دوستی و انس با قرآن کریم؛ نقطهٔ آغازین معرفت کتاب خدا
ما روش مورد
تأیید قرآن کریم
برای تفسیر
متن قدسی خود
را روش «اُنس
با آیات قرآن
کریم» میدانیم.
نوشتار حاضر
عهدهدار تبیین
این روش تفسیری میباشد.
استفاده از این
روش تفسیری از
آن رو ضرورت
دارد که قرآن
حکیم، افزوده بر
ظاهر آن که همین
الفاظ و
عبارات آن است
و در یکصد و
چهارده سوره و در
سی جزء میباشد
و در پشت این
نقاب ظاهر،
چهرهای واقعی و
باطنی حقیقی نیز
دارد که اصل
قرآن کریم است
و این ظاهر
حکایت کننده از
او و علامت و
راهنمایی بهسوی
آن است. آن حقیقت
زنده و موجود
بالعیان، در
عالم خارج
دارای مصداق عینی
و تشخص شهودی است
که دارای عقل
و ادراک و
مشرف بر تمام
هستی است، اما
تنها در دسترس اولیای
الهی و بندگان
خالص و خاص
خداوند است:
«لاَ یمَسُّهُ
إِلاَّ
الْمُطَهَّرُونَ».
ـ نسایندش جز
پاکان.
و نیز میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ
مِنَ
الْقُرْآَنِ
مَا هُوَ
شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِینَ
وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ
إِلاَّ
خَسَارا».
ـ و ما آنچه
را برای
گروندگان
شروع بهبودی و
رحمت است از
قرآن
فرو میفرستیم
و ستمگران را
جز کاستی نمیافزاید.
بر این پایه،
عظمت و بزرگی
قرآن کریم تنها
با انس و قرب
صادقانه به آن
درک میشود.
برای ورود به
ساحت قدسی
قرآن کریم و
آشنایی با آن
باید اذن دخول
آن را ـ که
همان انس با
قرآن کریم است
ـ به دست آورد
و به سلامت در
پیشگاه معنوی
قرآن کریم
حاضر شد.
تکنیک
فهم قرآن کریم
هویت و حقیقت
زبان قرآن کریم
به خودی خود
آشکار است و
خود با گفتهخوان
زبان میگشاید،
ولی راه آگاهی
بر زبان قرآن
کریم روش مدرسی
معمول و
مطالعهٔ این
کتاب و آن
کتاب نیست که
چنین اموری
بازیهای
مدرسی است و
چندان مشکلگشای
فرد در نیل به
معرفت نیست،
بلکه برای دستیابی
به معرفت و
شناخت از قرآن
کریم و آشنایی
با زبان آن باید
تکنیک فهم این
زبان را داشت.
ابتدا باید با
هر یک از آیات
قرآن کریم
اُنس گرفت و
در پرتو قرائت
و تحقیق و در
کمال عشق،
صداقت و صفا
به آن نزدیک
شد، بلکه میشود
حتی با نگاه
به کتاب قرآنِ
بسته نیز با
آن انس گرفت؛
چرا که قرآن
وحی، زنده، تازه
و رونده است.
حتی انسان بیسواد
نیز میتواند
با بوییدن
قرآن کریم با
آن ارتباط
برقرار کند.
شایسته است هر
کسی قرآن کریم
را به همراه
داشته باشد و
آن را مطالعه
و قرائت نماید
و سعی نماید
با آن انس
داشته باشد و
حتی شبها آن
را بر بالین
خود بگذارد.
گاه میشود مؤمنی
قرآن کریم را
در خواب میبیند
که آیات خود
را برای او
تلاوت میکند.
باید از سر
عشق و مهر به
استقبال قرآن
کریم رفت و با
آن دوست شد و
انس گرفت تا
بتوان میهمان
حقایق آن شد.
باید قرآن کریم
را قرائت کرد
و بارها قرائت
کرد و از
رهگذر قرائت
قرآن کریم، با
تنها کتاب
آسمانی اُنس
گرفت. قرائت
کردن به معنای
بیان کردن چیزی
است که به فهم
آمده و دانسته
شده است؛ نه
داشتن لقلقهٔ
زبان. تأکید
ما بر واژهٔ
«فهم»، نوعی
عطف تفسیری و
توضیحی است.
قرائتی که با
فهم همراه است
باب ورود به
قرآن کریم و
انس به این
کتاب الهی است
و هرچه میشود
باید قرآن را
اینگونه
خواند و آن را
فهم کرد. قرب
به قرآن کریم
هم سبب میشود
علوم آن کشف
شود و هم پرده
از امور معنوی
آن بر میدارد.
قرآن کریم
برای مؤمن
نور، شفا،
رحمت و سعادت
است، اما همین
کتاب نورانی
برای زشتسیرتان
جز خسران و زیان
نمیباشد و
اگر کسی به
سلامت در محضر
آن قرار نگیرد،
ممکن است
مصداق حدیث
نبوی: «ربّ تال
القرآن
والقرآن یلعنه»
شود. قرآن کریم
در معرفی خود،
خویش را شفا
برای مؤمن به
صورت قضیهای
موجبه میآورد
و میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ
مِنَ
الْقُرْآَنِ
مَا هُوَ شِفَاءٌ
وَرَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِینَ»
و خسران خود
برای ظالمان
را به صورت
حصر و سالبه میآورد
و در ادامه میفرماید:
«وَلاَ یزِیدُ
الظَّالِمِینَ
إِلاَّ
خَسَارا».
قرآن
کریم با آن که
بندگان را به
لطف و امتنان
خداوند رهنمون
میسازد،
تنها برای
مؤمنان است
که دارای اثر
شفابخشی
است، و برای
ظالمان به صورت
تبعی و ثانوی
جز خسران
ندارد؛ همانطور
که پیامبران
و کتابهای
آسمانی برای
کسی که پیروی
و اطاعتپذیری
دارد شأن هدایتگری
را به صورت
ذاتی و اولی
دارند و برای
نافرمایان،
به صورت تبعی
گمراه کننده
میباشند،
نه آنکه
نسبت به آنان
قصد خیر
نداشته
باشند.
|
برای نمونه،
نبیاکرم صلیاللهعلیهوآله
و حضرت امیر
مؤمنان
علیهالسلام
برای جناب
مقداد که شخصی
ولایتپذیر
بوده و نسبت
به دستورات آن
حضرات
علیهماالسلام
پذیرش بیشتری
نسبت به دیگران
داشته است جز
خیر نبودهاند.
او در ماجرای
بیعت گرفتن از
امیرمؤمنان علیهالسلام
بدون هیچ شک و
تأملی در کنار
حضرت علی علیهالسلام
میایستد
برخلاف کسی
مانند ابولهب
که همواره با
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
دشمنی و
ناسازگاری
داشته است تا
جایی که به
نفرین خداوند
گرفتار میشود:
«تَبَّتْ یدَا
أَبِی لَهَبٍ
وَتَبَّ».
دو دست
ابولهب پیوسته
کاهنده و هلاک
است. او پیوسته
کاهنده و هلاک است.
قرآن کریم هم
شأن هدایتگری
دارد و هم
خسران و ضرر
تبعی. از این
رو، نباید
نسبت به قرآن
کریم عجله
داشت یا بدون
خلوص و برای ریا
و خودنمایی به
محضر قرآن کریم
راه یافت؛ زیرا
قرآن کریم
همانگونه که
برای صافیدلان
شفا و رحمت
است برای آنان
که میخواهند
با زرنگی از
آن استفاده
کنند و شیطنتی
داشته باشند
گمراه کننده
است: «وَلاَ یزِیدُ
الظَّالِمِینَ
إِلاَّ
خَسَارا».
در استخارهٔ
آیات قرآن کریم
به این نکته
اشاره کردهایم
که ریاکاران و
حیلهگران با
عمل به
استخارهٔ آیات،
ضرر میبینند و
گرفتار میشوند.
برای نمونه کسی
که میخواهد
با استخاره به
قرآن
کریم، خودروی
تصادفی خود را
به دیگری تحمیل
کند، قرآن کریم
گاه وی را به راهی
هدایت میکند
که شکستی برای
وی پیش آید.
کمترین بیحرمتی
و شیطنتی نسبت
به چیزی یا کسی
در ساحت قدسی قرآن
کریم، بدبختی
و بیچارگی فرد
را موجب میشود.
