درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی


درآمدى بر دانش استخاره با قرآن كريم

این کتاب به تبیین قواعد، اصول، اصطلاحات و رموز استخاره با قرآن کریم می پردازد. البته نگارنده در مجموعه‏ى پنج جلدى كتاب «دانش استخاره با قرآن كريم» اصول، قواعد، اصطلاحات و رموز استخاره با قرآن كريم و نيز تطبيق آن بر تمامى آيات را به طور کامل آورده‏ است و این نوشتار درآمدی بر آن محسوب می شود که مشتمل بر یازده فصل با عناوین زیر:

فصل يكم: چيستى استخاره

فصل دوم: استخاره از منظر عقل و جايگاه آن در زندگى

فصل سوم: نظرگاه قرآن كريم و ديدگاه فقيهان به استخاره

فصل چهارم: استخاره از ديدگاه روايات

فصل پنجم: جايگاه قرآن كريم در استخاره

فصل ششم: چگونگى استخاره با قرآن كريم

فصل هفتم: مهم‏ترين اصول و قواعد استخاره با قرآن كريم

فصل هشتم: گزيده‏ى اصطلاحات و رموز استخاره

فصل نهم: تطبيق قواعد، اصول، اصطلاحات و رموز استخاره بر برخى از آيات قرآن كريم

فصل دهم: استخاره با سوره‏هاى قرآن كريم

فصل يازدهم: نمايه‏ى استخاره‏ى سوره‏هاى قرآن كريم

می باشد که تمامی شامل موضوعات زیر است:

چيستى استخاره، معناشناسى استخاره، تفاوت استخاره و قرعه با تفأل جواز استخاره به قرآن كريم، خردپذير بودن استخاره، جايگاه استخاره در زندگى، نظرگاه قرآن كريم و رويكرد فقيهان به استخاره، ديدگاه شيخ مفيد، ديدگاه ابن ادريس، استخاره‏ى دل، ارشادى بودن نماز استخاره، غفلت از دل، وكالت در استخاره‏ى دل، نقد كلام ابن ادريس، نظرگاه سيد بن طاووس، وكالت در استخاره، مرحوم علامه‏ى مجلسى، ديدگاه علامه‏ى طباطبايى جايگاه استخاره از ديدگاه روايات، شيوه‏هاى فراگيرى دانش استخاره، شگرفى چهره‏ى قرآن كريم در قيامت، صفاى باطن زمينه‏ساز انس با قرآن كريم، فهم قرآن كريم، روش استخاره با قرآن كريم و غير آن، خواندن دعا هنگام استخاره، توجه و استجماع، اهميت طلب و دعا، استخاره و مقدمات پيچيده، استخاره‏ى مصريه، نمونه‏اى از نماز استخاره، تفاوت استخاره‏ها، زمان استخاره، استخاره‏ى قهرى، استخاره ميان چند امر، خطاى استخاره گيرنده، مخالفت با استخاره، منطق استخاره با قرآن كريم، مهم‏ترين اصطلاحات و رموز استخاره، نمايه‏ى ديگر اصطلاحات و رموز استخاره تطبيق قواعد، اصول، اصطلاحات و رموز استخاره بر برخى از آيات قرآن كريم، سوره‏ى حمد، استخاره‏ى برخى از آيات قرآن كريم، چرايى و چگونگى استخاره با سوره‏هاى قرآن كريم، نمايه‏ى استخاره‏ى سوره‏هاى قرآن كريم.

