کتاب خدا
كتاب حاضر تلاشى
اندك و خُرد است براى معرفى برخى از ابعاد قرآن كريم و بيان راه ورود و آشنايى به
اين كتاب دانشهاى بىپايان، که به عناوین و موضوعات زیر می
پردازد:
سند قرآن كريم،
درياى پايانناپذير، شفا و خسران، شناسنامهى خدا، انسان و جهان، محكم گرفتن آيات
الهى، انس با قرآن كريم و غيبيابى، تفاوت قرآن كريم با كتابهاى علمى، دانشهاى
ناشناختهى قرآن كريم، موسيقى قرآن كريم، زبان موسيقايى قرآن كريم، قرائت عربى،
كتاب وحى و آسيبشناسى حفظ آن، دريافت مذاق قرآن كريم، تفسير قرآن كريم به زبان
حق، مطالعهى تخصصى قرآن كريم با، پژوهشهاى ميدانى، روش تفسيرى قرآن كريم، موانع
گسترش فرهنگ قرآن كريم، هيمنهى قرآن كريم، كتاب تخصصى ادبيات و معناشناسى،
تحريفناپذيرى قرآن كريم.
قرآن كريم كه تنها
كتاب قدسى و آسمانى درست خداوند در اختيار بندگانش هست، امروزه به بركت انقلاب
اسلامى و با رشد و توسعه فنآورىهاى روز در تمامى جوامع بيش از گذشته مطرح است و
پرتيراژترين كتاب دنيا دانسته مىشود. آموزش اين كتاب آسمانى در سطوح مختلف؛ اعم
از صوت، لحن، قرائت، تجويد، حفظ، ترجمه و تفسير فراگير شده و حتى براى آن دانشگاه
علوم قرآنى يا مركز تخصصى تفسير تأسيس گرديده و به همت محققان، دورههاى مختلف
تفسير ترتيبى و موضوعى براى آن تدوين شده است، ولى با همهى اين تلاشها، بحث اين
است كه نه دانشگاه قرآنى و نه رشتهى تخصصى تفسير هيچ يك در جاى شايستهى خود قرار
ندارد و نسبت به علوم موجود در قرآن كريم و كارى كه بايد در اين رابطه انجام گيرد،
تنها نام آمادگى قرآنى را مىتوان بر آنها نهاد و نامگذارى فعلى با كاستىهاى
فراوانى كه اين دو مركز دارد كوچك شمردن قرآن كريم است. عظمت قرآن كريم هنوز كه
هنوز است دريافت نشده و هرچه كه در اين زمينه كار شده، هنوز به ظاهر و سطح قرآن
كريم نيز نرسيده است و چنانچه كار محتوايى درست و از مجراى شايستهى خود در اين
زمينه انجام نگيرد، تفسيرها و نگارشهاى قرآنى نه تنها به رونق معارف اين كتاب
آسمانى نمىانجامد، بلكه پردهاى بر حقايق آن مىاندازد.
قرآن كريم
بزرگترين و شگرفترين كتاب علمى است كه هيچ نظير و همتايى نمىتوان براى آن سراغ
داشت و با تمام كوچكى حجم، همهى مطالب را در خود جاى داده است. اگر قرآن كريم را
با موجودىِ زمين و آسمان و هر آنچه هست تطبيق كنند، نه آيهاى بدون مقابل وجود خارجى
مىماند و نه شىء خارجى مىماند كه آيهاى براى آن نازل نشده باشد. قرآن كريم سند
و قبالهى هستى و عالم است كه تمامى هستى را از شش طرف سند زده است و در نيستى نيز
چيزى نيست تا سندى داشته باشد. از عظمت قرآن كريم است كه مجهولات بسيار در آن يافت
مىشود، به عظمت مجهولات هستى. قرآن كريم مثل نقشهى گنجى است كه رمز آن آسان
گشوده نمىشود. گنجنامهاى به خطى مخصوص كه خواندن آن كار هر كس نيست و تسلط
ويژهى خود را مىطلبد.