متأسفانه گاه میشود
که عالمی دینی
ساحت قدسی
قرآن کریم را
بهانهای برای برخورد
با دیگر
عالمان قرار میدهد
و به بهانهٔ
دفاع از قرآن
کریم، به شکستن
ساحت قدسی و
حرمت قرآن کریم
و ظلم به این
کتاب آسمانی روی
میآورد که چنین
فردی باید
منتظر عاقبت
ناخوشایندی
که برای وی است باشد؛
چرا که وی به یکی
از بدترین
اقسام ظلم
آلوده شده که
همان
تکذیب آیات
الهی است؛
چنانکه میفرماید:
«فَمَنْ
أَظْلَمُ
مِمَّنِ
افْتَرَی
عَلَی
اللَّهِ
کذِبا أَوْ
کذَّبَ بِآَیاتِهِ إِنـَّهُ
لاَ یـفْلـِحُ
الْمـُجْـرِمـُونَ».
ـ پس کیست ستمکارتر
از آن کس که
دروغی بر خدای
بندد یا آیات او
را تکذیب کند؛
چنین است که
مجرمان سعادت
نمییابند.
بدترین ظلم این
است که انسان
به خداوند
دروغ بندد و
برای مبارزه
با
قرآن کریم از
پیش خود مطلبی
را پوشش علمی
دهد و آن را
جعل نماید یا آیات
او را تکذیب
نماید؛ در حالی
که خود را
مدافع و چه
بسا مفسر قرآن کریم
و مستحق جایزهٔ
خدمت به آن میداند!
باید توجه
داشت تکذیب با
آگاهی از حقانیت
همراه است و
کسی که آیات الهی
را تکذیب میکند
جهل ندارد و میداند
چه میگوید و
آنچه را دروغ میخواند
بهخوبی میشناسد؛
برخلاف انکار
که میتواند
از سر
ناآگاهی و
نادانی به
محتوا و معنا
صورت پذیرد. تکذیب
به نوعی با
تصدیق به ضد
همراه است و
در مقولهٔ
آگاهی قرار میگیرد.
خداوند حال
کسانی را که
به تکذیب آیات
الهی رو میآورند
و دیگر این آیات
بر روی آنان
تأثیری جز
افزایش قساوت
قلب ندارد، چنین
بیان میفرماید:
«وَلَوْ
شِئْنَا
لَرَفَعْنَاهُ
بِهَا وَلَکنَّهُ
أَخْلَدَ
إِلَی
الْأَرْضِ
وَاتَّبَعَ
هَوَاهُ
فَمَثَلُهُ کمَثَلِ
الْکلْبِ
إِنْ
تَحْمِلْ
عَلَیهِ یلْهَثْ
أَوْ
تَتْرُکهُ یلْهَثْ
ذَلِک مَثَلُ الْقَوْمِ
الَّذِینَ
کذَّبُوا بِآَیاتِنَا
فَاقْصُصِ
الْقَصَصَ
لَعَلَّهُمْ یتفکرُونَ».
ـ و اگر میخواستیم
قدر او را به
وسیلهٔ آن آیات
بالا میبردیم،
اما او به زمین
دنیا گرایید و
از هوای نفس
خود پیروی
کرد؛ از این
رو،
داستانش چون
داستان سگ است
که اگر بر آن
حملهور شوی
زبان
از کام
برآورد و اگر
آن را رها کنی
باز هم زبان
از کام
برآورد. این
مَثَل آن گروهی
است که آیات
ما را تکذیب
کردند. پس این
داستان را برای آنان
حکایت کن، شاید
که آنان بیندیشند.
نبود
خط قرمز در
فهم حقایق
قرآن کریم
قرآن کریم
کتاب معرفت
است و معرفت هیچ
گاه خط قرمز و
منطقهٔ ممنوعه ندارد.
هر کسی به میزان
قرب معنوی و
دانش علمی خود میتواند
به این کتاب
الهی نزدیک
شود و آیه آیه
بخواند و به
مرتبهای
برتر
فرا رود؛
چنانکه در
روایت است:
ـ امام باقر علیهالسلام
فرمود: قرآن
کریم روز قیامت
به بهترین
صورت بیاید و
بر مسلمانان
گذر کند، آنان
گویند: این
مرد از ماست،
از آنان عبور کند
و حضور پیامبران
آید، آنان نیز
گویند: این از
ماست، از آنان عبور
کند و نزد
فرشتگان مقرب
درآید، آنان
هم گویند: این
از
ماست، تا آنکه
به ساحت
پروردگار عزت
و شکوه رسد و
عرض دارد: پروردگارا،
من فلانی را
در روزهای گرم
دنیا تشنگی، و
شبهای آن را بیداری
داده، و فلانی
را نه در
روزهای دنیا
تشنگی دادم و
نه
شبش را به بیداری
کشاندم، خدای
تبارک و تعالی
فرماید: آنان
را به
بهشت داخل
گردان و در
منازل خود جای
ده. قرآن کریم
برخیزد و آنان نیز
در پی آن
روند، و به هر
مؤمنی فرماید:
قرآن بخوان و بالا برو.
امام
علیهالسلام
فرمود: هر یک
از آنان قرآن
میخواند تا
هر فردی در منزلی که
برای او تقدیر
شده است فرود
آید».
همانطور که
در باب توحید
مسیر سلوک حتی
تا ذات الهی
باز است و خداوند
برای کسی مانع
ننهاده است و
شخص به میزان
تلاش و وسعت نظر
خود قدرت رؤیت
مییابد.
در
انس گرفتن به
قرآن کریم و
قرب به آن باید
توجه داشت
قرآن کریم
هیمنه
دارد و موجودی
دارای عقل میباشد.
همانگونه
که ما وقتی
وارد حرم حضرت
معصومه
علیهاالسلام
میشویم
گفته میشود
در دید آن
حضرت قرار
داریم
و آن را باور میکنیم،
وقتی در محضر
قرآن کریم نیز
قرار میگیریم،
در
توجه خاص
کتاب خدا
قرار داریم.
|
اما کمتر کسی
میتواند این
مطلب را در دل و
جان خود نهادینه
سازد. قرآن کریم
موجودی زنده
است و ولایت دارد
و ولایت آن بسیار
سنگین میباشد.
به قرآن کریم
و به کانون
ولایت آن با انس
میشود نزدیک
شد. انسان میتواند
چنان انسی با
قرآن کریم داشته
باشد که حتی
در خواب نیز
چهرهٔ قرآن کریم
را ببیند و با
آن
همسخن شود.
قرآن کریم را
باید روی قلب
خود قرار داد
و آن را بر قلب فشرد.
باید آن را در
جیب خود گذاشت
و همواره آن
را همراه خود
داشت.
باید آن را بویید،
جلوی خود گذاشت
و به آن نگاه
کرد که در این
صورت
شاید انس با
قرآن کریم
حاصل شود. این
کتاب بسیار
حساس است؛ بنابراین
انس با آن دیرتر
حاصل میشود.
اگر انس با
قرآن کریم
نباشد، هرچه از
تفسیر گفته
شود، ترجمهای
بیش نیست ـ
اگر درست باشد
ـ و
حقیقت آن رخ
نمینماید؛
چرا که این زمین،
مرده نمیپذیرد،
بلکه «زنده» طلب
میکند؛ همانگونه
که قرآن کریم
خود زنده است.
قرآن کریم
بطنها دارد و
با دقت و تفکر
و انس با قرآن
کریم میتوان
به
باطن آیات
راه یافت.
قرآن کریم خدای
کلام است و
اگر کسی
بخواهد به بواطن آن
راه یابد و
بهترین پاسخها
را برای پرسشهای
خود بیابد، باید تمام
قرآن کریم را
با داستانها،
پندها و
اندرزهای آن
فرا بگیرد و محافظهٔ
قرآنی کند.
البته بهتر
است نخست از
سورههای
کوچک شروع نمود.
سورههای
طولانی قرآن
کریم در ابتدای
آن و سورههای
کوتاه در پایان آن
آمده است و
مانند آن است
که ابتدای
قرآن دریای وسیعی
است
و پایان آن جزیره
جزیره است. در
برخی موارد باید
مطالعه بر
قرآن کریم را از
ابتدا و در
بعضی موارد و
حالتها از پایان
آن شروع نمود.
خدای تعالی نخست
سورههای
کوتاه را به
مردم رساند و
بعد به بحر طویل
و سورههای بلند
رسید. اگر کسی
بخواهد حقیقتی
را پیگیری
کند، باید
نخست از جزیرهها
شروع کند، بعد
آن را بگشاید
تا وارد بحر
طویل شود.