دانش استخاره همانند دانش تعبير خواب و علم اسماى الهى از علوم موهوبى و مرتبط با غيب عالم است كه ايمان به آن ايمان به غيب و باطن جهان دانسته مى‏شود. اين دانش توسط حضرات انبياى الهى و حضرات ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام آموزش داده مى‏شده و گاه شاگرد مدرسه‏ى آن، حضرات معصومين عليهم‏السلام نيز بوده‏اند. بديهى است دانشى كه شاگرد آن معصوم باشد از دانش‏هاى بسيار سنگين و از اسرار ولايت است. اين دانش از امور عنايى است و نه درايى و فرايند استخاره به عنايت حضرت حق شكل مى‏پذيرد و نه به درايت عقل. البته عقل با درايت خويش، حجيت، حقانيت و ارزش صدق آن را درمى‏يابد. ايمان به استخاره به معناى ايمان به عنايت و توجه حق تعالى است. كسى كه به عنايت حضرت حق چشم دارد، باطن را به مراتب بيش از ظاهر، بلكه در سير علّى و معلولى مرتبط با آن و بالاتر از اين، چيره‏ى بر آن مى‏داند، از اين رو هيچ گاه يأس و نااميدى به وى راه نمى‏يابد و با اين اسباب باطنى كه همواره در كار و فعاليت مى‏باشند، تعطيلى و بن بست براى نظام مادى قايل نمى‏گردد و پوچى در عالم نمى‏بيند و تهى انگارى را به خود راه نمى‏دهد؛ زيرا آنان را كه در باطن وى در حال فعاليت هستند مى‏بيند و صداى هر يك از آنان را مى‏شنود. استخاره به معناى طلب خير از خداوند است و در طلب خير عنايت نقش دارد و نه گزينش و اختيار كه كاركرد خرد آدمى است. فرق ميان استخاره و اختيار نيز در همين نكته نهفته است. كسى كه كارى را با نيروى خرد خويش اختيار مى‏كند قدرت گزينش دارد و گزينش از كاركردهاى عقل است اما استخاره طلب خير است و متعلق آن فعل خداوند و عنايت او و توجه به باطن شمرده مى‏شود و نه درايت و دريافت عقل.

اين علم مانند هر علم ديگرى چنان‏چه حقيقى باشد، از دانش‏هاى ايجادى و انشايى به شمار مى‏رود. علم حقيقى هيچ گاه از اخبار و مدد گرفتن از حافظه به دست نمى‏آيد. استخاره با آن كه براى نوع افراد مفهوم روشنى دارد، مصداق آن به‏درستى تبيين نگرديده است. دانش استخاره همانند ديگر دانش‏هاى اعطايى است كه استخاره‏گيرنده بايد ملكه‏اى قدسى را داشته باشد يا آن را در خود پديد آورد تا بتواند به استنباط مفاهيم و محتواى آن بپردازد؛ همان‏طور كه فقيه نيز بايد افزوده بر دانش‏هاى ظاهرى و احاطه بر ادبيات، منطق، حديث، رجال، درايه، اصول و فقه كه همه از مبادى استنباط به شمار مى‏رود، درون خود ملكه‏اى قدسى به معناى نوعى توانمندى معنوى در رابطه با استخراج حكم از شريعت پديد آورد كه از آن به نيروى رد فروع بر اصول ياد مى‏شود. دانش فقه، اين ملكه‏ى قدسى را قاعده‏مند مى‏كند تا فقيه با تكيه بر آن، قدرت رد فروع بر اصول را داشته باشد. فقيهى كه بدون اين ملكه به اجتهاد مى‏پردازد در واقع فقيه نيست و فقه وى از شريعت به‏دور است و به خشكى و يبوست دچار مى‏گردد؛ به‏گونه‏اى كه چنين فقهى به‏هيچ وجه نمى‏تواند قضاياى حماسى حضرت اباعبداللّه‏ الحسين عليه‏السلام را توجيه نمايد و براى آن ملاك استنباط بيابد و چنين فقهى است كه محيط حوزه‏هاى علمى را نيز به خشكى و سردى مى‏كشاند و انگيزه‏ى تحصيل را از طلاب جوان باز مى‏ستاند. علوم حقيقى و معنوى به حوزه‏ها حيات، زندگى، نشاط و بالندگى مى‏بخشد و به اعتبار عنايت به غيب و باطن حتى مى‏تواند راه‏گشاى نظام اسلامى در مشكلات باشد؛ چرا كه اقتدار حاصل از امور معنوى و دينى به مراتب برتر از قدرت‏هاى مادى و اقتدار برخاسته از علوم تجربى است.

