درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

راه روشن اثبات حقانیت قرآن کریم‌

در این‌جا می‌خواهیم از راه میانه‌ای بگوییم که انسان را در جهت سند قرآن کریم به اطمینان می‌رساند و آدمی را توجیه می‌نماید که چرا ما قرآن کریم را کتاب خدا می‌دانیم و چگونه می‌توان فهمید آیات این کتاب آسمانی از ناحیهٔ خداوند است؟

ما برای اثبات سند قرآن کریم و حجیت آن نمی‌خواهیم از آیات تحدی بگوییم. آیات تحدی آیاتی است که تمامی بندگان را در هر زمانی به تحدی و مبارزه فرا خوانده تا همانند قرآن کریم بیاورند. بحث از این آیات، در جای خود آمده است.

راه میانه‌ای که می‌توان معیار تشخیص سند آیه و نزول آن از ناحیهٔ خداوند باشد «دل» آدمی است. دل مرتبه‌ای است که بعد از نفس و عقل در آدمی زایش می‌یابد و به وی محبت و عشق را عطا می‌کند. باید گفت «دل» انسان‌ها و دل هر چیزی سند قرآن کریم است و وقتی آیه‌های قرآن کریم درست و صحیح ترسیم گردد، خود شخص می‌فهمد که این حرف، خدایی است و سخن بشر نیست؛ اگرچه او کافر باشد و خداوند را نپذیرفته باشد؛ چون کافران و منافقان نیز با آن‌که خدا را قبول ندارند؛ ولی می‌دانند بشری مثل آنان، می‌تواند به اندازهٔ خود آنان علم و آگاهی داشته باشد و بیش‌تر از آنان آگاه نیست. به‌طور مثال، اگر کسی سخنان ریز پشت پردهٔ منافقان را که در قرآن کریم آمده است، با دقت برای آن‌ها بخواند، دل خود منافقان تصدیق می‌کند که این سخن بشری مثل ما نیست. هم‌چنین اگر آیه‌هایی که در مورد حضرت مریم است برای مسیحیان تلاوت شود و درست توضیح داده شود، مسیحیان عاقل و غیر متعصب تصدیق می‌کنند و می‌گویند قرآن کریم حضرت مسیح و آن‌چه را که در دل ماست بیان کرده است، ولی گاهی گوینده نمی‌تواند سخن خود را درست به الفاظ بکشد یا شنونده نمی‌تواند معانی صحیحی از آن الفاظ برداشت کند و گاهی هر دو یا یکی از آن‌ها متعصب است که باعث رکود علم و فهم حقایق می‌شود.

اگر محققی آیه‌های مربوط به تولید مثل انسان و مراحل رشد او را به‌طور صحیح و به روش علمی جدید به الفاظ انگلیسی برگرداند، آن وقت است که پزشکان آن را به عنوان کتاب قرن، بلکه کتاب ماندگار پزشکی معرفی می‌کنند و بهترین بهره‌برداری علمی را از آن خواهند برد و عقل پزشکی آن‌ها، قرآن کریم را تصدیق خواهد نمود و سندی بالاتر و بهتر از این نیز نداریم که عقل، قلب، اعضا، جوارح و اشیا، چیزی را تصدیق کند.

وقتی عالمی به زنبور عسل بنگرد و آیه‌های مربوط به آن را بررسی نماید و آن را به درستی ترسیم کند، کتاب او بهترین کتابی می‌شود که حق مطلب را در مورد زنبورها گفته است، ولی گاهی در برداشت‌ها اشتباه می‌کند و از طرفی نیز ضعف نویسنده گاه باعث تفسیر نادرست از آیه‌های قرآن کریم می‌شود که در هر دو صورت، مطلب ارائه شده از ارزش علمی برخوردار نمی‌باشد؛ از این رو کسی که آیه‌های زنبور عسل را بررسی می‌کند، اگر نیش زنبور را ندیده، و فقط عسل خورده باشد نمی‌تواند سند قرآن کریم را که نیش و نوش زنبور است به دست آورد؛ از این رو در سند و اعجاز قرآن کریم فقط به ادبیات آن بسنده می‌کند.