قرآن کریم
جمع شدهٔ همین
دنیا و عوالم
دیگر است. اگر
کسی
بخواهد به
بطن قرآن کریم
وارد شود و از
ادبیات و لفظ
خارج گردد و
درون
قرآن کریم را
بنگرد و حق
مطلبی که قرآن
کریم آن را بیان
میدارد دریابد، باید
بتواند آن را
با دنیای کنونی
تطبیق دهد. بهطور
نمونه، آنجا
که قرآن کریم میفرماید:
«ذَلِک
الْکتَابُ
لاَ رَیبَ فِیهِ،
هُدًی
لِلْمُتَّقِینَ».
آن کتاب دیررس،
هیچ تردید تنیدگیزا
در آن نیست.
هدایتگر کسانی است
که در پرتو
الهام، صاحب
عنایت و
التفات ویژه
هستند.
اگر کسی با
ادبیات این آیه
آشنا شود، چنین
مییابد که این
کلمات برای آنان
که از سفرهٔ
دنیا برخاسته
و تقوا پیشه
کردهاند،
معنایی
متفاوت به دست میدهد
و باید ادبیات
را به گونهٔ دیگری
به کار برد. او
در این صورت،
کتاب خدا را
هدایتگر خود
میبیند.
و اگر آیهٔ شریفهٔ
زیر را مطالعه
کند:
«فَاخْلَعْ
نَعْلَیک
إِنَّک
بِالْوَادِ
الْمُقَدَّسِ
طُوًی».
ـ پایپوش خویش
بیرون آور که
تو در وادی
مقدس طوی هستی.
و از واژهها
و کلمهها بیرون
آید، در مییابد
که باید کفش
خود را درآورد و این
آیهٔ شریفه
تنها خطاب به
حضرت موسی علیهالسلام
و مربوط به
وادی
طوی نیست،
بلکه راهی است
که او نیز میتواند
به آن وارد
شود. هر کس وادی مقدس
را در این
عالم یافت، باید
کفشهای خود
را درآورد و
وادی
همهجاست.
خدای تعالی نیز
همه جا هست؛
پس همه جا وادی مقدس
است.
اگر کسی به آیهٔ
شریفهٔ:
«وَکلْبُهُمْ
بَاسِطٌ
ذِرَاعَیهِ
بِالْوَصِیدِ».
و سگشان بر
آستانه، دو
دست خود را
دراز کرده.
نزدیک شود و
آن را از قالب
واژهها به
عالم روح و
جسم بیاورد، مییابد
که او سگ گلهای
میشود که
دستان خود را
باز کرده و سر
خود را وسط دستان
خود گذارده است.
در این صورت،
همانطور که
به واژههای این
آیهٔ شریفه نمیتوان
بدون وضوی
ظاهری دست زد،
به سگ بیرونی نیز
بدون وضوی
ظاهر و باطن
دست نمیزند؛
همانطور که
اگر کسی به سگ بیرونی
دست مرطوب
زند، آلوده و
نجس میشود و
باید دست خود را
آب کشد. اگر
وضوی باطنی
نباشد، طهارت
باطنی نیست و
باطن آلوده نمیتواند
وادیهای
مقدس را ببیند،
وگرنه باید
کفشهای خود
را در آورد و قدمها
را آهسته به
زمین گذاشت.
همه جا وادی
مقدس است.
از امور
مستحب این است
که انسان دائم
با وضو باشد.
علت استحباب نیز
ناآگاهی
انسان است.
اگر انسان به یقین
برسد که
خداوند همه جا هست،
خود طهارت
ظاهر را هرچند
مستحب نباشد
رعایت میکند
و آن
را مانند
امور واجب بر
خود الزامی میشمرد.
همانطور که
لازم است آدمی برای
بقا، هر روز
غذا بخورد یا
هر لحظه به
تنفس نیاز
دارد وگرنه نظام
بدن وی به هم میریزد،
به همین صورت
باید به این
معنا رسید که
اگر
کسی وضو و
طهارت نداشته
باشد، نظام
روحی و جسمی وی
به هم
میخورد. نباید
مانند کودکی
بود که به سبب
ضعف عقل، تکلیفی
برای او نیست، نه
وضو تکلیف
اوست و نه
خواندن و
احترام قرآن
را نگاه داشتن. کسی
که از جهت
اندام بزرگ میشود،
باید از لحاظ
عقل نیز رشد
کند و از کودکی بیرون
آید تا ببیند
که تکلیف هست
و آنچه در
آسمان و زمین بیرون
ریخته شده از
واژههای
قرآنی است.
زمانی که
واژههای
قرآن کریم مصداق
داده شود، به
آسمان و زمین
تبدیل میشود
و قرآن کریم
نقشهای است که
بنای دنیا و
عوالم دیگر
منطبق با آن ساخته
شده است و ظرف تکلیف،
بعد از علم،
طهارت خود را
میطلبد.
همه چیز در
قرآن کریم هست
و عالَم دنیا
و آخرت در
قالب واژهها
و الفاظ
قرآنی است.
واژههایی که
دارای معناست
و خداوند
متعال حتی تا مقام
واژهها و
الفاظ، بلکه
به پایینتر
از آن نزول یافته
است.
قرآن کریم
کتاب واژهها
و سخنهاست.
بهترین زبان،
زبان عربی است و
بهترین
نوشته، قرآن
کریم است. اگر
ظرایف نزول
الهی که خدای
نازل
شده و به اینگونه
صورت یافته
است تماشا
شود، مغز
انسان توان
کشش
حسابهای ریز
آن را نخواهد
داشت. برای
نمونه، حروف
قرآن کریم و واژههای
آن در اینکه
چند بار در این
کتاب الهی
آمده دارای
آمار ریاضی خاصی
است و هندسهٔ
خود را دارد و
هر کدام از
حروف نیز با
شش
حرکت فتحه،
کسره، ضمه و
صداهای کشیده
و نیز با تنوین
از لحاظ معنا
و مفهوم
با هم تفاوت
دارد.
همه چیز در
قرآن کریم یافت
میشود، حتی
قمار، کفر، دینار،
درهم، موسیقی و
رقص و حتی
دانشهای این
امور نیز در این
تنها کتاب علمی خدا
وجود دارد.
ورود
به قرآن کریم
همچون کار
در آزمایشگاه
است و به وسیله
و ابزار نیاز
دارد. همهٔ
واژههای
قرآن کریم
دارای کد و
شماره است و
از آن میتوان
دانشهای بسیاری
به دست آورد.
|
شیعه باید
درس، بحث و
تحقیق در قرآن
کریم را رأس
دروس خود قرار دهد.
البته، این
کار تنها نباید
به تجزیه و
ترکیب آیات و یا
منبر و داستانسرایی
به سبک فعلی
باشد؛ زیرا این
گونه برخورد
با قرآن کریم
در
شأن این کتاب
عظیم الهی نمیباشد.
محافل
علمی باید
قرآن کریم را
در
طرحهای
تخصصی و
موضوعی مورد
مطالعه قرار
دهند و تحقیق
بر هر آیه از
قرآن کریم را
به دانشمند و
عالمی
واگذار نمایند
حتی اگر
متخصص آن
مسلمان
نباشد و آیات
مربوط به هر
دانشی اعم از
فیزیک، شیمی،
جامعهشناسی،
روانشناسی،
بهداشت،
نقاشی، آفرینش
آدمی، موسیقی
و دیگر
دانشها را
به
کارشناسان
خبرهٔ آن
ارجاع دهند
تا آن را مورد
تحقیق
و بررسی قرار
دهند.
|
کارشناسان یاد
شده برای
مطالعه بر هر
آیه باید
بتوانند با آن
آیه انس بگیرند و
با آن زندگی
کنند و آن آیه
را با تمام
حواس خود حس
نمایند تا باطن آن آیات
نیز برای آنان
کشف شود. برای
مثال، از طریق
قرآن کریم میتوان
اصول و قواعد
علم سیاست و نیز
اخبار غیبی و
اطلاعات سرّی
و حتی مسائل
مربوط به هوا
فضا را به دست
آورد.
برای نمونه،
آیهٔ زیر یکی
از اصول سیاست
را بیان میدارد:
«قُلْ
لِلَّذِینَ
آَمَنُوا یغْفِرُوا
لِلَّذِینَ
لاَ یرْجُونَ
أَیامَ
اللَّهِ، لِیجْزِی
قَوْما بِمَا
کانُوا یکسِبُونَ».
ـ به کسانی که
گرویدهاند
بگو تا از
کسانی که به
روزهای محدود
خدا
امید ندارند
اثربری کنند
تا خدا هر
بزرگی را به
سبب آنچه کسب کردهاند
به مجازات
رساند.
