوم معنوى افزوده بر آن‏چه در دانش‏هاى ظاهر نياز است، بايد به نفس پاك و روح شاد مراجعه كرد و نه به نوشته‏هاى ديگران. عالمان حقيقى براى تعبير خواب يا استخاره به كتابى جز كتاب نفس خويش مراجعه ندارند و با بازخوانى آن است كه از خود يا ديگران دست‏گيرى دارند. صاحبان علوم و انديشه‏هاى بلند كه از آنان به «اولوا الالباب» تعبير مى‏شود از محفوظات خود اندك استفاده مى‏كنند و هرچه را كه مى‏گويند به انشاى نفس آنان و با ايجادى جديد است، از اين رو تكرار در گفته‏هاى آنان نيست و حتى اگر مطلبى را بنويسند كه در نوشته‏هاى ديگران آمده است، چون آن را به صورت انشايى بيان مى‏دارند، در نحوه‏ى تقرير و نگارش داراى تازگى و نوآورى است و تكرارى در آن ديده نمى‏شود.

استخاره دانشى است با سيستم انشايى كه استخراج و استنباط ويژه‏ى خود را دارد و چنين نيست كه بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقيق‏ترين استخاره‏ها دست يافت، بلكه دقيق‏ترين استخاره از آنِ كسى است كه كتاب نفس وى گسترده‏تر، جزيى‏تر و دقيق‏تر باشد و وى بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. از اين رو به جويندگان دانش استخاره توصيه مى‏شود به جاى تكيه‏ى صرف بر حفظ قواعد و اصول استخاره، به پالايش و پيرايش نفس خويش بپردازند و بر انس با قرآن كريم و قرب با اين كتاب آسمانى سرمايه گذارى نمايند و اين‏گونه است كه به منطق استخاره و فقه استنباط و قدرت استخراج آن دست مى‏يابند. بديهى است دانشى كه داراى چنين كششى باشد، قواعد و اصولى بسيار پيدا مى‏كند كه محدود به آن‏چه در اين كتاب آمده است نمى‏گردد و افراد ديگرى بايد بيايند و با تمسك به مطالب ربوبى و ايجاد و انشاى قواعد اين علم، به تكميل آن بپردازند و چنين نيست كه اين اصول و قواعد با تكيه‏ى صرف بر محفوظات به دست آيد. پيشرفت علمى بشر امروز نيز مرهون افراد اندكى است كه بر حافظه و معلومات خود تكيه نداشته‏اند. كسى داراى دانش استخاره است كه همانند مجتهدى صادق و توانا، ملكه‏اى قدسى را درون خود پرورانده باشد كه به مدد آن قدرت انشا و ايجاد حكم و توان استنباط موقعيت و ابداع را داشته باشد و تكيه‏ى صرف بر يادگيرى اصول و قواعد استخاره، خواهان را قدرت گرفتن استخاره نمى‏دهد. مدرسى ساختن چنين دانشى حكم يكى از مبادى را دارد كه براى غير صاحبان استخاره به اندازه‏ى مبادى و مقدمات تأثير دارد و نه بيش از آن، و البته اين مقدمات چنان حايز اهميت است كه گاه با سعادت و شقاوت آدمى درگير مى‏گردد؛ زيرا ناآگاه از چيستى استخاره كه در شناخت مصداق آن ناتوان است با مطالعه‏ى اين علم بر آن احاطه مى‏يابد و جايگاه خود در اين دانش را مى‏شناسد و ناآگاهانه دست به قرآن كريم نمى‏برد و مردمى را به چالش و بدبختى و خود را به شقاوت و حرمان دچار نمى‏سازد. هم‏چنين اصول و قواعد ياد شده نقش اعدادى در حصول ملكه‏اى قدسى را در نفس دارد كه با حصول آن توان و نيروى استنباط استخاره از آيات قرآن كريم را در نفس پديد مى‏آورد.

استخاره از دانش‏هاى الهامى است كه تنها بخشى از آن را مى‏توان قاعده‏مند نمود و برخى ديگر از آن نيازمند تجربه‏ى درونى و انس با قرآن كريم است و با مدد از باطن و معنويت شكل مى‏گيرد.