عالمان حقيقى بدون تكيه بر حافظه و معلومات، از خود به انشاى دانش و ايجاد آن رو مى‏آورند. آنان همواره در مسير توليد دانش هستند و هيچ گاه از توليدات ديگران بهره نمى‏برند و در پى آن نيستند كه معلومات اندوخته سازند. علوم معنوى انشايى است و هرگاه شكل مدرسى به خود بگيرد اخبارى و گزارشى مى‏گردد. بشر امروز بيش‏تر در پى معلومات و محفوظات است و در حوزه‏ى علوم انسانى توليد علم به‏كندى پيش مى‏رود و چه بسا كه جز امورى تخيلى كه حقيقتى در خارج ندارد چيزى ارايه نمى‏دهد. بيش‏تر عالمان بر معلومات و محفوظات خود تكيه دارند و كم‏تر مى‏شود كه كسى صاحب‏نظر گردد و با اجتهاد و رأى خود سخن گويد.

در علوم معنوى افزوده بر آن‏چه در دانش‏هاى ظاهر نياز است، بايد به نفس پاك و روح شاد مراجعه كرد و نه به نوشته‏هاى ديگران. عالمان حقيقى براى تعبير خواب يا استخاره به كتابى جز كتاب نفس خويش مراجعه ندارند و با بازخوانى آن است كه از خود يا ديگران دست‏گيرى دارند. صاحبان علوم و انديشه‏هاى بلند كه از آنان به «اولوا الالباب» تعبير مى‏شود از محفوظات خود اندك استفاده مى‏كنند و هرچه را كه مى‏گويند به انشاى نفس آنان و با ايجادى جديد است، از اين رو تكرار در گفته‏هاى آنان نيست و حتى اگر مطلبى را بنويسند كه در نوشته‏هاى ديگران آمده است، چون آن را به صورت انشايى بيان مى‏دارند، در نحوه‏ى تقرير و نگارش داراى تازگى و نوآورى است و تكرارى در آن ديده نمى‏شود.

استخاره دانشى است با سيستم انشايى كه استخراج و استنباط ويژه‏ى خود را دارد و چنين نيست كه بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقيق‏ترين استخاره‏ها دست يافت، بلكه دقيق‏ترين استخاره از آنِ كسى است كه كتاب نفس وى گسترده‏تر، جزيى‏تر و دقيق‏تر باشد و وى بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. از اين رو به جويندگان دانش استخاره توصيه مى‏شود به جاى تكيه‏ى صرف بر حفظ قواعد و اصول استخاره، به پالايش و پيرايش نفس خويش بپردازند و بر انس با قرآن كريم و قرب با اين كتاب آسمانى سرمايه گذارى نمايند و اين‏گونه است كه به منطق استخاره و فقه استنباط و قدرت استخراج آن دست مى‏يابند. بديهى است دانشى كه داراى چنين كششى باشد، قواعد و اصولى بسيار پيدا مى‏كند كه محدود به آن‏چه در اين كتاب آمده است نمى‏گردد و افراد ديگرى بايد بيايند و با تمسك به مطالب ربوبى و ايجاد و انشاى قواعد اين علم، به تكميل آن بپردازند و چنين نيست كه اين اصول و قواعد با تكيه‏ى صرف بر محفوظات به دست آيد. پيشرفت علمى بشر امروز نيز مرهون افراد اندكى است كه بر حافظه و معلومات خود تكيه نداشته‏اند. كسى داراى دانش استخاره است كه همانند مجتهدى صادق و توانا، ملكه‏اى قدسى را درون خود پرورانده باشد كه به مدد آن قدرت انشا و ايجاد حكم و توان استنباط موقعيت و ابداع را داشته باشد و تكيه‏ى صرف بر يادگيرى اصول و قواعد استخاره، خواهان را قدرت گرفتن استخاره نمى‏دهد. مدرسى ساختن چنين دانشى حكم يكى از مبادى را دارد كه براى غير صاحبان استخاره به اندازه‏ى مبادى و مقدمات تأثير دارد و نه بيش از آن، و البته اين مقدمات چنان حايز اهميت است كه گاه با سعادت و شقاوت آدمى درگير مى‏گردد؛ زيرا ناآگاه از چيستى استخاره كه در شناخت مصداق آن ناتوان است با مطالعه‏ى اين علم بر آن احاطه مى‏يابد و جايگاه خود در اين دانش را مى‏شناسد و ناآگاهانه دست به قرآن كريم نمى‏برد و مردمى را به چالش و بدبختى و خود را به شقاوت و حرمان دچار نمى‏سازد. هم‏چنين اصول و قواعد ياد شده نقش اعدادى در حصول ملكه‏اى قدسى را در نفس دارد كه با حصول آن توان و نيروى استنباط استخاره از آيات قرآن كريم را در نفس پديد مى‏آورد.