کسی که با
نگاه سیاسی به
مطالعهٔ قرآن
کریم بپردازد
میتواند
اصول
استراتژیک
دنیای سیاست
را به دست
آورد. این آیه یکی
از این اصول
را
بیان میدارد
و آن این که
گاه برای حفظ
روحیه و توان
خود باید از
برخورد فیزیکی با
دشمن دوری
نمود و او را
به خداوند
واگذار کرد.
این آیه به مؤمنان
میفرماید
شما بدخواهان
خود را ببخشید
و مکافات آنان
را به ما بسپارید.
این امر باعث
حفظ توان مسلمین
و دوری از تجزیه
و تحقیر آنان میشود.
البته باید
موارد گذشت و
برخورد را به
دست آورد و آن
را
سنجید و چنین
نیست که همیشه
باید با دشمن
و بدخواه خود
درگیر بود و با
او با سختی
برخورد کرد.
اصول سیاسی
قرآن کریم بر
سه بخش سیاستهای
قدرتی، درایتی
و شطرنجی است.
اگر کسی این
اصول را از قرآن کریم
استخراج نماید
یکی از
قدرتمندترین،
بادرایتترین
و در عین حال
خطرناکترین
تئوریسینها
در دنیای سیاست
میگردد و میتواند تمامی
رقیبان سیاسی
خود را ضربه
فنی کند، از این
رو نمیتوان آیاتی
را
که به تبیین
اصول سیاسی میپردازد
عمومی نمود و
باید دستکم
بخشی
از آن را از
مگوهای دینی
دانست که تنها
سینه به سینه
به افراد شایسته
و اهل
آن منتقل میگردد.
ما برخی از
اصول سیاسی
استنباط شده
از قرآن کریم را
در کتاب «شهرآیین
سیاست» آوردهایم.
دانش تفأل
یکی دیگر از
علوم قابل
استفاده از
متن قرآن کریم
دانش تفأل است
که
پیشبینی
حوادث مربوط
به فرد یا
جامعه را به
دست میدهد.
محققی که به مقام
دوستی با قرآن
کریم نائل میآید،
گاه از این
کتاب آسمانی موهبتهایی
علمی میگیرد
که «دانش تفأل»
نمونهای از
آن است. چنین کسی
اگر قرآن کریم
را به نیت
تفأل بگشاید و
برای نمونه
بخواهد آیندهٔ سیاسی
کشوری را پیشبینی
نماید و
بخواهد از
قرآن کریم در
این زمینه خبر بگیرد
و آیات زیر بیاید،
بر بسیاری از
امور پنهان
آگاهی مییابد
و آینده
برای وی بر
اساس این دو آیه،
همانند روز
روشن میشود:
«مَا
نَنْسَخْ
مِنْ آَیةٍ
أَوْ
نُنْسِهَا
نَأْتِ بِخَیرٍ
مِنْهَا أَوْ
مثلها
أَلَمْ
تَعْلَمْ
أَنَّ اللَّهَ
عَلَی کلِّ شَیءٍ
قَدِیرٌ.
أَلَمْ
تَعْلَمْ
أَنَّ
اللَّهَ لَهُ
مُلْک
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
وَمَا لَکمْ
مِنْ دُونِ
اللَّهِ مِنْ وَلِی
وَلاَ نَصِیرٍ».
هیچ آیهای
را دگرگون نمیکنیم
یا جا نمیگذاریم
که بهتر از آن یا همانندش
را میآوریم.
مگر نمیدانی
که خداوند بر
هر چیزی بسیار تواناست.
مگر نمیدانید
چنین است که
خداوند، حاکمیت آسمانها
و زمین برایش
هست و برای
شما، از غیر
خدا، هیچ سرپرست و یاوری
نیست.
برخی از
نشانهها
مانند تکرار
دوبارهٔ
«أَلَمْ
تَعْلَمْ» در
صدر آیه، قرار گرفتن
«مَا
نَنْسَخْ» در
کنار
«نُنْسِهَا» و
آمدن «بِخَیرٍ»
در کنار «مثلها»
شش
فرازی است که
با حساب تعداد
نقطهها،
حروف، کلمات و
با شمارهٔ حرکات زیر
و زبر و مقایسهٔ
تکرار صدر با
ذیل آیه،
مطالب بسیار کارگشایی
نسبت به
کارها، افراد
و زمان به دست
میآید.
قرآن کریم
شناسنامهٔ
هستی است و هر
کسی میتواند
سرگذشت خود را با
دانش «تفأل» از
آن استخراج
نماید و هم
گذشتهٔ خود را
در آن
ببیند و هم آیندهٔ
خویش را از آن
بخواند.
نمونهٔ دیگری
از آیات تفأل،
آیهٔ شریفهٔ زیر
است که از
امام
حسین
علیهالسلام
و یاران کربلایی
ایشان میفرماید:
«أُولَئِک
الَّذِینَ
أَنْعَمَ
اللَّهُ عَلَیهِمْ
مِنَ النَّبِیینَ
مِنْ ذُرِّیةِ
آَدَمَ
وَمِمَّنْ حَمَلْنَا
مَعَ نُوحٍ
وَمِنْ ذُرِّیةِ
إِبْرَاهِیمَ
وَإِسْرَائِیلَ
وَمِمَّنْ
هَدَینَا وَاجْتَبَینَا
إِذَا تُتْلَی
عَلَیهِمْ آَیاتُ
الرَّحْمَنِ
خَرُّوا
سُجَّدا
وَبُکیا».
ـ آنان کسانی
از پیامبران
بودند که
خداوند بر ایشان
موهبت و دهش نعمت
داشت. از
فرزندان آدم
بودند و از
کسانی که
همراه نوح بر کشتی
سوار کردیم و
از فرزندان ابراهیم
و یعقوب و از
کسانی که آنان را
رهنمود دادیم
و برگزیدیم و
هرگاه آیات
خدای فراخ
رحمتورز بر ایشان
به تدریج
خوانده میشد
بدون هیچ گونه
منیتی
(سجدهکنان) و
گریان به خاک
میافتادند. با
علوم غریبه میتوان
نام تمامی یاران
امام حسین علیهالسلام
که در کربلا حاضر
بودند را از این
آیه استخراج
کرد.
این گونه است
که میگوییم
نحوهٔ ساختار
و چیدمان قرآن
کریم
معجزه است و
از هنرمندیهای
خداوند میباشد.
البته غیر از
رطب و
یابس، چیزهایی
در علم خداوند
هست که آن را
بدون کتاب به
برخی از بندگان
برگزیدهٔ خویش
میدهد.
در مثالی دیگر،
میتوان
فهرست دشمنان
آخر زمانی دین
اسلام را از این
آیه به دست
آورد:
«فَخَلَفَ
مِنْ
بَعْدِهِمْ
خَلْفٌ
أَضَاعُوا
الصَّلاَةَ
وَاتَّبَعُوا
الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ
یلْقَوْنَ غَیا».
ـ آنگاه پس
از آنان جانشینانی
بهجای
ماندند که
نماز را تباه
ساخته و از هوسها
پیروی کردند و
بهزودی سزای
شر بودن خود
را
خواهند دید.
این آیه از
دشمنان اسلام
میگوید.
دشمنانی که میتواند
بنیامیه، بنیعباس
یا دیگران
باشند، اما
دشمنان دیگر
چه کسانی
هستند؟ با حساب ابجد
و برخی از
علوم غریبه میتوان
فهرست تمامی
دشمنان آخر زمانی
اسلام را با
خصوصیاتی که
دارند از این
آیه و چند آیهٔ
بعد
استخراج کرد
و برای هر یک،
پلاکی خاص
منظور نمود.
روشن است چنین کاری
از صرف و نحو و
ادبیات عرب یا
کتابهای تفسیری
بر
نمیآید. همچنین
از این آیات،
میتوان
دوستان
خداوند را نیز
شناخت.
آیاتی که
دوستان خدا را
معرفی مینماید
و ویژگیهای
آنان را میگوید چنین
است:
«إِلاَّ مَنْ
تَابَ
وَآَمَنَ
وَعَمِلَ
صَالِحا
فَأُولَئِک یدْخُلُونَ
الْجَنَّةَ
وَلاَ یظْلَمُونَ
شَیئا،
جَنَّاتِ
عَدْنٍ
الَّتِی
وَعَدَ
الرَّحْمَنُ
عِبَادَهُ
بِالْغَیبِ
إِنَّهُ کانَ
وَعْدُهُ
مَأْتِیا،
لاَ یسْمَعُونَ
فیها لَغْوا
إِلاَّ
سَلاَما
وَلَهُمْ
رِزْقُهُمْ فیها
بُکرَةً
وَعَشِیا.
