درباره پایگاه  اضافه کردن به علاقه مندیها  نقشه سایت  صفحه اصلی
 

صفحه اصلی > مقالات

زبان روشن قرآن کریم و گفته‌خوان خاص‌

قرآن کریم عظمت فراوانی دارد و بزرگی آن سبب شده است برخی که از دوستداران قرآن کریم می‌باشند از نزدیک شدن به آن پرهیز نمایند و آن را دست‌خوش حوادث ناگواری قرار دهند و استفادهٔ همگانی و عمومی از قرآن کریم را انکار نمایند و آن را تنها برای مخاطبان و گفته‌خوانان خاص قابل بهره‌وری بشمرند که از آنان به «من خوطب به» تعبیر می‌آورند. این تعبیر در روایات وجود دارد؛ برای نمونه به نقل از امام باقر  علیه‌السلام روایت شده است: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به». این روایت با همهٔ درستی، دچار سوءبرداشت شده و باعث شده است قرآن کریم کتاب قرائت برای ثواب دانسته شود، نه برای فهم. حاکمیت این فکر بر مراکز علمی در مدتی دراز، سبب رکود علوم قرآنی و دانش تفسیر در آن شده است، مردم نیز بر عقیدهٔ متولیان و حاکمان دینی خود می‌باشند.

روایت یاد شده برای فهم قرآن کریم مراتب قائل است؛ همان‌طور که دارای ظاهر و باطن است و مراتب عالی و به‌ویژه دانش تأویل آن ویژهٔ گفته‌خوان خاص و من خوطب به است، چنین هم نیست که فردی عادی بتواند تمامی معارف قرآن را فهم نماید، ولی چنین هم نیست که وی به اندازهٔ توان ادراکی و اندیشاری خود از فهم آن عاجز باشد. برای نمونه، «وَلَیالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ» از شب‌های ده‌گانه می‌گوید، اما این شب‌ها دههٔ اول ذی الحجه است یا نه، برای اعراب قابل فهم نیست و نیاز به تفسیر دارد. تفسیری که راه تحقیق آن باز است و همین آیه برای همه قابل استفاده است.

حقایق نهفته در این دو آیه را گفته‌خوان معصوم در می‌یابد. به واقع، اگر قرآن کریم که این همه تنزل یافته و کوچک شده تا به صورت مکتوب در آمده است برای همه قابل فهم نباشد، نیازی به چنین تنزلی نداشت. قرآن کریم قابل فهم است که مبارز می‌طلبد و تحدی می‌نماید و می‌فرماید:

«وَإِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ».

و اگر در آن‌چه بر بندهٔ خود رفته رفته فرو فرستاده‌ایم تردید اضطراب‌آور دارید، سوره‌ای از جنس آن بیاورید و گواهان خود غیر خدا را بخوانید؛ چنان‌چه راست‌گفتارید.

چنین تحدی و مبارزطلبی در صورتی درست است که قرآن کریم دارای معانی قابل فهم باشد. هم‌چنین قرآن  کریم معجزه و سند نبوت پیامبر اکرم  صلی‌الله‌علیه‌وآله است و چنین کتابی در صورتی معجزه و تکلیف‌آور و الزام‌ساز است که به فهم آید. با این همه، چنین نیست که تمامی معارف قرآن کریم سهل الوصول باشد و آسان به دست آید، بلکه دانش‌ها و معارفی در آن نهفته است که ویژهٔ من خوطب به و حضرات معصومین  علیهم‌السلام است که صاحبان قرآن کریم و مربیان آن هستند.

وجود چنین عنوانی در روایات، سبب نمی‌شود قرآن کریم برای غیر معصوم مجمل دانسته شود، بلکه عمق بی‌پایان و بزرگی آن را خاطرنشان می‌شود. اگر قرآن کریم قابل فهم نبود، امر به تدبر در آن نمی‌شد و نمی‌فرمود:

«أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفا کثِیرا».

ـ آیا در معانی قرآن دوراندیشی ندارند؟!  اگر از جانب غیر خدا بود، به‌قطع در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند.

تدبر در قرآن کریم بدون فهم آن ممکن نیست؛ چرا که تدبر امری فراتر و برتر از فهم است. هم‌چنین قرآن کریم کتاب برهان است. برهانی که باید با حفظ قواعد منطقی ارائه شود و برای اندیشمندانی است که آن را درک می‌نمایند:

«یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیکمْ نُورا مُبِینا».

ـ ای مردم در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان سخنی روشن و بدون ابهام آمده است و ما به سوی شما به یک مرتبه نوری روشنا فرو فرستاده‌ایم.

«برهان» محکم‌ترین و عالی‌ترین نقطهٔ منطق و برترین عنوان آن است. قرآن کریم کتاب شفاست که هر جهل و نادانی را درمان می‌نماید و بیماری تاریکی اندیشه بدون فهم آن درمان نمی‌شود:

«وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ».