استخاره از دانش‏هاى الهامى است كه تنها بخشى از آن را مى‏توان قاعده‏مند نمود و برخى ديگر از آن نيازمند تجربه‏ى درونى و انس با قرآن كريم است و با مدد از باطن و معنويت شكل مى‏گيرد.

بايد توجه داشت متأسفانه، قرآن كريم و انواع استفاده و بهره‏برى از آن مورد بى‏مهرى مسؤولان قرار مى‏گيرد و اين كتاب آسمانى كه بايد جايگاه خود را در تصميم‏گيرى‏هاى كلان نشان دهد، به دست افرادى مى‏افتد كه در مسايلى بسيار كوچك كه چندان جايى براى استخاره نيست مورد استفاده قرار مى‏گيرد و در مثل اين برخورد با قرآن كريم مانند آن است كه دانشمندى كم‏نظير را معلم شاگردان سال اول ابتدايى قرار دهيم كه هرچند مى‏تواند شاگردانى خوب را پرورش دهد اما اين كار، اتلاف دانش و نيروى دانشمندى كم‏نظير و بى‏مهرى به وى است.

استخاره‏ى قرآن كريم در صورتى كه توسط اهل آن گرفته شود، در مسايل كلان است كه مى‏تواند اعجاز خود را نشان دهد و نه در مسايلى بسيار جزيى و كم‏اهميت افرادى بسيار ضعيف كه قدرت برگرفتن كوچك‏ترين تصميمى را براى خود ندارند و به سستى و پوچى اراده دچار شده‏اند. افرادى كه بيش از آن كه به آخرت و سعادت خود بيانديشند به منافع محدود و بسيار جزيى خود مى‏انديشند و به اصالت سود و بهره‏برى اعتقاد دارند و چيزى جز عافيت و لذت را نمى‏طلبند. براى چنين كسانى بايد استخاره را بسيار نازل كرد تا با قصد و نيت آنان هماهنگ گردد و تعبيرهايى مانند اين كه: «كار مورد نظر خواهان را به هلاكت و نابودى مى‏كشاند و او را به شكست دچار مى‏سازد» يا «مرگ و مير و قتل در آن است»، براى چنين نيت‏هاى حقيرى مناسب نيست و بايد به اين نكته توجه داشت و استخاره را با توجه به كوچكى يا بزرگى نيت وى معنا كرد و «نسبيت» به معناى گفته شده در دانش استخاره راه دارد.