قرآن کریم لابراتواری است برای به دست آوردن سرگذشت هر چیزی که با آن می‌توان موقعیت هر گوشه‌ای از عالم هستی را سنجید. اما مثال‌های آن را باید از واژه‌هایی که دارد استخراج کرد. این کار بسیار دشوار است و نیازمند تسلط بر صرف و نحو ویژهٔ قرآن کریم است که با صرف و نحو رایج تفاوت‌هایی در اصول و قواعد دارد. تعبیر: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا» در آیهٔ شریفهٔ:

«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآَنِ لِلنَّاسِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ وَکانَ الاْءِنْسَانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً».

ـ و به‌راستی در این قرآن برای مردم از هر گونه حکایت مشهوری آوردیم، ولی انسان در بیش‌تر هر چیزی سر محکم‌پایگی خصمانه بر باطل دارد.

به این معناست که همه چیز در این کتاب آسمانی پیچیده شده و در آن وجود دارد. متعدی آوردن فعل: «صَرَّفْنَا»تأکیدی است بر مطلب مورد نظر. باید توجه داشت دلالت این آیه بر جامعیت قرآن کریم و این که تمامی علوم را در خود دارد از دیگر آیاتی که در این زمینه وجود دارد؛ مانند تعبیر: «کتَابٌ مُبِینٌ» بیش‌تر است.

قرآن کریم در ارایهٔ تمامی دانش‌ها کتابی کامل و قابل استفاده است و در وجه فاعلی آن مشکلی وجود ندارد، ولی افراد به دلیل کفران نعمت، شرک و مشکلاتی که در قابلیت خود دارند، از این کتاب آسمانی دور می‌شوند.

قرآن کریم در زمان غیبت، تنها معصومی است که قابل استفاده و استناد است و حجت میان خلق و خداوند می‌باشد. حجتی که باید با انس و قرب به وی، راه‌های غیب و امور معنوی را از او خواست نه با نیرنگ‌هایی که در برخی مراکز به اصطلاح تحقیقی است. قرآن کریم با چنین تحقیقات گسترده و میدانی است که کاربردی می‌گردد و عظمت علمی خود را آفتابی می‌نماید؛ به گونه‌ای که دنیای کفر نیز علمی بودن آن را اذعان می‌نماید و به آن گردن می‌نهد. قرآن کریم برای حل تمامی مشکلات بشر اعم از معنوی، اقتصادی، دنیوی و اخروی راه حل و برنامه دارد و تمامی نیازهای علمی بشر در هر رشته‌ای را پاسخ می‌گوید، بلکه علومی در قرآن کریم است که بشر امروز از آن چیزی نمی‌داند.

تحقیق بر قرآن کریم در صورتی منتج می‌گردد که با شیوهٔ «انس با آیات قرآن کریم» که طریق خاص ولایی است پیوند داشته باشد و محقق صفات معنوی و قرب ربوبی و ورود حضوری به حقایق الهی را پی‌جو باشد. تحصیل این روش، مبادی معنوی فراوانی را می‌طلبد.

روش انس با قرآن کریم که طریق ورود به ساحت قدسی این کتاب الهی است، ویژهٔ راه‌یافتگان ولایی است و تنها در خور اولیای الهی است. آنان با انس به قرآن کریم و حضور در محضرش که جز با صفای باطن و طول مدت به دست نمی‌آید، از مواهب این کتاب آسمانی بهره می‌برند.
البته این دست الهی است که فرد را در راه‌یابی معنوی به قرآن مجید
دستگیری می‌کند و بدون همراهی عنایات حق ممکن نمی‌شود و این عنایت حق و قرب به قرآن کریم است که حقایق باطنی قرآن را برای فرد می‌گشاید.

روش «انس با قرآن کریم» با آن که راهی است باز برای همگان، و خط قرمزی در آن نیست، ولی چنین هم نیست که عموم افراد جامعه از آن بهره برند، بلکه خواص از عالمان و دانشمندان دینی نیز در این راه نیستند. این روش تنها رابطه‌ای معنوی میان قرآن کریم و اولیای الهی و راه‌یافتگان حقیقی است. قرب به حضرات آیات الهی و ورود عینی به حضور حقایق قرآنی و انس با باطن نزولات ربانی و راه‌یابی به غیب هویات ربوبی در خور صافیان صفا و راه‌یافتگان وفا می‌باشد و حال و هوای خود را لازم دارد. این روش تنها با تحصیل مبادی علمی محقق نمی‌شود و حضور علم اصطلاحی به تنهایی برای آن کارآمد نیست، بلکه افزون بر آن، این عنایت الهی و قرب ربوبی و حضور دائم و انس کامل با آموزه‌های وحی است که می‌تواند راه‌گشای آن باشد.