ـ و درمانی برای آن‌چه در سینه‌هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان آمده است.

قرآن کریم کتاب موعظه است و موعظه تا فهمیده نشود به دل نمی‌نشیند و مؤثر نمی‌افتد:

«یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ».

ـ ای مردم، به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی آمده است.

فهمیدن و داشتن عقل از شرایط اولی تکلیف و هدایت است:

«إِنَّ هَذَا الْقُرْآَنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ».

ـ به‌قطع، این قرآن به امری که پایدارتر است راه می‌نماید.

قرآن کریم مردمی‌ترین کتابی است که برای تمامی مردم آمده است:

«هَذَا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ».

نمی‌توان این کتاب را به گروهی ویژه اختصاص داد. بلاغ و رسیدن تا همراه با فهم نباشد حاصل نمی‌گردد. قرآن کریم به آسان بودن خود برای آن که به فهم عمومی درآید تصریح می‌کند:

«وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ».

ـ و به‌قطع قرآن را برای یاد کردن  آسان کرده‌ایم؛ پس آیا ذکرپردازی هست؟!

قرآن کریم کتاب تبیان است: «تِبْیانا لِکلِّ شَیءٍ». تبیان برتر از بیان است و وصول در آن شرط است؛ به این معنا که قرآن کریم پیام خود را به مخاطب می‌رساند و آن را به فهم او در می‌آورد؛ اگرچه وی از آن خوشایندی نداشته باشد. قرآن کریم برای ذهن‌های ضعیف دارای متشابهات است و نیز ناسخ و منسوخ و باب گستردهٔ باطن و تأویل را دارد. این حقیقت بسیار عظیم، کتابِ روشن، مبین و روشنگر است؛ هرچند انسان عادی نمی‌تواند قرآن ناطق باشد و برای دستیابی به معارف سنگین آن نیازمند زانو زدن در محضر قدسی معلمی الهی و ربانی است که با قرآن کریم پیوند و انس دیرینه دارد. در روایات، هر جا سخن از «من خوطب به» است اشاره به حقایق پنهانی قرآن کریم و به باطن آن در برابر مخالفان و بدخواهان دارد، نه به ظواهر آن. برای نمونه، امام صادق  علیه‌السلام در برابر ابوحنیفه که در این توهم بود که تمامی قرآن کریم را می‌داند این عنوان را می‌فرماید. در این روایت آمده است:

عن شعیب بن أنس، عن أبی عبد اللّه  علیه‌السلام أنّه قال لأبی حنیفة: «أنت فقیه أهل العراق؟

قال: نعم.

قال  علیه‌السلام: فبِمَ تفتیهم؟

قال: بکتاب اللّه وسنّة نبیه.

قال  علیه‌السلام: یا أبا حنیفة، تعرف کتاب اللّه حقّ معرفته، وتعرف الناسخ والمنسوخ؟

قال: نعم.

قال  علیه‌السلام: یا أبا حنیفة، لقد ادّعیت علما ـ ویلک ـ ما جعل اللّه ذلک إلاّ عند أهل الکتاب الذین أنزل علیهم، ویلک ولا هو إلاّ عند الخاصّ من ذرّیة نبینا  صلی‌الله‌علیه‌وآلهوما ورثک اللّه تعالی من کتابه حرفا».

ـ امام صادق  علیه‌السلام از ابوحنیفه پرسید: آیا تو فقیه و مرجع علمی عراقیان هستی؟

ابوحنیفه عرض داشت: آری!

ـ آنان را با چه مستندی فتوا می‌دهی؟

ـ بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر او.

ـ ابوحنیفه! آیا کتاب خدا را آن گونه که شایستهٔ شناخت آن است می‌شناسی و ناسخ را از منسوخ تشخیص می‌دهی؟

ـ آری!

ـ ابوحنیفه! همانا علمی را ادعا کرده‌ای! وای بر تو، خداوند آن را نگذارده مگر در نزد اهل قرآن کریم که آن را بر ایشان نازل کرده است! وای بر تو! این علم نیست مگر در نزد خاصان از فرزندان پیامبر ما و خداوند از کتاب خود حرفی را برای تو به ارث ننهاده است.

در روایت دیگری خطاب به قتاده که ادعای علم، اجتهاد و تفسیر در دهمین دههٔ اسلام را داشت آمده است:

عن زید الشحّام، قال: «دخل قتادة علی أبی جعفر  علیه‌السلام فقال له: یا قتادة، أنت فقیه أهل البصرة؟

فقال: هکذا یزعمون.

فقال  علیه‌السلام: بلغنی أنّک تفسّر القرآن.

قال: نعم.

إلی أن قال: ویحک یا قتادة، إن کنت قد فسّرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت وأهلکت، وإن کنت قد فسّرته من الرجال فقد هلکت وأهلکت. یا قتادة ـ ویحک ـ إنّما یعرف القرآن من خوطب به».