تِلْک
الْجَنَّةُ
الَّتِی
نُورِثُ مِنْ
عِبَادِنَا
مَنْ کانَ تَقِیا.
وَمَا
نَتَنَزَّلُ
إِلاَّ
بِأَمْرِ
رَبِّک لَهُ
مَا بَینَ أَیدِینَا
وَمَا خَلْفَنَا
وَمَا بَینَ
ذَلِک وَمَا
کانَ رَبُّک
نَسِیا».
مگر آنان که
توبه کرده و ایمان
آورده و کار
شایسته انجام
دادند که آنان به
بهشت درمیآیند
و ستمی بر ایشان
نخواهد رفت.
باغهای جاودانی
که فراخ رحمتورز
به بندگانش به
پنهانی وعده
داده است. در حقیقت
وعدهٔ او
انجام شدنی
است. در آنجا
سخنی بیهدف و دور
از فایده که
خوشایندی در
آن لحاظ نشود،
نمیشنوند جز
درود
و روزیاشان
صبح و شام در
آنجاست. این
همان بهشتی
است که به هر یک
از بندگان ما
که دارای
الهام و
التفات باشند
به میراث میدهیم.
و جز به فرمان
پروردگارت
نازل نمیشویم.
آنچه پیش روی ما و
آنچه پشت سر
ما و آنچه میان
این دو است به
او
اختصاص دارد
و پروردگارت
هرگز از گذشته
غفلت ندارد.
آیهٔ آخر که آیهٔ
64 سورهٔ مریم
است، این سند
را میبندد.
دانش تفأل
شعبهای از
دانشهای
قرآنی است که
قدرت پیشبینی کارها
و دورنگری در
آن را با توجه
به آیات و
سورههای
قرآن کریم به دست
میدهد؛
برخلاف علم
استخاره که به
دست آوردن آگاهی
کلی، نه جزیی و
موردی، نسبت
به آیندهٔ نزدیک
میباشد، ولی
ترسیم علل، اسباب،
خصوصیتها و
آثار امور را
بهطور مشخص و
دقیق در تیررس اذهان
آدمی قرار نمیدهد،
مگر در بعضی
موارد آن هم
نسبت به
صاحبان استخاره و
اولیای الهی
که در این زمینه
وامدار باطن
خویش و صفای
نفس
و انسی که با
قرآن کریم
دارند هستند.
این دانش تفأل
است که میتواند جزیینگر
باشد و به
صورت موردی از
آیندههای
دور و نزدیک
نسبت به هر امری
به صورت خرد و
کلان خبر دهد
و زمینهٔ
شناخت آن و
تصرف
در راستای
متفاوت علل،
اسباب و خصوصیتها
و آثار آن را
فراهم آورد که چنین
علمی تنها در
تیررس خصّیصان
از راهیافتگان
به بارگاه عظیم و رفیع
قرآن کریم میباشد.
باید از این
دانش در فرصتی
مناسب و
در جای خود
سخن گفت که
متأسفانه
هنوز مجال و
فرصت آن پیش نیامده
است.
دانش
استخاره
از دیگر دانشهای
وابسته به
قرآن کریم که
نعمتی باطنی
دانسته میشود و
دانشی دهشی
است که قرآن
کریم آن را به
برخی از
دوستان خود عنایت
مینماید
«دانش
استخاره» است.
این دانش
همانند دانش تعبیر
خواب و علم
اسمای الهی از
علوم موهوبی و
مرتبط با غیب
عالم
است که ایمان
به آن ایمان
به غیب و باطن
جهان دانسته میشود.
استخارهٔ
قرآن کریم در
صورتی که توسط
اهل آن گرفته
شود، در مسائل
کلان است که میتواند
اعجاز خود را
نشان دهد، نه
در مسایلی بسیار جزیی
و کماهمیتِ
افرادی بسیار
ضعیف که قدرت
گرفتن کوچکترین
تصمیمی را برای
خود ندارند و
به سستی و پوچی
اراده دچار شدهاند.
افرادی که بیش
از آن که به
آخرت و سعادت
خود بیندیشند
به
منافع محدود
و بسیار جزیی
خود میاندیشند
و به اصالت
سود و
بهرهبری
اعتقاد دارند
و چیزی جز عافیت
و لذت را نمیطلبند.
متأسفانه، قرآن
کریم و انواع
استفاده و
بهرهبری از
آن، مورد بیمهری
بزرگان و مسؤولان
قرار گرفته و
این کتاب
آسمانی که باید
جایگاه خود را
در
تصمیمگیریهای
کلان نشان
دهد، به دست
افرادی میافتد
که در مسایلی بسیار
کوچک که چندان
جایی برای
استخاره نیست
مورد استفاده
قرار
میگیرد و در
مثل، این
برخورد با
قرآن کریم
مانند آن است
که دانشمندی کمنظیر
را معلم
شاگردان سال
اول ابتدایی
قرار دهیم که
هرچند میتواند شاگردانی
خوب را پرورش
دهد، ولی این
کار، اتلاف
دانش و نیروی دانشمندی
کمنظیر و بیمهری
به وی است.
دانش
استخاره از
دانشهای بسیار
سنگین و از
اسرار ولایت
است. این دانش از
امور عنایی
است، نه درایی،
و فرایند
استخاره به
عنایت حضرت حق
شکل میپذیرد،
نه به درایت
عقل. البته
عقل با درایت
خویش، حجیت،
حقانیت و ارزش
صدق آن را درمییابد.
ایمان به
استخاره با
قرآن
کریم به معنای
ایمان به عنایت
و توجه حق
تعالی است. این علم
مانند هر علم
دیگری چنانچه
حقیقی باشد،
از دانشهای ایجادی
و انشایی به
شمار میرود.
علم حقیقی هیچ
گاه از اخبار
و مدد
گرفتن از
حافظه به دست
نمیآید.
استخاره با
آن که برای
نوع افراد
مفهوم روشنی
دارد، مصداق
آن بهدرستی
تبیین نگردیده
است. دانش
استخاره همانند دیگر
دانشهای
اعطایی است که
استخارهگیرنده
باید ملکهای قدسی
را داشته باشد
تا بتواند به
استنباط مفاهیم
و محتوای آن
بپردازد؛ همانطور
که فقیه نیز
افزوده بر
دانشهای
ظاهری و احاطه
بر ادبیات، منطق،
حدیث، رجال،
درایه، اصول و
فقه که همه از
مبادی
استنباط به شمار
میرود، باید
درون خود ملکهای
قدسی به معنای
نوعی توانمندی معنوی
در رابطه با
استخراج حکم
از شریعت پدید
آورد که از آن
به نیروی رد فروع
بر اصول یاد میشود.
دانش فقه، این
ملکهٔ قدسی را
قاعدهمند میکند
تا فقیه با تکیه
بر آن، قدرت
رد فروع بر
اصول را داشته
باشد.
استخاره دانشی
است با سیستم
انشایی که
استخراج و
استنباط ویژهٔ خود
را دارد و چنین
نیست که بتوان
با حفظ قواعد
و رموز دانش
استخاره، به
دقیقترین
استخارهها
دست یافت،
بلکه دقیقترین
استخاره از
آنِ کسی است
که کتاب نفس وی
گستردهتر،
جزییتر و دقیقتر
باشد و وی
بتواند با
مراجعه به آن،
از الهامات
بهره ببرد.
مدرسی ساختن
چنین دانشی
حکم یکی از
مبادی را دارد
که برای غیر
صاحبان
استخاره به
اندازهٔ مبادی
و مقدمات تأثیر
دارد، نه بیش
از آن. البته این
مقدمات چنان
حائز اهمیت
است که گاه با
سعادت و شقاوت
آدمی درگیر میگردد؛
زیرا ناآگاه
از چیستی
استخاره که در
شناخت مصداق
آن ناتوان
است، با
مطالعهٔ این
علم بر آن
احاطه مییابد
و جایگاه خود
در این دانش
را میشناسد و
ناآگاهانه
دست به قرآن
کریم نمیبرد
و مردمی را به
چالش و بدبختی
و خود را به
شقاوت و حرمان
دچار نمیسازد.
ما اصول و قواعد
دانش استخاره
را در کتاب
پنچ جلدی
«دانش
استخاره» تبیین
نمودهایم.
قرآن کریم
افزون بر
استخاره و
تفأل، کتاب مغیبات
نیز میباشد.