بايد توجه داشت متأسفانه، قرآن كريم و انواع استفاده و بهره‏برى از آن مورد بى‏مهرى مسؤولان قرار مى‏گيرد و اين كتاب آسمانى كه بايد جايگاه خود را در تصميم‏گيرى‏هاى كلان نشان دهد، به دست افرادى مى‏افتد كه در مسايلى بسيار كوچك كه چندان جايى براى استخاره نيست مورد استفاده قرار مى‏گيرد و در مثل اين برخورد با قرآن كريم مانند آن است كه دانشمندى كم‏نظير را معلم شاگردان سال اول ابتدايى قرار دهيم كه هرچند مى‏تواند شاگردانى خوب را پرورش دهد اما اين كار، اتلاف دانش و نيروى دانشمندى كم‏نظير و بى‏مهرى به وى است.

استخاره‏ى قرآن كريم در صورتى كه توسط اهل آن گرفته شود، در مسايل كلان است كه مى‏تواند اعجاز خود را نشان دهد و نه در مسايلى بسيار جزيى و كم‏اهميت افرادى بسيار ضعيف كه قدرت برگرفتن كوچك‏ترين تصميمى را براى خود ندارند و به سستى و پوچى اراده دچار شده‏اند. افرادى كه بيش از آن كه به آخرت و سعادت خود بيانديشند به منافع محدود و بسيار جزيى خود مى‏انديشند و به اصالت سود و بهره‏برى اعتقاد دارند و چيزى جز عافيت و لذت را نمى‏طلبند. براى چنين كسانى بايد استخاره را بسيار نازل كرد تا با قصد و نيت آنان هماهنگ گردد و تعبيرهايى مانند اين كه: «كار مورد نظر خواهان را به هلاكت و نابودى مى‏كشاند و او را به شكست دچار مى‏سازد» يا «مرگ و مير و قتل در آن است»، براى چنين نيت‏هاى حقيرى مناسب نيست و بايد به اين نكته توجه داشت و استخاره را با توجه به كوچكى يا بزرگى نيت وى معنا كرد و «نسبيت» به معناى گفته شده در دانش استخاره راه دارد.

با تأسف بسيار بايد گفت خردى قصد و نيت‏هايى كه براى استخاره مى‏شود و بى‏خبرى كسانى كه براى استخاره دست به قرآن كريم مى‏برند و نيز كتاب‏هاى زيادى كه در موضوع استخاره به قرآن كريم به چاپ مى‏رسد اما هيچ گونه ارزش علمى ندارد و علمى و روشمند نمى‏باشد و از اصول و قواعد استخاره با قرآن كريم به‏دور است، به «لوث كردن» استخاره كه از علوم باطن به شمار مى‏رود و به بى اعتبار كردن اين دانش مى‏انجامد و نه به شناخت و استفاده از آن و اين امور هم‏اينك دانش استخاره را در سطح يك «باور» به تعبيرى محترمانه، و به تعبيرى صريح، به يك «خرافه» تنزل داده است؛ به‏گونه‏اى كه يكى از نويسندگان روزنامه‏ى خراسان كه سال‏هاست درباره‏ى مباحث فلسفى و عقلانى با نگارنده مصاحبه‏هايى دارد كه برخى از آن در كتاب: «گفت‏وگوهاى اجتماعى» به چاپ رسيده است، از اين كه نگارنده، استخاره را آموزش مى‏دهد و آن را به صورت مدرسى بيان مى‏دارد تعجب نموده و مى‏گفت شما كه سال‏هاست بحث‏هاى عقلى و فلسفى را در حوزه‏ى علميه‏ى قم تدريس مى‏نماييد چگونه است كه از استخاره نيز سخن مى‏گوييد. چنين رويكردى به استخاره سبب شده است اين دانش از قرآن كريم استخراج نگردد و قرآن كريم نيز تنزل يابد و كتابى كه مى‏تواند در تمامى علوم و دانش‏ها به عنوان نخستين منبع كامل و درست مورد مراجعه قرار گيرد، از زندگى دانشمندان كنار گذاشته شود و تنها به قرائتى از آن براى رسيدن به ثواب بسنده نمايند و بهره‏ى علمى لازم از آن را نبرند. كتابى كه به تعبير قرآن كريم، همه چيز در آن است: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ». كتابى كه مى‏توان با خلوت و انس گرفتن با آن به فنون و رموز آن وصول الهامى و كرامت فهم داشت. متأسفانه، حوزه‏هاى علمى ما هم‏اينك بيش‏تر به دانش‏هاى ظاهرى و به فقه و اصولى خشك اكتفا مى‏كند. بديهى است چنين عالمانى نمى‏توانند ادعاى وراثت دانش‏هاى پيامبران را داشته باشند. از طرفى كسى كه بدون داشتن علم استخاره و آگاهى بر قواعد و رموز استخاره به قرآن كريم دست مى‏برد و مردم را با ناآگاهى خود گرفتار مى‏كند، هم‏چون پزشكى است كه با تخلف از قوانين و آيين‏نامه‏هاى نظام‏پزشكى به طبابت مى‏پردازد و مردم چنين افرادى را شايسته‏ى تعزير و عقاب مى‏دانند؛ البته استحقاق عذاب‏هاى برزخى آن به جاى خود محفوظ است. اين‏گونه است كه عالم وارسته‏اى هم‏چون مرحوم حاج شيخ احمد خوانسارى با آن همه صفا و پاكى كه داشت هيچ گاه با قرآن كريم استخاره نمى‏گرفت و مى‏فرمود آگاهى لازم از آن را ندارم. ايشان با تسبيح استخاره مى‏نمود. مرحوم آقاى فكور نيز كه تنها داعيه‏دار استخاره در قم در زمان خود بود و حتى عالمان بزرگ نيز از ايشان استخاره مى‏خواستند، پس از مدتى و در پى پيشامد اشتباهى كه در جريان يك استخاره داشت، ديگر با قرآن كريم براى كسى استخاره ننمود؛ چرا كه فردى پيش ايشان استخاره كرده بود خودكشى نمايد و استخاره‏ى آن خوب آمده بود و به همين سبب خودكشى كرده بود.