در فهم قرآن كريم
به كسى نياز است كه هم آسمان و هم زمين و به تعبير ديگر، همهى هستى را ديده باشد
و هم اين سندنامهى هستى را مطالعه كرده باشد تا بتواند سند را با تمام هستى تطبيق
كند و كسى كه بتواند آن را با همهى هستى تطبيق نمايد، راههاى آن و گنجهاى
نهفتهى درون آن را نيز مىيابد و چنين كسى است كه مىتواند از ديگران دستگيرى
نمايد و نشانى هر راه و گنج پايان آن را شرح دهد و ذهنها را از شايبه خالى كند و
به آن هستى برساند. پرواضح است اگر كسى خود به توهم هستى رسيده باشد، نمىتواند
راهنماى مطمئنى باشد؛ از اينرو شناخت راهنما و استاد بسيار مهم است و البته در
زمان غيبت، اين شاگرد است كه بايد در جستوجوى استاد كارآزموده بر آيد.
عظمت قرآن كريم
چنين استادى را مىطلبد و چنين كارى از هر كس بر نمىآيد. اگر دانشمندى زمينشناس
باشد، چون همهى جهان را نديده و فقط در زمينشناسى تخصص دارد، بحثهای
زمينشناسى را نمىتواند از همهى آيات جدا كند و اگر تحقيقى نيز نمايد، چون
موضوعات مختلف به وفور در قرآن كريم وجود دارد، آن شخص بردبارى نمىكند تا آيات را
يك به يك بررسى كند و بعد از جدا كردن آيات مربوط، آن را دستهبندى كند و بعد از
دستهبندى بهصورت روز در آكادمىهاى جهان مطرح سازد و از دانشمندان كمك بطلبد؛ از
اينرو دنبال سند نمىرود و همينطور است حكايت دانشمندان علوم ديگر. از سوى ديگر،
كارشناسان علوم قرآنى و مفسران نيز در مورد تطبيق آيات با موضوعات خارجى بحث
نمىكنند و شايد بيش از چند موضوع را نشناسند و به طور كلى مشكل اين است كه
سندخوانان موضوع نمىدانند و موضوعشناسان، سند در دست ندارند. براى تقريب ذهن
مىتوان به مملكتى مثال زد كه واضعان قانون آن مشكل و دردى ندارند و دردمندان آن
نيز قانون و راهكار نمىدانند.
براى شناخت قرآن
كريم، نخست به استادى ماهر نياز است كه هم نقشه را در دست داشته باشد و هم مكان
نقشه را بداند.
روش كار در قرآن
كريم نيز مختلف است؛ چون افراد متفاوت اعم از كارگر، كشاورز و روستانشين گرفته تا
مهندس، تكنسين، خلبان، فضانورد و پزشك، همه و همه را در بر مىگيرد و پاسخ مىگويد
و برترى خود را براى آنان ثابت مىنمايد.
قرآن كريم در
جغرافى از زمينشناسى صحبت كرده است؛ بهگونهاى كه نه روستا و شهر و كوه و جنگل؛
بلكه قواعد كلى زمين را كه زمين روى آن محورها به جهت جغرافيايى حركت مىكند،
تشريح مىنمايد. تطبيق اين قواعد بر عهدهى عالمان و دانشمندان است. در جغرافياى
قرآنى از كوهها به عنوان استحكام زمين ياد شده است كه نمىگذارد زمين و خاك از هم
بپاشد. سرعت بادهاى جوّ از ششصد تا هزار كيلومتر در ساعت است و كوهها نمىگذارد
اين بادها با چنين شدتى به زمين و سطح پهن آن، كه دشتهاى كنار كوه باشد نزديك شود
و اگر چنين نبود، خاكى روى زمين نمىماند. اين مطلب را جغرافىدانى به ذهن
مىگنجاند كه از سطح زمين خارج شده و روى تأثير آسمان بر زمين مطالعه كرده باشد و
نيز هزاران عامل ديگر كه در اين مختصر نمىگنجد را در دست داشته باشد.