حقایق، مغیبات
و باطن قرآن
کریم
پیش از
این گفتیم با
دانش «تفأل» میتوان
از آینده پیشبینی
داشت، اما در
اینجا میخواهیم
از مغیباتی
بگوییم که
قرآن کریم آن
را بیپرده بیان
داشته است. یکی
از مغیبات
مشهور قرآن کریم
که در صدر
اسلام اتفاق
افتاد
پیشبینی چیرگی
رومیان بر
فارسها بود.
آیهٔ دیگری که
یکی از مغیبات
مربوط به قوم
بنیاسرائیل
و یهودیان را
بیان میدارد
آیهٔ زیر است
که میفرماید
این قوم دو
بار در تاریخ
پیروز شده و
بر روی زمین
فساد بزرگی ایجاد
خواهند کرد:
«وَقَضَینَا
إِلَی بَنِی
إسْرائِیلَ
فِی
الْکتَابِ
لَتُفْسِدُنَّ
فِی
الْأَرْضِ
مَرَّتَینِ
وَلَتَعْلُنَّ
عُلُوّا کبِیرا».
ـ و در کتاب بر
فرزندان یعقوب
حکم کردیم که
به قطع، دو
بار در زمین
فساد خواهید
کرد و به قطع
به برتری بسیار
بزرگی بر میشوید.
اهمیت خبر
ذکر شده در این
است که ببینیم
آیا این دو
سلطه و برتری
تاکنون اتفاق
افتاده است یا
در آینده به
وقوع خواهد پیوست
و اطلاع داشتن
از آن بهویژه
برای امروز
حوزهها که
حکومت و نظام
را در اختیار
دارند بسیار
حائز اهمیت
است!
قرآن کریم
ظاهری روشن و
پاک و باطنی
ژرف دارد:
«ظاهره انیق
وباطنه
عمیق» و این
باطن قرآن کریم
است که آن را بیبدیل
ساخته است و
برای رسوخ در
باطن قرآن کریم
باید باطنی
صافی و مصفا
داشت. قرآن کریم
حدیث همیشه
زنده و همیشه
تازهٔ حق تعالی
و سخن دل
خداست که راز
دل او را با انیس
خود همراز میشود.
کسی که با
قرآن کریم انس
میگیرد و
اشارات آن را
در مییابد
ندای دل
پروردگار
سبحان را شنیده
است. قرآن کریم
بهار دلهاست:
«ربیع القلوب»
و شفای بیماریهای
سینههاست:
«شفاء الصدور».
اگر در یافتههای
مغز جستوجو و
اندیشه شود،
همهٔ حقایق به
دست میآید و
از این ظاهر
آدمی میشود
به باطن دل وی
راه یافت. در
قرآن کریم نیز
مسیر اینگونه
است و چنانچه
ظاهر آیهای
مورد مطالعه
قرار گیرد و
در آن دقت
شود، به باطن
آن میتوان
راه یافت.
همچنین با
در دست داشتن
باطن نخست، میتوان
به باطن دوم
راه یافت و از
ظاهر اجتماع
بواطن نیز میتوان
به مشاهدهٔ
باطنهای دیگر
نیز نشست یا
از ظاهر قرآن
کریم میشود
باطن دوم را نیز
کشف نمود و از
آن به برزخ و قیامت
رسید.
در راهیابی
به باطن قرآن
کریم باید اندیشه
را به کار بست
و تماشا کرد و
دید که ظاهر
قرآن کریم با
باطنهای
فراوانی که
دارد آیا با
اجتماع و طبیعت
نیز هماهنگ
هست یا نه و
احکام آن را
از این بواطن
به دست آورد و
از آن باید به
باطن سوم و نیز
به برزخ و قیامت
راه یافت و
هماهنگی میان
آن را مورد
سنجش قرار داد
و چنانچه
باطن آیهای
با ظاهر طبیعت
یا اجتماع
همگون نبود،
باید دید چه
مشکلی در ظاهر
و فهم آیه
وجود داشته
است؟ همانگونه
که میتوان یافتههای
مغز را پاک
کرد تا فراموشی
به انسان دست
دهد، دربارهٔ
قرآن کریم نیز
میشود باطن
را نامفهوم
جلوه داد و به
ظاهر آن بسنده
کرد و ظاهر را
در مغز حفظ
کرد و بعد از
مدتی، آن را
از حافظه بیرون
نمود و آن را
به فراموشی
سپرد تا به این
روش، انسان
بتواند پس از
مدتی با
مطالعهٔ
دوباره بر آیهای
و انس گرفتن
با آن، این آیه
را با تمام
وجود و با
تمام باطنی که
دارد در خود
راه دهد و آن
را یاد بگیرد.
این کار از
حفظ تمام قرآن
کریم در مغز
بهتر است.
برای دریافت
باطن قرآن کریم
باید توجه
داشت که قرآن
کریم نزولهای
دفعی و تدریجی
بسیاری داشته
و هماکنون نیز
این نزول به
صورت زنده در
حال انجام است
و شب قدر تنها
مصداق و موردی
از آن است.
قرآن کریم میفرماید:
«لَوْ
أَنْزَلنا
هَذَا
الْقُرْآنَ
عَلَی جَبَلٍ
لَرَأَیتَهُ
خاشِعا
مُتَّصَدِّعا
مِنْ خَشْیةِ
اللّهِ».
ـ اگر این
قرآن را بر
سرشتی بزرگ
فرو میفرستادیم
به یقین آن را
محبی حرمتگذار،
از همپاشیده
از دلهرهٔ
بزرگی خدا میدیدی.
قرآن کریم به
انواع مختلف و
به چندین
مرتبه نازل
شده و نزول آن
نیز به دو
گونهٔ دفعی و
تدریجی بوده
است. هنگامی
که حق بر حضرت
موسی
علیهالسلام
تجلی کرد،
همان ظهور
قرآن کریم و
حق تعالی بود
که موجب
انفجار کوه شد
و تا کوه
نابود نگردید،
حق تعالی ظاهر
نشد و زمانی
که حق ظاهر
گشت، کوهی بهجا
نماند، و این
نیز نزول دفعی
حق و قرآن کریم
بود که صورت
گرفت.
اما حق تعالی
و قرآن کریم
نزولی دیگر
دارد که تدریجی
است و باعث
شکسته شدن و
متلاشی شدن
کوه میشود.
حال، اگر این
شکستگی و تغییر
و تبدل به
زبان زمینشناسی
یا فیزیک بررسی
شود، سیر نزولی
جزیی میشود و
چنانچه سرعت
از این بالاتر
محاسبه گردد،
دیده میشود
که حق تعالی
هر لحظه بر
کوه نازل میشود
و کوه هر لحظه
خاشع و سر به زیرتر
میگردد و از
خشیت حق تعالی
دم نمیزند و
بالاتر از کوه
و استوارتر از
آن، مردانی
الهی هستند که
قرآن کریم بر
قلوب آنان
نازل میشود و
آنان از خشیت
الهی، خاشع،
فروتن و سر بهزیر
میشوند.
اگر چنین تحقیقی
به دست
کارشناسان فن
و با گستردگی یاد
شده انجام پذیرد،
بشر به دانشها
و علومی دست مییابد
که حتی
انکارگرایان
وجود حق تعالی
را نیز به
خضوع در برابر
این کتاب
آسمانی و این
تنها کتابِ
خدا وا میدارد.
علوم قرآنی
علوم فراوانی
در قرآن کریم
است که برای
بشر امروز
ناشناخته است
و محققان باید
به کشف این
علوم روی
آورند. برای
نمونه، آیهٔ
شریفهٔ زیر
گزارهای علمی
را بیان میدارد:
«فَقُلْنَا
اضْرِبُوهُ
بِبَعْضِهَا،
کذَلِک یحْیی
اللَّهُ
الْمَوْتَی،
وَیرِیکمْ آَیاتِهِ
لَعَلَّکمْ
تَعْقِلُونَ».
پس گفتیم: بعضی
از آن را به او
بزنید، چنین،
خداوند
مردگان را
زنده میکند و
آیاتش را مینماید
به این امید
که خردورزی کنید.
در قرآن کریم
نسخههای علمی
بسیاری وجود
دارد که با
مجاهدت و تلاش
دانشمندان
تجربی اگر طرح
دوستی و انس
با قرآن کریم
بریزند، قابل
دستیابی است.
برای نمونه،
در هر جای
قرآن کریم که
واژهٔ
«کذَلِک» به
کار رفته و پیش
از آن، از
اعجازی سخن به
میان آمده،
نشانگر عمومی
بودن آن معجزه
و عدم اختصاص
امر مذکور به
خداوند متعال
است و به این
معناست که بشر
عادی میتواند
با تلاش تجربی
خود، به نظام
و فرایند آن
معجزه دست یابد.