نكته‏ى ديگرى كه در اين رابطه بايسته‏ى ذكر است اين است كه بلاها و ابتلاءاتى كه در مسير زندگى براى آدمى پيش مى‏آيد، در صورت برخورد صحيح با آن و رضايت به خواسته‏ى الهى سبب مى‏شود كه رنج‏هاى برزخى و كاستى‏هاى واپسينى وى كاهش يابد و پناه بردن به استخاره براى رهايى از ابتلاءات دنيوى و دورى از سير طبيعى كرده‏هاى ناسوتى، محنت برزخى را در پى دارد و از اين نقطه‏نظر نيز شايسته نيست به مصلحت‏انديشى در پرتو استخاره پناه برد؛ مگر آن كه تصميم‏گيرى در مورد كارى باشد كه نفع يا ضرر آن همگانى است يا به ديگران مى‏رسد. اين نكته وقتى اهميت شايان خود را نشان مى‏دهد كه توجه شود سير حركت در عالم برزخ به كندى صورت مى‏گيرد و عالم ناسوت به سبب جمعيتى كه دارد، در مسير رشد كمال سرعت بيش‏ترى دارد كه به هيچ وجه قابل مقايسه با سير برزخى نيست. كم‏ترين ابتلايى در دنيا كه ممكن است تنها چند روز ذهن و جسم خواهان را به خود مشغول دارد مى‏تواند چنان كمالى را در اين مدت كوتاه براى وى بياورد كه كسب آن در برزخ به سال‏ها محنت نياز دارد. سرعتى كه در حركت‏هاى دنيوى وجود دارد سبب مى‏شود براى نمونه، كودكى كه تازه به دنيا مى‏آيد و بى‏درنگ مى‏ميرد، در همان لحظه‏ى اندك، بهره‏ى دنيوى وى را فراهم سازد و كام خود را از دنيا بگيرد و به تعبير ديگر، سرعت سيرى كه در حركت‏هاى دنيوى وجود دارد نمى‏گذارد كسى ناكام از دنيا رود. خواهان با استخاره‏اى كه مى‏گيرد با چنين سرعتى همراه مى‏شود و با فزونى و برترى كه از قرآن كريم به دست مى‏آورد، مسير حركت طبيعى خويش را تغيير مى‏دهد و با غلبه بر اين سرعت، كمالات برزخى خود را متفاوت مى‏سازد؛ به اين معنا كه يا آن را رشد مى‏دهد و يا نوعى كاستى در آن پديد مى‏آورد كه چگونگى آن با نوع كرده‏ى وى ارتباط دارد.