با تأسف بسيار بايد گفت خردى قصد و نيت‏هايى كه براى استخاره مى‏شود و بى‏خبرى كسانى كه براى استخاره دست به قرآن كريم مى‏برند و نيز كتاب‏هاى زيادى كه در موضوع استخاره به قرآن كريم به چاپ مى‏رسد اما هيچ گونه ارزش علمى ندارد و علمى و روشمند نمى‏باشد و از اصول و قواعد استخاره با قرآن كريم به‏دور است، به «لوث كردن» استخاره كه از علوم باطن به شمار مى‏رود و به بى اعتبار كردن اين دانش مى‏انجامد و نه به شناخت و استفاده از آن و اين امور هم‏اينك دانش استخاره را در سطح يك «باور» به تعبيرى محترمانه، و به تعبيرى صريح، به يك «خرافه» تنزل داده است؛ به‏گونه‏اى كه يكى از نويسندگان روزنامه‏ى خراسان كه سال‏هاست درباره‏ى مباحث فلسفى و عقلانى با نگارنده مصاحبه‏هايى دارد كه برخى از آن در كتاب: «گفت‏وگوهاى اجتماعى» به چاپ رسيده است، از اين كه نگارنده، استخاره را آموزش مى‏دهد و آن را به صورت مدرسى بيان مى‏دارد تعجب نموده و مى‏گفت شما كه سال‏هاست بحث‏هاى عقلى و فلسفى را در حوزه‏ى علميه‏ى قم تدريس مى‏نماييد چگونه است كه از استخاره نيز سخن مى‏گوييد. چنين رويكردى به استخاره سبب شده است اين دانش از قرآن كريم استخراج نگردد و قرآن كريم نيز تنزل يابد و كتابى كه مى‏تواند در تمامى علوم و دانش‏ها به عنوان نخستين منبع كامل و درست مورد مراجعه قرار گيرد، از زندگى دانشمندان كنار گذاشته شود و تنها به قرائتى از آن براى رسيدن به ثواب بسنده نمايند و بهره‏ى علمى لازم از آن را نبرند. كتابى كه به تعبير قرآن كريم، همه چيز در آن است: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(1). كتابى كه مى‏توان با خلوت و انس گرفتن با آن به فنون و رموز آن وصول الهامى و كرامت فهم داشت. متأسفانه، حوزه‏هاى علمى ما هم‏اينك بيش‏تر به دانش‏هاى ظاهرى و به فقه و اصولى خشك اكتفا مى‏كند. بديهى است چنين عالمانى نمى‏توانند ادعاى وراثت دانش‏هاى پيامبران را داشته باشند. از طرفى كسى كه بدون داشتن علم استخاره و آگاهى بر قواعد و رموز استخاره به قرآن كريم دست مى‏برد و مردم را با ناآگاهى خود گرفتار مى‏كند، هم‏چون پزشكى است كه با تخلف از قوانين و آيين‏نامه‏هاى نظام‏پزشكى به طبابت مى‏پردازد و مردم چنين افرادى را شايسته‏ى تعزير و عقاب مى‏دانند؛ البته استحقاق عذاب‏هاى برزخى آن به جاى خود محفوظ است. اين‏گونه است كه عالم وارسته‏اى هم‏چون مرحوم حاج شيخ احمد خوانسارى با آن همه صفا و پاكى كه داشت هيچ گاه با قرآن كريم استخاره نمى‏گرفت و مى‏فرمود آگاهى لازم از آن را ندارم. ايشان با تسبيح استخاره مى‏نمود. مرحوم آقاى فكور نيز كه تنها داعيه‏دار استخاره در قم در زمان خود بود و حتى عالمان بزرگ نيز از ايشان استخاره مى‏خواستند، پس از مدتى و در پى پيشامد اشتباهى كه در جريان يك استخاره داشت، ديگر با قرآن كريم براى كسى استخاره ننمود؛ چرا كه فردى پيش ايشان استخاره كرده بود خودكشى نمايد و استخاره‏ى آن خوب آمده بود و به همين سبب خودكشى كرده بود.

نكته‏ى ديگرى كه در اين رابطه بايسته‏ى ذكر است اين است كه بلاها و ابتلاءاتى كه در مسير زندگى براى آدمى پيش مى‏آيد، در صورت برخورد صحيح با آن و رضايت به خواسته‏ى الهى سبب مى‏شود كه رنج‏هاى برزخى و كاستى‏هاى واپسينى وى كاهش يابد و پناه بردن به استخاره براى رهايى از ابتلاءات دنيوى و دورى از سير طبيعى كرده‏هاى ناسوتى، محنت برزخى را در پى دارد و از اين نقطه‏نظر نيز شايسته نيست به مصلحت‏انديشى در پرتو استخاره پناه برد؛ مگر آن كه تصميم‏گيرى در مورد كارى باشد كه نفع يا ضرر آن همگانى است يا به ديگران مى‏رسد. اين نكته وقتى اهميت شايان خود را نشان مى‏دهد كه توجه شود سير حركت در عالم برزخ به كندى صورت مى‏گيرد و عالم ناسوت به سبب جمعيتى كه دارد، در مسير رشد كمال سرعت بيش‏ترى دارد كه به هيچ وجه قابل مقايسه با سير برزخى نيست. كم‏ترين ابتلايى در دنيا كه ممكن است تنها چند روز ذهن و جسم خواهان را به خود مشغول دارد مى‏تواند چنان كمالى را در اين مدت كوتاه براى وى بياورد كه كسب آن در برزخ به سال‏ها محنت نياز دارد. سرعتى كه در حركت‏هاى دنيوى وجود دارد سبب مى‏شود براى نمونه، كودكى كه تازه به دنيا مى‏آيد و بى‏درنگ مى‏ميرد، در همان لحظه‏ى اندك، بهره‏ى دنيوى وى را فراهم سازد و كام خود را از دنيا بگيرد و به تعبير ديگر، سرعت سيرى كه در حركت‏هاى دنيوى وجود دارد نمى‏گذارد كسى ناكام از دنيا رود. خواهان با استخاره‏اى كه مى‏گيرد با چنين سرعتى همراه مى‏شود و با فزونى و برترى كه از قرآن كريم به دست مى‏آورد، مسير حركت طبيعى خويش را تغيير مى‏دهد و با غلبه بر اين سرعت، كمالات برزخى خود را متفاوت مى‏سازد؛ به اين معنا كه يا آن را رشد مى‏دهد و يا نوعى كاستى در آن پديد مى‏آورد كه چگونگى آن با نوع كرده‏ى وى ارتباط دارد.