در این آیهٔ
شریفه نیز بشر
توانایی زنده
کردن مردگان
را به دست میآورد.
حتی بشر میتواند
به تولید غیر
عادی و خارج
از رحم انسان
رو آورد که از
آن در کتاب «دانش
زندگی» سخن
گفتهایم.
تحقیق علمی
بر آیات قرآن
کریم ضرورتی
است که با آن میتوان
به دریای ژرف
این کتاب خدا
پی برد و دید
که این کتاب
آسمانی از چه
موضوعات
متنوعی بحث
کرده یا بهتر
بگوییم موضوعی
نیست که از آن
بحث نکرده
باشد. با این پیگرد
میتوان رشتههای
علوم و موضوعهای
مختلف انسانی
و حیاتی را با
کاوشی دقیق به
دست آورد و به
قدر توان از
آن بهرهٔ کافی
برد.
متأسفانه،
مسلمین و دیگر
ادیان در طول
تاریخ قرآن کریم،
در این جهت نیز
کمتر کار
کرده و توجه و
دقت تمام بر
آن مبذول نداشتهاند.
اگر تنها
عالمان
اسلام، آن قدر
که به فقه و
اصول اهتمام
نمودهاند،
به آیات قرآن
کریم نیز توجه
میکردند،
امروز معلوم میشد
که از قرآن چه
حقایقی به دست
میآید و امت
اسلامی چه ذخایر
گرانسنگی از
آن داشت؛ از
آن گذشته، اگر
سنت معصومین علیهمالسلام
در سیر تاریخی
خود از قرآن
کریم جدا و
مستقل نمیشد،
انقلابی عظیم
در حوزهٔ دانش
و معرفت پیش میآمد
و آن میشد که
برای ما هرگز
قابل تصور نمیباشد؛
زیرا زمینهٔ
آن را با شرایط
فعلی تاریخ
خود نمیتوانیم
دریابیم.
قرآن کریم
منبع اصلی
تمامی علوم و
فنون شناخته
شده یا مجهول
بشر است که
اصل و چگونگی
آن را با
ظرافت تمام بیان
کرده است؛
حال، بشر تا
کجا میتواند
پیش رود، بستگی
به همّت و
استقبال خود
از قرآن کریم
دارد.
خداوند در
قرآن کریم به
صورتهای
مختلف سخن
گفته است.
قرآن کریم
نازل شده از
حقیقتی بس
بزرگ است و آن
حقیقت بزرگ در
ظرفهای کوچک
و ذهنهای
انسانهای دنیایی
نمیگنجد، به
همین خاطر،
گاهی آن حقیقت
به حدی کوچک
شده است تا
بتواند در ذهنها
جا بگیرد.
بیشتر مثالهای
قرآنی با آنکه
از حقایقی
مانند دنیا،
باغ، جوی آب و
عسل و درخت
بهره میگیرد
و بیشتر توصیف
بهشت و جهنم و
مسایلی مانند
آن است، مسائل
بلند معرفتی
است، ولی در
بعضی امور چون
نمیشد حقیقت
را تنزل داد،
با کلماتی
مانند: «لو یمکن»،
«کان»، «شاء»، «ان
شاء» و مشابه
آن سخن گفته
است و این شایدها
حقایقی است که
اگر انسان در
مورد آن فکر
کند و آن را دنبال
نماید به نتایجی
میرسد؛ چون
حقایقی پشت چنین
واژگانی است
که برای دستیابی
به آن باید
تحقیق و
مطالعهٔ دقیق
و مستمر داشت.
بهطور
نمونه، در آیهٔ
شریفهٔ:
«لَوْ کانَ فِیهِمَا
آَلِهَةٌ
إِلاَّ
اللَّهُ
لَفَسَدَتَا».
ـ اگر در آن
دو، جز خدا
خدایانی وجود
داشت بهقطع
تباه میشدند.
«لَو» از امور
حتمی است و در
آسمان و زمین
آلههها هست و
به همین خاطر
است که در آن
فساد ایجاد میشود.
علت بیبارانی،
خشکسالی و
زلزلهها همان
فخرفروشی،
استکبار و خدایگان
پنداشتن خود
توسط عدهای
است. وقتی
نماز و خشوع
کم شود، فساد
و تباهی ایجاد
میگردد.
متکلمان میگویند
اینگونه
مشکلات از خدا
نیست و طبیعتگرایان
نیز آن را به
طبیعت نسبت میدهند
و هر دو هم
درست میگویند.
زلزله و خشکسالی
از طبیعت است
و طبیعت به
دست انسان
است. پس طبیعت
به واسطهٔ
انسان رو به
خرابی مینهد
و تخریب و
فساد آن نیز
به خاطر آلهه
شدن عدهای از
انسانهاست.
دنیا تشنهٔ
علم و فنآوری
است و با آنکه
تحولی بیشمار
در شاخههای
بسیاری از
دانشها
داشته؛ ولی
هنوز ابتدای
راه است. بشر
برای رشد باید
به این حقیقت
برسد که تمام
علوم در قرآن
کریم نهفته
است. برای
نمونه، اگر
دانش ساخت
نطفه از خاک و
زمین بدون
دخالت مزاجی
انسان از قرآن
کریم به دست آید
و گروهی این
پژوهش علمی را
به انجام
رسانند و این
مسأله را پیگیر
شوند، میتوانند
با فروش این
دستاورد بزرگ
و به دست
گرفتن بازار
ساخت انسان، بهراحتی
سرمایههای
بسیاری را به
سوی خود جذب
نمایند.
دنیا تشنهٔ
دانش است و
اگر این فن به
دست آید، حتی
کشورهای پیشرفته
برای به دست
آوردن آن
استقبال میکنند
و از این طریق،
سود فراوانی
بهرهٔ
مسلمانان میشود
و این کار
باعث رواج دین
و دینمداری نیز
میشود؛ ولی
گویا
مسلمانان نمیتوانند
از این تکنیکها
و روشهایی که
در قرآن کریم
از آن یاد شده
است استفاده
کنند و اگر کسی
این روشها را
از قرآن کریم
بیاموزد و آن
را بیان دارد،
چه بسا مورد
تکفیر و لعن
قرار گیرد. گویا
قرآن کریم
تنها در قیامت
است که باید
خودنمایی نماید
و دنیای
مسلمانان باید
همراه با
جهالت و نادانی
به فرجام ظهور
رسد!
مسلمانان باید
بتوانند به
دست آورند که
«خداوند در همین
طبیعت از رگ
گردن به ما
نزدیکتر است»
به چه معناست
و خلقت حضرت
آدم و آفرینش
حضرت عیسی علیهماالسلام
که معجزه بوده
است چه فرایندی
دارد و دانش
آن را بیابند؛
چرا که معجره
کاری خلاف طبیعت
و انجامناپذیر
و محال نیست و
دانش حضرات
معصومان علیهمالسلام
نیز غیر طبیعی
نمیباشد و باید
بشر به امور
طبیعی دست یابد
و فرمول و
مکانیسم تمامی
معجزات را کشف
کند و آن را
عملی سازد.
ما در حوزه
بهترین منبع
اقتصادی یعنی
قرآن کریم را
داریم که میتوان
دانشهای آن
را به دست
آورد و آن را
به فروش
رساند؛ ولی
متأسفانه دست
ما از قرآن کریم
کوتاه شده است
و دنیای اسلام
در فقر علمی و
مادی به سر میبرد.
اگر
در مراکز علمی،
دانشهای
قرآنی رونق
نگیرد، این
مراکز در علم
و معرفت عقب میمانند
و به مراکزی
مصرفگرا
تبدیل میشوند
و در این
صورت، روزی
فرا میرسد
که قحطی و
فقرِ علم
دامنگیر
آنان میشود
و کسی از
مسلمانان نمیتواند
ادعای علم و
معرفت نماید.
|
اگر دانشهای
تجربی و نیز
ماورایی از
قرآن کریم استخراج
شود، دنیای
اسلام رو به
رشد میرود و
کم کم به حدی
از رشد و
بالندگی میرسد
که دنیای کفر
را نیز تابع و
دنبالهرو
خود میکند و
از گدایی علمی
رها میشود.