اولياى الهى زير شمشير غمش رقص كنان مى‏روند و خود را گرفتار دام مصلحت‏سنجى‏هاى عقلى كه عشق ندارد نمى‏سازند. اين غافلان دنياطلب هستند كه با از دست دادن كم‏ترين بهره‏ى دنيوى غم‏باد مى‏گيرند و در غرقاب حسرت فرو مى‏روند. كمالات دنيوى و خيرات اخروى بدون افتادن در كوره‏ى ناملايمات حاصل نمى‏شود و عافيت‏طلبى دنيوى نتيجه‏اى جز خسران برزخى را در پى ندارد. هيچ صاحب كمالى نيست كه بدون پا گذاشتن بر لبه‏ى تيز تيغ‏هايى كه اعماق وجود آدمى و روح او را مى‏شكافند به جايى رسيده باشد.

افزوده بر اين، چنين برداشت سودانگارانه از استخاره روا نيست. استخاره با قرآن كريم داراى واقع‏نمايى است و از حقيقت خارجى خبر مى‏دهد. گاه ممكن است خير خواهان در اين باشد كه وى آسيب‏هايى را متحمل شود و استخاره به سوى خير بودن كارى كه آسيب‏زاست رهنمون مى‏دهد؛ زيرا به تعبير قرآن كريم: «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ، وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ، وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» چنين نيست كه هر آن‏چه ما دوست داريم همان صلاح ما باشد، و هر چيزى را كه ناپسند و ناخوش مى‏داريم، بد ما باشد. استخاره واقع‏نماست و خواهان را به امورى واقعى هدايت مى‏كند و نه به خوشامدها و دورى از ناپسندارى‏هاى خواهان.

استخاره دانشى پيشرفته است كه همانند منطق نيازمند تدوين، ساماندهى و نظام‏سازى است و متأسفانه، با كم‏مهرى عالمان رو به افول نهاده است. در روايات نيز آمده است كه حضرات معصومين عليهم‏السلام اين علم معنوى را آموزش مى‏داده يا خود آن را فرا مى‏گرفته‏اند. البته، فراگيرى آنان هم‏چون تعليم امانت امامت است كه بايد در جاى خود و در مباحث ولايت از آن سخن گفته شود. بديهى است دانشى كه امام معصوم آن را تعليمى مى‏سازد استخاره با تسبيح يا رقعه نبوده، بلكه حقايقى بوده است كه به سبب غربت شيعه و قلت آنان و استبداد، استكبار، ظلم و خفقان محيط به ديگران انتقال نيافته است. ان‏شاء الله به بركت صفاى خون شهيدان اين انقلاب كه با دم مسيحايى حضرت امام خمينى رحمه‏الله پى‏ريزى گرديده است، رفته رفته اين دانش‏ها با رشد و حركت حوزه‏هاى علمى و برون‏رفت آنان از ظاهر بينى صرف و جمود براى مردم تبيين گردد. دانش‏هايى در قرآن كريم وجود دارد كه حتى نامى از آن نيز در ميان كتاب‏هاى موجود ديده نمى‏شود و ان‏شاءاللّه‏ خداوند توفيق دهد روزى فرا رسد كه اين علوم از قرآن كريم استخراج گردد، هرچند ممكن است آن روز در آينده‏اى بسيار دور باشد.

استخاره طريق خير آدمى را مى‏نماياند اما اين كه چه حوادثى در روند انجام و در فرجام آن پيش خواهد آمد را به صورت محدود بيان مى‏دارد و نه به صورت جزيى و تفصيلى. به تعبير ديگر، «آينده‏نگرى» استخاره محدود است، اما تفأل، افزوده بر اين كه مى‏تواند خير و شر بودن چيزى را روشن كند، «آينده‏نگرى جزيى و تفصيلى» دارد و اثر و نتيجه‏ى آن را به صورت گسترده و دقيق مى‏نماياند. به طور خلاصه، تفاوت استخاره با تفأل در اين است كه دايره‏ى تفأل بسيار گسترده است و حتى از امورى كه به كردار ما ارتباطى ندارد مانند دريافت زمان ظهور يا پيدايش قيامت و نيز هنگام مرگ و مير افراد و مكان دفن آنان و تولد فرزندان و يا پيش‏بينى حوادث غير مترقبه مى‏توان خبر گرفت. برخى از مغيباتى كه در روايات آمده از قرآن كريم استنباط شده است. اما موضوع استخاره محدود به كردار آدمى و شخص استخاره‏كننده است و بر اين اساس، تفأل جايگاهى بالاتر و والاتر از استخاره دارد. افرادى كه اهل باطن هستند و صاحب استخاره مى‏باشند از تفأل استفاده‏ى بسيارى مى‏نمايند.