قرآن كريم در هر
علمى متناسب با آن علم بحث نموده است. در ستارهشناسى و عمر آن و حركت سيارگان و
سمت و سوى هر يك و نيز در عمر زمين و همچنين از پزشكى و از بدن و آنچه براى آن
نياز است و اينكه آيا انسان با غذا زنده است يا با اراده يا با هر دو و در علم
شيمى از ذات و درون اشيا سخن مىگويد و در هر دانشى كه وارد مىشود چنان گزارههاى
دقيقى آورده است كه انسان متحير مىماند. قرآن كريم همهى هستى را داراى درك و
شعور مىداند كه خداى خويش را مىشناسند و به تسبيح او مىپردازند: «وَإِنْ مِنْ
شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»(1). همه چيز داراى عقل و خرد است و بندگان به
اسباب درك آن توجه ندارند. از نظر انسان كنونى، اسب و سنگ نيز رياضى مىداند! اين
حرفها در خيالات ذهن بشر نمىگنجد. انسانها نمىدانند و غافلند از اينكه همهى
اشيا تسبيح مىكنند و همه چيز را مىدانند و تسبيحشان را مىفهمند و اين چنين نيست
كه حيوانات نتوانند علوم اعتبارى ما را درك كنند. علم رياضى يا هندسه يا نوشتن و
كتابت كه مخلوق دست بشر است، فقط خود بشر آن را مىفهمد و اگر همين مطالب را نسل
حاضر به نسل آينده نياموزد، همه از بين مىرود. وقتى فرزند، زبان باز مىكند،
مفاهيم براى مغز و ذهن او آموزش داده مىشود و در مدرسه نوشتن را به او ياد
مىدهند و نيز هر روز جامعه و خانواده چيزى به ذهن فرزند به صورت تعليمى وارد
مىكند و او اين علوم اعتبارى را مىآموزد و فقط هم خود آنان مىفهمند كه چيست؛
مثل رمزى كه فرماندهان و بىسيمچىها در عمليات جنگى ميان هم رد و بدل مىكنند و
تنها خود آنها مفهومش را درمىيابند. علوم اعتبارى مثل همان رمزهايى است كه
انسانها آن را براى تبادل اطلاعات ميان يكديگر گذاشتهاند و با آن با هم سخن
مىگويند و مىنويسند و غير از انسان، كسى آن را نمىفهمد و چون به طبقه و نسل بعد
مىگويند، آنان از اين الفاظ معنايى را مىفهمند وگرنه آنها نيز از اين الفاظ چيزى
به ذهنشان نمىآمد.
اگر زبان حيوانات
از راه علم روانشناسى دنبال شود، مىتوان به منطق الطير و زبان حيوانات دست يافت
و آن را رمزگشايى و درك كرد و در آن صورت است كه انسان در مىيابد حيوانات براى
انسان چه حرفها كه در دل نهفته ندارند. مورچه دوست دارد با انسان سخن گويد و
اشتباهات او را خاطرنشان شود. قرآن كريم تمامى اين مسايل را در خود دارد؛ ولى
تحقيقى علمى بر روى آن انجام نشده و چه مرواريدها كه از درياى بىكران قرآن كريم
استخراج نشده است. اشيا صحبت مىكنند؛ ولى كيست كه اين سند را دنبال كند و بيابد
كه اشيا چگونه و در كجا سخن مىگويند و با چه كسى همكلام مىشوند؟!
عموميت قرآن كريم
بهگونهاى است كه نه تنها با دانشمندان سخن مىگويد، بلكه در سطح پايين با مردم
عادى نيز همراه و همكلام مىشود و براى آنان سخنى تازه مىآورد. قرآن كريم با
كارگر و كارفرما و با فقير و مسكين بهگونهاى صحبت مىكند كه گويا در متن جامعه
با آنان زندگى كرده و بر سر سفرهى آنان نشسته و با دردهاى آنان همدرد بوده است،
نه اينكه تنها حرفهاى آسمانى داشته باشد و از كار كارگران دنيا چيزى نگويد.
|