کفری که از یک
موش استفاده میکند
تا به علمی
دست یابد، آیا
نمیتواند
همان علم را
از عالِمان بگیرد؟
به طور یقین،
اگر کسی ادعا
کند که من میدانم
و داروی فلان
بیماری را یافتهام،
دنیای کفر او
را به بهایی
گران میخرد؛
البته اگر
تنها ادعا
نباشد.
باید دید
امروزیان به
چه علومی دست
نیافتهاند و
همان را پیگیر
شد. برای
نمونه، برای
شناخت حیوانات
یا گیاهان باید
به سراغ قرآن
کریم آمد. اگر
کسی آهنگ گیاهشناسی
دارد، باید
مطالعهٔ خود
را نخست از گیاهانی
آغاز نماید که
قرآن کریم از
آن نام برده
است؛ چرا که
قرآن کریم
کتاب راهنماست
و چگونگی آن
را نشان میدهد.
همچنین
انسانشناسی
را باید نخست
از قرآن کریم
به دست آورد،
چون از تولید
مثل تا
ازدواج، تربیت
و دیگر مباحث
انسانشناسی
در قرآن کریم
موجود است.
اگر کسی نیز
در جستوجوی
حق تعالی است،
باید باز از
قرآن کریم که
کتاب
راهنماست
شروع نماید و
در رتبهٔ دوم،
بهترین شرح و
تفسیر بر قرآن
کریم، احادیث
است.
به هر روی، باید
ایمان آورد و
باور داشت
قرآن کریم
تنها کتاب
کامل آسمانی
است که گذشته
از مصون ماندن
از گزند
حوادث، راهگشای
تمامی نیازمندیهای
مادی و معنوی
انسان در تمامی
زمینههای
لازم میباشد.
قرآن مجید
تنها کتاب هستی
و شناسنامهٔ
تمامی پدیدههای
هستی و نیز حق
تعالی است. آنچه
در این رابطه
اهمیت بسیار
دارد روش ورود
به قرآن کریم
و نوع کامیابی
از آن است که
چندان آسان نیست
و باید با صفای
باطن و
استمداد تمام
از سنت اولیای
معصومین علیهالسلام
به این کتاب
الهی قرب پیدا
کرد و با آن
مأنوس گردید.
البته انس با
قرآن کریم نیازمند
انس با متن آیات
قرآن کریم
است، نه
مطالعهٔ کتابهای
تفسیری که
قابل اعتنا،
توجه و اعتماد
کلی نیست. برای
انس با قرآن
کریم لازم است
متن آن
را خواند تا
بتوان از این
رهگذر به تفسیر
صحیح آن راه یافت
و ذهن و دل را
از گرفتاری به
انحرافات علمی
که دامنگیر بسیاری
از مفسران گردیده
است مصون
داشت؛ چرا که
با افسوس بسیار،
نویسندگان
کتابهای تفسیری
و علوم قرآنی،
دانشهای
نهفته در این
کتاب الهی و
نقشهٔ گنجهای
پنهان شده در
آن را انس
ندارند و به
دلیل نداشتن
قرب و ابتلا
به بُعد از
آن، قدرت رمزگشایی
از کدهای آن
را ندارند، از
این رو پویندگان
راه دین باید
به خود قرآن
کریم اهتمام
ورزند
و «علیکم
بالقرآن» را
به هوش جان نیوشند
و در پی فهم
مستقیم آن از
طریق انس و
دوستی با این
آخرین کتاب
آسمانی
باشند؛ وگرنه
مراجعه به
کتابهای تفسیری
و علوم قرآنی
موجود، راه را
طولانیتر مینماید.
البته اگر احتیاط
و دقت تمام در
خواننده باشد
و پلاکی را به
انحراف بر نگزیند.
علومی که
امروز برای
بشر سنگین و
سخت مینماید،
فردا به
اطلاعاتی
عمومی تبدیل میشود
و تنها قرآن
کریم است که
هرچه از آن
دانش استخراج
شود نه گزارههای
دانشی آن تمام
میشود و نه
به کهنگی میگراید
و کدها و پلاکها
و شناسهها و
نقشههای آن
به تازگی خود
باقی است.
قرآن کریم
ظاهر و باطن
دارد و خداوند
کریم نیز هم
ظاهر و هم
باطن آن را
برای بشر فرو
فرستاده است.
پس باید در
شناخت و فهم آیات
آن تلاش نمود
و باور داشت
قرآن کریم
هنوز که هنوز
است در میان
دانشمندان و
نویسندگان و
حتی محافل و
مراکز علمی
مهجور است.
دانشمندانی
که در دورهٔ
التباس علوم و
حقایق زندگی میکنند:
در روایت نبوی
رسیده است:
«فإذا التبست
علیکم الفتن
کقِطَع اللیل
المُظلم فعلیکم
بالقرآن؛
فانه شافع
مشفّع».
ـ چون فتنهها
مانند پارههای
شب تاریک شما
را در برگیرد،
بر شما باد
قرآن کریم که
شفاعتکنندهای
است که شفاعتش
پذیرفته است.
مردمان آخر
زمان و عصر غیبت
در دورهٔ
التباس و درهمپیچیدگی
حق و باطل
زندگی میکنند؛
یعنی مهمترین
ویژگی عصر غیبت
این است که
جبههٔ باطل،
به طور کامل،
خود را به شعایر
جبههٔ حق
استتار میکند
و مؤمنان را
با چنین
استتار پیچیدهای
میفریبد. در
زمانی که حق
به سختی یافت
میشود و هزار
باطل در لباس
حق خودنمایی
دارد، در این
زمان است که
باید راه درست
و حق را از
قرآن کریم جویا
شد و به او
پناه برد و
تمسک جست تا
راهنمایی در
تاریکیهای دیجور
باشد.
البته خواهیم
گفت که راه
تمسک به قرآن
کریم در زمان
غیبت گرویدن
به اساتید
معنوی و
کارآزمودهٔ شیعی
است بهویژه
اگر محبوبی
باشند.
غرض این که باید
با قرآن کریم
انس گرفت و با
آن همراه شد
تا به معانی
آن آگاهی یافت.
قرآن کریم با
واژگانی با ما
سخن گفته که
مستعمل و
متعارف است،
نه مهمل، از این
رو ظاهر آن،
هم معنادار
است و هم حجت.
کلام مهمل آن
است که شنونده
معنایی از آن
متوجه نشود.
قرآن کریم
قابل فهم است
و مهمل نیست؛
چرا که زمانی
که قرآن کریم
نازل شد، حتی
عربهای بادیهنشین
و بردگان آن
را میفهمیدند؛
پس قرآن کریم
با کلام
مستعمل و
متعارف وارد
بازار دنیا
شده است، نه
با کلام مهمل
و از اینجا میشود،
ظاهر آن را
حجت دانست.
قرآن کریم
زمانی که با
مردم سخن میگوید،
سخن آن ظاهر و
معلوم است و
زمانی که با
رمز؛ مانند
حروف مقطعه
صحبت میکند،
مردم باید پی
کشف رمز آن
بروند. این
رمزها نیز از
درون قرآن کریم
باز و کشف میشود.
این امر باعث
نمیشود ظاهر
قرآن کریم و
مردمی بودن و
عرفی بودن آن
خدشهدار شود.
رمز، کلام
مهمل نیست؛
چرا که راه
کشف آن در
درون همان
کلام گذاشته
شده است.
قرآن کریم
کلام ناطق و دین
گویاست. قرآن
کریم تکلم
دارد و مخاطب
آن تمام مردم،
حتی تمام ذرات
عالم است؛ اما
اینکه این
سخن را کسی نمیشنود
یا کسی را گوشی
نیست، ضرری به
تکلم و گویایی
قرآن کریم، دین
و کلام وارد
نمیآورد. قرآن کریم
ناطق و گویاست
و به همه چیز نیز
ناطق است و خط
قرمزی نمیشناسد
و ترس و پروایی
در آن نیست تا
بخواهد نگوید.
دین نیز همینطور
است. دین با
سخن رسا برای
همه سخن گفته
است و اینکه
عدهای نمیشنوند
و میگویند دین
صامت است، این
امر از سخن
نگفتن دین ناشی
نمیشود؛ چون
دین سخن گفته
است و آنها
هستند که نمیشنوند.
دین سخن خود
را در تمام
عالم گسترانیده
است، ولی کسی
آن را صامت میداند
که سخن آن را
نمیشنود.
همانند دانشآموزانی
که در
گذشته تست هوش
و سنجش بینایی
و شنوایی
نداشتند و برخی
از آنان به همین
سبب از درس
عقب میماندند؛
در حالی که
آموزگار با
سخن رسا و با
نوشتهای
روشن آن درس
را برای همه بیان
میکرد.