با تفأل مى‏توان حوادث سالى كه در پيش است را به دست آورد. ظهور حضرت امام عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشريف) در چه دورانى است، هم‏چنين مرگ و مير قطعى افراد كه تخلفى در آن نيست از اين طريق دانسته مى‏شود كه در اين صورت، فرد بى‏باك مى‏گردد اما كسى كه نمى‏تواند هنگام مرگ خود را به قطع و يقين بداند، بايد در زندگى احتياط فراوانى داشته باشد.

تفأل با غير قرآن كريم نيز ممكن است اما دامنه‏ى آن بسيار محدود است و تفأل با قرآن كريم بسيار بسيار گسترده و عظيم است. كسى كه مى‏خواهد به قرآن كريم تفأل بزند بايد در تاريكى تنفس خود را تنظيم كند و با استجماع كامل و اهتمام تام قرآن را بگشايد و سپس از آينده خبر دهد.

تفأل چنان سنگين است كه ممكن است موى فرد را در بار نخست سفيد كند. قرآن كريم كتاب مغيبات است و با آن مى‏شود خود و هر امر ديگرى را دريافت.

با اين توضيح به دست مى‏آيد كه استخاره امرى متمايز از تفأل است و در بررسى روايات آن نبايد ميان اين دو خلط نمود و متأسفانه، برخى از عالمان به اين خلط گرفتار آمده‏اند و در بحث استخاره، روايات و نيز حكاياتى را آورده‏اند كه مربوط به تفأل است.

«تفأل» كوششى است در جهت آگاهى از وقوع امرى در آينده و تلاش براى ديدن حوادث آينده و در واقع «استخبار» است و چون مطابق واقع است و واقع نمايى دارد از ارزش صدق برخوردار است. تفأل با قرآن كريم انجام مى‏شود. كتابى آسمانى كه هر رطب و يابسى در آن يافت مى‏شود، البته، در سير معنوى، انسان مى‏تواند به جاهايى گام بگذارد كه از رطب و يابس‏ها نيز خبرى نباشد و امرى وراى آن را در يابد. اين امر در دروس خارج فلسفه و عرفان نگارنده توضيح داده شده است.

تفأل در علم اسما، علوم غريبه و يافت مغيبات و حقايق كاربرد دارد. نكته‏هايى كه در تفأل از آن استفاده مى‏شود بسيار دقيق است و به راحتى به دست نمى‏آيد. نكته‏هايى كه مى‏تواند قرآن كريم را به صورت بهترين و عالى‏ترين كتاب سياست نشان دهد. در بازى‏هاى سياسى بايد به شرايط زمانى و مكانى آگاه بود و از چيزى غفلت نورزيد و در تفأل نيز چنين است. اين امر پيچيدگى بسيار دانش تفأل را مى‏رساند. در رواياتى از «تفأل به قرآن كريم» مذمت شده؛ چرا كه تفأل دانشى پيچيده و بسيار سنگين است و هر كسى نمى‏تواند از عهده‏ى آن برآيد. به سبب همين نكته است كه تفأل به قرآن كريم رواج چندانى ندارد، اما تفأّل از ديوان حافظ كه نگارنده آن را براى اهلش امرى صائب و درست مى‏داند و براى آن نيز اصول و قواعدى را قايل است بسيار رايج است.

به ديوان حافظ نيز مى‏توان استخاره نمود، اما استخاره به آن امرى ناشناخته است. ديوان حافظ با همه‏ى ارج و ارزشى كه دارد از لحاظ محتوا و معارفى كه عرضه مى‏دارد داراى اشكالات بسيارى است كه ما آن را در كتاب «نقد صافى» كه نقد اشعار حافظ در قالب غزل است آورده‏ايم و نواقص عرفان قلندرى و محبى حافظ را نمايانده‏ايم. اميد است نگارنده در آينده كتابى در چند و چون تفأل و نيز استخاره به ديوان حافظ بنگارد و به بسيارى از آن‏چه كه برخى ناآگاهانه در اين زمينه مى‏گويند پايان بخشد.