آن کس که به این روش رسیده است آن را می‌فهمد و آن که در راه است چه می‌فهمد که حقایق این وادی چیست؛ زیرا کسی که در این راه نیست، در بی‌راهه است و هرچه از این راه گفته شود، برای او حرف است و بس و هرچه آورده شود نقل است و بس و حقیقت که دست فهم او از آن کوتاه است برتر از تمامی آن است.

آنان که به دیدهٔ انس به قرآن کریم می‌نگرند و رفیق این حقیقت عینی می‌شوند و قرآن کریم آنان را می‌پذیرد، حقایق را چنان می‌یابند که در خور پندار و دانش نیست و حیات آنان از وحی و وحیانی است و آنان ظهورات فعلی آیات الهی را می‌یابند که همیشه و به‌طور همیشگی بر عالم ساری و جاری است و کسی که خود را در افق جریان آن قرار می‌دهد، رسیده و وصول یافته است و دیگران هیچ.

آنان که با انس در محضر قرآن کریم قرار می‌گیرند و دست در چشمهٔ عینی وحی قرار می‌دهند، هستی و عالم و آدم را به‌گونه‌ای می‌بینند و تمامی ظهورات و نزولات هستی را در کتاب وحی به طور مجسم و عینی مشاهده می‌کنند و آمدهٔ نزولات و آیندهٔ ظهورات را هم‌چون موجود می‌بینند و زمان و چهره در حریم دیدشان به‌طور ثابت و عینی ظهور می‌نماید و حقایق هستی را از قرآن کریم بدون توهم و گمان می‌یابند.

اینان هستند که آیات الهی را در فعلیت و حرکت می‌بینند و چهره‌های متفاوت آن را با دیدی ثابت مشاهده می‌کنند و مطالع و باطن‌های بس فراوان قرآن کریم را از افقی دور و نزدیک به‌خوبی مشاهده می‌نمایند. قرآن کریم با ایشان هم‌سخن می‌شود و ایشان با قرآن کریم سخن می‌گویند و قرآن در خواب و بیداری با آنان انس می‌گیرد و آن‌ها انس همیشگی با قرآن کریم پیدا می‌کنند. قرآن کریم برای این دسته از مؤمنان راه‌یافته زبان می‌گشاید و خود را تفسیر می‌کند و هر لحظه ظهوری و نزولی دارد و در هر زمان، معنای خاصی را از خود ظاهر می‌سازد و چهره‌ای را نمایان می‌نماید.

نزولات وحی و ظهورات ربوبی این گونه بر آن‌ها ظاهر می‌گردد؛ چنان که گویی وحی به‌طور مستمر و دائم برای آنان هم‌چون نبی ظاهر می‌گردد. آن‌چه در این زمینه از این مقام آمد، جمله‌ای نارسا از مفهومی بس بلند است که برای درک آن باید وصول عینی به ساحت قدسی قرآن کریم داشت.

کسی با قرآن کریم انس می‌گیرد و به زیارت آن راه می‌یابد که بتواند به آن عشق داشته باشد و آن را صمیمانه ببوسد و از سر عشق استشمام کند و بر قلب خویش گذارد. قرآن کریم همواره بر چنین مونسی تأثیر دارد و کارآمد است؛ بدون آن که فرد توجهی داشته باشد. وی از قرآن کریم شفا می‌گیرد؛ همان‌طور که آیهٔ شریفهٔ زیر آن را برای تمامی مؤمنان شفا می‌داند:

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا».

ـ و ما آن‌چه را برای گروندگان شروع بهبودی و رحمت است از قرآن فرو می‌فرستیم و ستمگران را جز کاستی نیفزاید.