اولياى الهى زير شمشير غمش رقص كنان مى‏روند و خود را گرفتار دام مصلحت‏سنجى‏هاى عقلى كه عشق ندارد نمى‏سازند. اين غافلان دنياطلب هستند كه با از دست دادن كم‏ترين بهره‏ى دنيوى غم‏باد مى‏گيرند و در غرقاب حسرت فرو مى‏روند. كمالات دنيوى و خيرات اخروى بدون افتادن در كوره‏ى ناملايمات حاصل نمى‏شود و عافيت‏طلبى دنيوى نتيجه‏اى جز خسران برزخى را در پى ندارد. هيچ صاحب كمالى نيست كه بدون پا گذاشتن بر لبه‏ى تيز تيغ‏هايى كه اعماق وجود آدمى و روح او را مى‏شكافند به جايى رسيده باشد.

افزوده بر اين، چنين برداشت سودانگارانه از استخاره روا نيست. استخاره با قرآن كريم داراى واقع‏نمايى است و از حقيقت خارجى خبر مى‏دهد. گاه ممكن است خير خواهان در اين باشد كه وى آسيب‏هايى را متحمل شود و استخاره به سوى خير بودن كارى كه آسيب‏زاست رهنمون مى‏دهد؛ زيرا به تعبير قرآن كريم: «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ، وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ، وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» چنين نيست كه هر آن‏چه ما دوست داريم همان صلاح ما باشد، و هر چيزى را كه ناپسند و ناخوش مى‏داريم، بد ما باشد. استخاره واقع‏نماست و خواهان را به امورى واقعى هدايت مى‏كند و نه به خوشامدها و دورى از ناپسندارى‏هاى خواهان.

استخاره دانشى پيشرفته است كه همانند منطق نيازمند تدوين، ساماندهى و نظام‏سازى است و متأسفانه، با كم‏مهرى عالمان رو به افول نهاده است. در روايات نيز آمده است كه حضرات معصومين عليهم‏السلام اين علم معنوى را آموزش مى‏داده يا خود آن را فرا مى‏گرفته‏اند. البته، فراگيرى آنان هم‏چون تعليم امانت امامت است كه بايد در جاى خود و در مباحث ولايت از آن سخن گفته شود. بديهى است دانشى كه امام معصوم آن را تعليمى مى‏سازد استخاره با تسبيح يا رقعه نبوده، بلكه حقايقى بوده است كه به سبب غربت شيعه و قلت آنان و استبداد، استكبار، ظلم و خفقان محيط به ديگران انتقال نيافته است. ان‏شاء الله به بركت صفاى خون شهيدان اين انقلاب كه با دم مسيحايى حضرت امام خمينى رحمه‏الله پى‏ريزى گرديده است، رفته رفته اين دانش‏ها با رشد و حركت حوزه‏هاى علمى و برون‏رفت آنان از ظاهر بينى صرف و جمود براى مردم تبيين گردد. دانش‏هايى در قرآن كريم وجود دارد كه حتى نامى از آن نيز در ميان كتاب‏هاى موجود ديده نمى‏شود و ان‏شاءاللّه‏ خداوند توفيق دهد روزى فرا رسد كه اين علوم از قرآن كريم استخراج گردد، هرچند ممكن است آن روز در آينده‏اى بسيار دور باشد.


پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است