شايان ذكر است كه هر كسى را نرسد و نسزد كه از قرآن كريم يا ديوان حافظ در تفأل و استخاره يا تعبير خواب استفاده كند. شايسته است انسان خود را بيازمايد تا بداند تا چه ميزان مى‏تواند در اين امور از قرآن كريم استفاده برد و آيا باطن وى قدرت كشف چيزى را دارد يا خير، و در صورت داشتن اين توانايى، مقدار آن را بسنجد و قدرت كاركرد آن را به دست آورد.

اما تفاوت «قرعه» با استخاره در اين است كه قرعه تنها براى رفع تحير و ترديد كارايى دارد و به ضرورت چنين نيست كه كشف از واقع نمايد. قرعه روش ويژه‏اى ندارد و با چيزهايى مانند سنگ و پول و شير و خط نيز مى‏شود رفع تحير كرد.

موضوع قرعه وجود حيرت و مشكل است: «القرعة لكل أمر مشكل» و موضوع استخاره، آگاهى بر واقع و دستيابى به خير و نيز ويزيت و ارايه‏ى نظرى كارشناسانه است كه مشكلات را از خواهان دفع مى‏كند و قدرت پيش‏گيرى دارد. قرعه هيچ گونه زمينه‏ى معنوى، ربوبى و نيز آگاهى بر حقايق و تصرف در خارج را ندارد. قرعه نياز به استجماع ندارد ولى استجماع ركن مهم و پايه‏اى استخاره است. هم‏چنين استخاره را بايد با مراجعه به نفس دريافت، در حالى كه نفس در قرعه هيچ گونه حكمى ندارد و بايد آن را با ابزارى ويژه انجام داد.

همه‏ى عالم ظرف قرعه است و با هر چيزى مى‏شود قرعه انداخت، همان‏گونه كه مى‏شود از همه‏ى پديده‏ها و نمودهاى عالم هستى طلب خير كرد. مى‏شود سنگى در بيابان را سلام داد و از آن پاسخ شنيد. مى‏گوييم: «القرعة لكلّ امر مشكل»، قرعه فقط طريقى براى نجات يا طلب خير است و اين هدف با هر وسيله و ابزارى قابل تحقق است. همان‏گونه كه مى‏شود بر سر مزار مؤمن، عالم يا امامزاده‏اى طلب خير كرد، مى‏توان سنگى را از مسير كوچه‏اى برداشت و به عنوان ظهور حق به آن سلام كرد و از آن طلب خير نمود و از اين رو استخاره اقسام گوناگونى مى‏پذيرد كه قدما برخى از آن را در كتاب‏هاى خود بيان كرده‏اند و همه نيز به‏نوعى درست است. بايد دانست آيه‏ى شريفه‏ى: «ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ، نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ، إِذْ يُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ، أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ، وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ» صحت قرعه را مى‏رساند؛ چرا كه پيامبرى هم‏چون حضرت زكريا براى تعيين تكفل حضرت مريم قرعه مى‏اندازد. مراد از اقلام در آيه‏ى شريفه سهام و تيرهاى قرعه است. آيه‏ى شريفه مى‏فرمايد: اين از اخبار غيب است كه به تو وحى نموديم، و تو در نزد آنان حاضر نبودى آن زمان كه آن‏ها براى نگهبانى و كفالت مريم قرعه مى‏زدند و بر سر اين كار نزاع مى‏نمودند.

در روايات است بر سه نفر قرعه زده شد: يكى حضرت مريم عليهاالسلام ، ديگرى حضرت يونس عليه‏السلام براى آن كه مشخص شود چه كسى به دريا افكنده شود و قرعه به نام حضرت يونس درآمد و بر جناب عبداللّه‏ پدر گرامى رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله براى نذر و قربانى كه حضرت عبد المطلب عليه‏السلام داشت. در تاريخ است زنى در يك طهر با سه شوهر نزديكى كرده بود و از آنان فرزندى داشت كه هر يك بر آن نزاع داشتند و حضرت اميرمؤمنان عليه‏السلام با قرعه، نزاع آنان را پايان دادند. البته صحت و سقم نقل‏هاى تاريخى نياز به تحقيق دارد و ما در اين نوشتار مجالى براى طرح آن نداريم. بحث تفصيلى قرعه را بايد در كتاب‏هاى فقهى ديد.


پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است