قرآن کریم رفیق و آشنای خود را می‌شناسد و چنان‌چه آن را همراه داشته باشد، به وی التفات دارد و بر مغز، اعصاب، نفس، قلب و روح آدمی مؤثر است؛ همان‌طور که کودک در حالی که خواب است به سبب لطافتی که در روح خود دارد از پیرامون خود تأثیر می‌پذیرد. بر این اساس، نفس قرائت قرآن کریم انس می‌آورد؛ هرچند قاری به معنای آن توجه نداشته باشد؛ چون نداشتن فهم از ناحیهٔ قاری است، ولی قرآن کریم تأثیر خود را بر چنین شخصی دارد؛ همان‌طور که روشنایی برای نابینا مؤثر است و انعکاس روانی دارد و از آن لذت می‌برد و اعصاب و روان وی با اجسام نوری انس می‌گیرد. نابینا وقتی به تاریکی می‌رود، تفاوت آن با روشنایی را احساس می‌کند. با این وجود، «قرائت» معنای خاص خود را دارد و فهم و درک معنا از مؤلفه‌های آن است. قرائت سبب انس می‌شود و در پی آن، وقوف می‌آورد.

برای انس با قرآن کریم باید طهارت روح و توجه نفس و قرب قلبی و متانت و نجابت و دقت عقلی داشت و خود را هیچ گاه از قرآن کریم دور نداشت. باید عشق به قرآن کریم را تجربه نمود. آن را استشمام کرد و بر قلب خود گذاشت و در کنار خود نگاه داشت و با آن خوابید و با آن بیدار شد و حتی لحظه‌ای از آن جدا نگردید تا کمال هم‌نشین در وی اثر کند.
چنین کسی دیگر بشر عادی و معمولی نیست و از گِل به گُل تحویل
می‌رود و دیگر خاک و گِل نیست، بلکه از جنسی دیگر و گُل است. انس سبب می‌شود همنشینی‌ها شیرین شود و مونس، قرآن کریم را بر قلب خود بگذارد و فشار دهد و فشار دهد و باز هم فشار دهد تا آن که قرآن کریم به قلب رسوخ نماید. او صورت و دست خود را به قرآن کریم نوازش‌وار می‌مالد و متبرک می‌نماید. قرآن کریم را به سینه می‌چسباند و به آن بارها و بارها پیوسته نگاه می‌کند. به آن احترام، کرنش و محبت می‌کند و از آن اطاعت و پیروی دارد و می‌خواهد با آن رفیق و آشنا شود.

بهتر است پیش از قرائت قرآن کریم، آن را بو کرد و لمس نمود و بدان قرب پیدا کرد. بهتر است با قرآن همانند موجود زنده‌ای که آدمی با او معانقه، معاشقه و معارفه دارد رفتار شود. وقتی کسی قرآن کریم را می‌خواند، قرآن کریم نیز وجود او را می‌خواند. هم‌چنین به قرآن کریم و حتی جلد و اطراف سفید کاغذ آن حرمت گذاشت و چیزی را کنار آن قرار نداد؛ هرچند مهر و تربت حضرت سیدالشهدا  علیه‌السلام باشد.

حرمت نهادن به قرآن کریم و داشتن رفتار عاشقانه با آن، نقطهٔ شروع ورود به تفسیر قرآن کریم و سپس تأویل آن است و رسوخ به آن را در پی دارد. رسوخ تنها ویژهٔ فهم تأویل قرآن نیست و تفسیر نیز چنین ویژگی را می‌طلبد. هر تفسیری که از این حقیقت خالی باشد وصول به حقایق قرآن کریم ندارد و سرگرمی به فوت و فن‌های عالمانه است. مفسر تنها با نور انس با قرآن کریم است که از راسخان در دانش می‌گردد و تمامی راسخان در دانش رفیقان و حاملان قرآن کریم هستند. کسی به صرف قرائت یا حفظ قرآن کریم حامل آن نمی‌شود و تنها کسانی که توان انس و رفاقت با قرآن کریم را دارند حامل آن در دنیا و آخرت می‌شوند. قرآن کریم هم‌چون دیگر کتاب‌ها نیست که بتوان بدون وضو و نیز بدون طهارت نفس به حضور آن راه یافت:

«لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».

ـ جز پاکان نتوانند قرآن کریم را مس نمایند (و آن را دریابند).