ـ قتاده بر امام باقر  علیه‌السلام وارد شد و امام از او پرسید: قتاده، آیا تو فقیه بصریان هستی؟!

گفت: آنان چنین می‌پندارند!

امام فرمود: می‌گویند تو قرآن تفسیر می‌کنی؟

ـ بله!

تا آن که امام فرمود: وای بر تو، قتاده! اگر قرآن را از پیش خود تفسیر می‌کنی هم خود هلاک شده‌ای و هم دیگران را به هلاکت انداخته‌ای! و چنان‌چه قرآن را از پیش مردمان تفسیر می‌کنی، باز هم خود  هلاک شده‌ای و هم دیگران را به هلاکت انداخته‌ای! قتاده! وای بر تو، فقط کسی که قرآن به او خطاب شده، آن را می‌شناسد.

این دو روایت در برابر دشمنانی بدخواه مانند ابوحنیفه و ابوقتاده آمده است. آن‌ها در این توهم بودند که تمامی معارف قرآن کریم را می‌دانند و امام باقر و امام صادق  علیهماالسلام به آنان هشدار می‌دهند؛ چون از وارثان علم قرآن نیستند، حتی حرفی از آن به ایشان نرسیده است؛ چرا که علم از طریق اهل بیت  علیهم‌السلام است که به دیگران ارث می‌رسد و ابوحنیفه و قتاده راهی برای ارث‌بری و پیوند با این خاندان ندارند و در این طبقه نیستند تا ارثی ببرند. آن‌ها این دو امام بزرگوار  علیهماالسلام را به دلیل ادعای نابه‌جای خود عصبانی کرده‌اند که چنین نهیبی از آن حضرات می‌شنوند. آنان یا باید معارف قرآنی و حقایقی که ادعای آن را دارند از اهل بیت  علیهم‌السلام شنیده باشند یا در غیر این صورت، جز تفسیر به رأی چیزی نمی‌گویند. چیزهایی که آن را به عنوان حقایق قرآن کریم به دیگران می‌گویند و هم خود را به هلاکت می‌اندازند و هم سبب هلاکت و گمراهی دیگران می‌شوند. این روایت در مقام مواجهه با کسانی آمده است که ادعای فهم تمامی حقایق قرآن کریم را داشته‌اند و فهم حقایق را که ژرفای قرآن کریم است ویژهٔ «من خوطب به» می‌داند، نه فهم ظواهر قرآن کریم را. قرآن کریم عمیق، ژرف، شگرف و عظیم است، ولی بزرگی آن سبب نمی‌شود نتوان از آن استفاده کرد. در بهره‌بردن از آن باید کمال احتیاط را داشت و قرآن کریم را همانند کتاب‌های نوشته شده به دست بزرگان بشری ندانست که این کتاب هرچند با حزم و احتیاط فهمیده شود باز هم معارفی برتر از آن دارد. این که معصوم می‌تواند تمام زوایای قرآن کریم را بفهمد به این معنا نیست که برخی ابعاد و وجوه آن برای دیگران قابل فهم نیست؛ هم‌چنان‌که نباید مانند برخی اهل سنت گفت قرآن کریم کتابی عربی است و عربی آن نیز مبین است؛ پس همه چیز آن به فهم بشر عادی در می‌آید. آنان با این ادعا در پی توجیه دوری خود از امام معصوم هستند. در مقابل، شیعیانی نیز که راه افراط را پیمودند و فهم قرآن کریم را برای بشر عادی تعطیل نمودند و آن را به صورت مطلق ویژهٔ حضرات معصومین  علیهم‌السلام دانستند نیز در اشتباه می‌باشند؛ چرا که این بلندا و نقطهٔ اوج حقایق و بواطن قرآن کریم است که ویژهٔ آنان است. چیرگی این تفکر سبب شد تفاسیری که در شیعه بر قرآن کریم نوشته شده بسیار اندک باشد و بیش‌تر تفاسیر مهم آنان روایی است؛ آن هم نقل روایات بدون هیچ گونه تحلیل و تبیینی. آنان قرآن کریم را برای عصر ظهور می‌دانستند و فهم آن را در عصر غیبت تعطیل می‌نمودند و سلب این توفیق را از عوارض این عصر و پی‌آمد کردار ناشایست بشر می‌دانستند.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام(مدّظلّه العالی) |صفحه اصلیصفحه اصلی  نقشه سایتنقشه سایت  آر اس اس آر اس اس  پادکست پادکست  پخش آنلاین دروس پخش آنلاین دروس  درباره پایگاهدرباره پایگاه

copyright 2007-2012 تمامی حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد رضا نکونام (مدّظلّه العالی) می باشد و استفاده از مقالات ، کتاب ها و... با ذکر منبع بلامانع است