کتاب‌هایی که به قلم دانشمندان تألیف گردیده، به دلیل این که مؤلّفان آن معصوم نیستند، از اشتباه و خطا دور نیست و هر یک در نوع خود دارای نواقصی است و به همین خاطر، اگر مورد بررسی قرار گیرد، کاستی‌های آن مشخص می‌گردد و نقد آن در مسیر رشد علم است، اما در رابطه با قرآن کریم، از طرفی این خداوند حکیم و قادر متعال است که آن را نازل نموده و از سوی دیگر، فردی معصوم که ختم پیامبران الهی است تحویل گیرنده و امانت‌دار آن است و وارثان اصلی و حافظان واقعی آن چهارده معصوم  علیهم‌السلام هستند و میراث‌دار و وارث همهٔ انبیا؛ حضرت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) حجّت حی خداوند و ذخیرهٔ الهی است. بنابراین، قرآن شریف از دستبرد بشر محفوظ است و از اولین نقطهٔ شروع و تماس تا رسیدن به قعر و عمق بی‌پایان آن دارای آداب مخصوص و حریم مشخصی است و چنین نیست که هر کس از هر جایی و هر طور که بخواهد، از آن استفاده کند، حتی گذاشتن دست بدون طهارت بر خط آن حرام است و قرائت بدون فهم و بدون ادراک معانی بی‌نصیب از معرفت خواهد بود؛ اگرچه استحقاق ثواب و عنایت قرآن کریم را دارد.

قرائت بدون تدبّر از اُنس و قرب تهی است. ممنوعیت درک محضرش، نبودن رابطهٔ صفا و صمیمیت را می‌رساند و در محضر حضرتش قرار نگرفتن، بی‌خبری از تأویل و رسوخ آن را در پی دارد؛ چنان‌که می‌فرماید:

«لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».

کسی که با قرآن کریم انس دارد به نور قرآن نزدیک می‌شود، وگرنه با علم تحصیلی و اکتسابی اگر قرآن مجید را نیز به چهارده روایت بخواند، فایده‌ای ندارد و برای درمان دردهای روحی و آلام فکری کارگشا نیست و بهره‌ای از قرآن کریم، آن‌طور که باید، نمی‌برد.

طرح مباهله

راه دومی که می‌توان برای اثبات حقانیت قرآن کریم به کار برد، طرح مباهله می‌باشد؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید:

«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ».

ـ پس هر که در این‌باره پس از تمام دانشی که تو را آمده با تو دلیل‌آوری و بحث کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خویشتنمان و خویشتنتان را فرا خوانیم، سپس بدون حظوظات نفسی تضرع کنیم و لعنت و طرد خدا را بر دروغ‌گویان بدون حقیقت قرار دهیم.

پیشنهاد «مباهله» که در برابر جهد و انکار معاندان و انکارگرایانی است که با علم و آگاهی به حقانیت کسی یا چیزی، با وی مقابله می‌کنند، پیشنهادی است که در هر دوره‌ای برای اهل حق و کسی که به حقانیت خود یقین دارد و توانسته است با قرآن کریم انس بگیرد و با آن دوستی نماید قابل اجراست و مورد و موضوع این آیه، مخصص آن نیست؛ از این رو عالمان دینی که به حقانیت و مشروعیت خود باور دارند و می‌دانند ظلمی به قرآن کریم روا نداشته و حدود دوستی و انس با قرآن کریم را رعایت نموده‌اند، می‌توانند در برابر معاندان خود از این شیوهٔ مقابله بهره ببرند.

هر کس در مقام عناد با حق قرار گیرد به اعتبار فراز: «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ»، زندیق و کافر است؛ زیرا از مباهله، قصدی جز عناد و جدال ندارد. مباهله، مقابلهٔ بعد از علم است که عناد و الحاد را در پی دارد و شخص به این اعتبار، نجس می‌گردد. نجاستی که از سر تعصب، عصبیت، عناد و الحاد دامنگیر فرد می‌شود و جعل لعنت خداوند بر چنین فردی نیز مؤید آن است؛ چرا که جعل لعنت، فعلی و محقق شدن آن را می‌رساند: «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ».

این آیه نیز با واژهٔ: «فَقُلْ» آمده است که نوعی تحریک و برانگیختن برای طرح و عنوان مطالبی است که همراه با سختی و پیچیدگی است و گویی امر می‌شود به گفتن و واهمه نداشتن. تمامی آیاتی که این واژه در آن کاربرد دارد چنین است.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است